eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩💞𓆪• . . •• •• _:میشه....یعنی...لطفا به هیچکس چیزی نگو..خواهش میکنم... +:هیچکس رو قول نمیدم،اما به پدر و مادرت چیزی نمیگم،خیالت راحت... پیاده میشوم،چند کوچه پایین تر،به خانه ی فاطمه میرسم. حالم خوش نیست،این را قیافه ام فریاد میزند... فاطمه در را که باز میکند،صورت پر از لبخندش به چهره ی ویرانم میافتد... :_نیکی؟چی شده؟بیا تو ببینم.. دستم را میکشد و به طرف اتاقش میبرد،در اتاق را میبندد و من تازه وقت میکنم به یاد بیاورم کجا هستم.. چه شد و حال خرابم،به خاطر چیست... فاطمه را بغل میکنم و گریه میکنم.. 🌸 فرشته،دخترخاله ی فاطمه،قاشق را چند دور میچرخاند و لیوان آب قند را به دستم میدهد. :_نمیخورم +:بخور،رنگ به رو نداری،حتما فشارت افتاده.. با اکراه لیوان را میگیرم و جرعه ای میخورم. فاطمه با کنجکاوی میگوید +:آخه چی میشه خب؟ مگه قول نداد به مامان و بابات چیزی نگه..؟ میگویم :_قول داد،ولی میترسم... گفت قول نمیده به هیچکس نگه،یعنی ممکنه به یه نفر بگه.. +:نگران نباش نیکی جونم،مطمئنم به کسی چیزی نمیگه... :_وای فاطمه... فرشته با مهربانی دستم را میگیرد:غصه نخور عزیزم دستانم را جلوی صورتم میگیرم :_آخه شما مامان و بابای منو نمیشناسین...از چادر متنفرن... فاطمه میگوید:اینطوری که نمیشه نیکی،تو بالاخره میخوای بری دانشگاه..باید یه کاریش بکنی دیگه...همه چی رو بسپار به خدا راست میگوید... چرا خدای مهربانم را به یاری نطلبم؟ همان که قدم قدم راه را نشانم داد... خدایا،توکل بر تو،که هیچگاه تنهایم نمیگذاری.. صدای پیامک موبایلم میآید. گوشی را برمیدارم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * آخرش با دست مجروح👋 می‌گیره دستمو رهبر💚 می‌بینم کنار او😍 امامُ لحظه آخر🌱 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🚩 | •📲 بازنشر: •🖇 «1441» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• از قانون بالُن استفاده کن !🎈 هرچی که بدرد بخور نیست‌ رو بریز دور تا اوج بگیری …🕊 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• امام جوادالائمه(ع): الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: ١- تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ٢- وَواعِظ مِنْ نَفْسِهِ ٣- وَقَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. امام جوادالائمه(ع): مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: ١- توفیق از طرف خداوند متعال 🤲 ٢- واعظی از درون خود 🧎 ٣- قبول و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید.❤️‍🩹 منبع: بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• آدم‌ها درمورد ازدواج ایده‌های مختلفی دارن؛ مامانا، معلما، مشاورها، دوست‌ها 💞 ایده‌هایی که مشخص شدن درست یا نادرستش، زمانبره و گــاهی نتیجه‌های غیرقابل جبران میده ⛅ پس قبل از ازدواج تا می‌تونی کتابای خوب 💚 خصوصا کتابایی که رویکرد مذهبی هم دارند و از احادیث و روایات، نکته‌های دقیق گفتند 👌 مثلا کتابِ «در جستجوی آرامش» از آقای سلیمانی، یا 🤔 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• دوستم دارے همیــن براے زنده بودن کافیست. 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🎁𓆪• . . •• •• خـییییلــے راحـت با چوب بستنــے و مقـوا😃 یـہ ڪاردستـے جمع و جور و قـشنگ🐌 بـراے مـیز تـحریـرت درسـت ڪن😁✌️🏻 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🎁𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• عشق تــــو مهتابِ شب هایِ دل آشوبِ من است . .🌝 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• ویژه ارسال به همسر وقتی با دوستات هستی و اونو تنهاش گذاشتی‌😜👇 ‏مـن درمیـان جمـع و دلــم نــزد دلبـــر اســت🥺♥ اونم قطعا در جوابت مینویسه : آره جون خودت😂😂😂 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• روزِ شانزدهم چله زیارت عاشورا! . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_نود _:میشه....یعنی...لطفا به هیچکس چیزی نگو..خواهش میک
