فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلامتی🌱 سلامتی 🌱 سلامتی...
این آقا امواج گوشی و ایرپاد و بلوتوث را با دستگاهی اندازهگیری میکنه؛ نتیجه قابل تأمل هست 😳
و نهایتاً راه بیرون کردن امواج از مغز را یادمون میده👌
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اذعان تحلیلگر بیبیسی به ضعف دشمنان در برابر ایران؛ هیچکسی اگر قادر باشد دشمنش را نابود کند مطمئن باشید از اینکار کوتاه نمیآید!
♦️«ملیحه محمدی» تحلیلگر و فعال سیاسی در گفتگو با بیبیسی:روندی که در خصوص سیاست خارجی ایران شاهدیم، مثبت است؛ باید قبول کنیم که عقبنشینی در برابر غرب و آنچه غرب در آژانس انرژی هستهای انجام میدهد، درست نیست!
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این کلیپ رو سیو کن هر کس گفت رضا شاه روحت شاد سریع اینو براش بفرست 😁
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
🌹یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می شود که آنها را از گرفتاریهای آن عالم نجات میدهد.
🌺 شب جمعه است تا می توانید برای اموات و شهداصلوات بفرستید که چشم انتظارند.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🌹پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه واله می فرماید:
♦️آیا از اقوامی نگویم که نه پیامبرانند و نه شهدا،
که روز قیامت همه ی انبیاء وشهدا،به منازل ومقامی که خدا به آنها اعطا کرده،غبطه می خورند،وآنها روی منبرهایی از نور هستند.
گفته شد:یارسول الله!آنها کیانند؟
♦️فرمود:آنها کسانی هستند که بندگان خدا راامر می کنند به آنچه که خدادوست دارد ونهی می کنند از آنچه که خدا بدش می آید.
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
#صبحتبخیرمولایمن
منازدستِغمتمشکلبَرَمجان
ولےدلراتـوآسـانبـردےازمـن..
دلـمرامشکنوازپامینــداز..
ڪہداردبرسرِزلفِتومَسڪن
"حافظ شیرازے"
🏝صبح #جمعه #ندبه میخوانیم
به یاد شما ،
چه راحت دلمان را
گول میزنیم فقط به یادتان ،
که کمتر
بهانه ندیدنتان را بگیرد ،
دلمان که آرامتر شد،
تازه یادمان میآید،
چقدر نبودنتان سخت است🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#آدینهتونمهدوی
🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️واکنش سردار حاجیزاده به تقدیر و تشکر مردم بابت رونمایی از ابرموشک فتاح
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حواشی نخستین روز سفر رئیس جمهور به استان آذربایجان شرقی
♦️از حضور و بازدید از چند کارخانه صنعتی تا دیدار و گفتوگو با شعرا، نخبگان و علما
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع ثبت نام گذرنامه زیارتی از 28 تیرماه
🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیرزن اهل فراشبند استان فارس: ما این انقلاب را به بهای زر و زیور بدست نیاوردهایم بلکه به بهای خون بدست آوردهایم و تا آخر پای آن ایستادهایم.
🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲ما ایرانیها روزانه بین۳ تا ۱۵ ساعت توی اینترنت گشت میزنیم‼️
به خودمون میایم و میبینیم وقتمون رو هدر دادیم و دستمون حسابی خالیه‼️
خب حالا چکار کنیم برای رهایی از #اینترنت_گردی های بیهوده⁉️
چند راهکار ســـــــــــاده🔺
#سواد_رسانه
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
105ستاره سهیل
با ماشین مینو به طرف کافه صورتی حرکت کردند، کیان در طول مسیر آنقدر بذلهگویی کرد که مینو و ستاره اصلا یادشان رفت، چند دقیقه پیش چقدر به حرفهای کیان اعتراض داشتند.
چهار نفری پشت میزهای سفید و بیروح کافه نشسته بودند.
کیان و گیلاد (هوغود) در حال پچپچ کردند بودند.
محیط کافه نسبت به اولین باری که ستاره به آنجا آمده بود، تغییر چندانی نکرده بود.
مینو دستش را روی میز کوبید.
-بسه دیگه، شوراتون تموم نشد؟
هوغود دسته موهای مشکیاش را پشت سرش انداخت. چشمانش لحظهای به مینو و بعد به ستاره خیره شد.
-چشم! ستاره بانو چطوره؟
ستاره لبخند دلربایی زد. انگار دلش کمی شیطنت میخواست؛ امتحان کردن میزان محبت کیان. میخواست غیرتش را بر روی احساسش آشکارا ببیند، از جنس همان غیرتی که صابر آن شب بخاطر پیاده شدن از ماشین نشان داده بود.
-خوبم، ممنون. شما خوبین؟
-شما رو میبینیم، چرا خوب نباشیم.
مینو دستانش را در سینه قلاب کرد.
-خب حالا، مراسم معلوم شد کجا برگزار بشه؟ و