•𓆩💞𓆪• . . •• •• (فریبرز بهم گفت چی شده،نگران نباش،قول داد به هیچکس نگه. باید ببینمت نیکی دانیال) اشکهایمـ را پاک میکنم،خیالم راحت شد،پس فریبرز این خبر را میخواست به دانیال بدهد... رازم تا حدودی برملا شده،اما خیالم آسوده است که دانیال حداقل آن را پیش خودش به امانت نگه میدارد.. اما پیامکش را نادیده میگیرم. نمیخواهم به او،یا هرچیز دیگر که مرا به گذشته ام وصل میکند نزدیک شوم :_ببخشید بچه ها،روز شمارم خراب کردم.. فاطمه میخندد:نه بابا فرشته با خنده میگوید:حالا یه خبرخوش و مرموزانه به فاطمه نگاه میکند و ریز میخندد. فاطمه گونه هایش،رنگ انار میشود. کوسن روی تخت را به طرف فرشته پرت میکند:کوفت فرشته میخندد،دوانگشتی دست میزند و آرام میخواند:بادا بادا مبادک بادا... میگویم:آره فاطمه؟ جدی به طرفم برمیگردد:نه بابا نیکی،این دیوونه یه چیزی میگه،تو چرا باور میکنی؟ :_پس قضیه چیه؟ +:یه خواستگاری سادست بابا...جواب رد دادم،اونام رفتن... :_خب طرف کیعه؟ +:پسرعموم :_خب عیبش چیه؟چرا قبول نکردی؟ +:پسرخوبیه،ولی اونی که میخوام نیس..تازه خیلی زوده من بخوام به ازدواج فکر کنم. له،پسرعموش همه چی تمومه ها ولی این دختر،منتظر فرشته میگوید:آره این فاطمه ی ما خُله، پسر عموش همه‌چی تمومه ولی این دختر منتظر شاهزاده ی سوار بر اسب سفیدشه! فاطمه با لبخند قشنگ روی لبش میگوید:میاد، مطمئنم که میاد❁ از شدت استرس،کف دست هایم عرق کرده، تسبیح فیروزه ای که فاطمه برایم از کربلا آورده ،مدام دور دستم میچرخانم و ذکر میگویم... بابا میزند روی شانه ام:پاشو نیکی بذا من بزنم بلند میشوم و بابا پشت لپ تاب مینشیند. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• خدایا،سرنوشتم را به تو میسپارم... بابا آرام کد و رمز عبور را میزند... سایت شلوغ است و کفاف این همه جمعیت را نمیدهد... بابا دوباره تلاش میکند..ـ چشم هایم را میبندم و پشت به صفحه میایستم... یا ضامن آهو... صدای جیغ مامان میآید :_وای آفرین نیکی... برمیگردم... خدای من...نگاهم روی رتبه ی دورقمی ام متحیر میماند... وای خدایا شکر.... مامان،ازشدت ذوق بغلم میکند... مدت ها بود که حسرت این آغوش را داشتم... بابا را هم بغل میکنم... صدای موبایلم میآید،فاطمه است. :_الو فاطمه؟ صدایش نگران است +:سالم نیکی چی شد؟تونستی ببینی؟ اشکهایم ناخودآگاه میریزند :_آره،فاطمه..همونی که میخواستم... صدایش رنگ خوشحالی میگیرد +:راس میگی؟تبریک :_اوهوم،تو چی؟ +:نه من هنوز ندیدم... دعا کن نیکی... :_دیدی خبرم کنا.. +:باشه باشه خداحافظ :_خداحافظ. مامان و بابا از اتاقم بیرون میروند،به محض تنها شدن،روی خاک میافتم...چه خطایی! تنهایی معنا ندارد وقتی تو اینجایی،در قلبم! روح خودت را در کالبد من دمیده ای تا هیچ وقت بی تو نمانم،خدای مهربانم... باز هم صدای موبایلم میآید،پیامک از دانیال،کاش میشد سمج صدایش کنم! (مبارکه،نیکی خواهش میکنم جوابم رو بده. باید ببینمت دانیال ) گوشی را روی میز میگذارم،اما دوباره زنگ میخورد،عمووحید است.. اشک هایم را با لبخند پاک میکنم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•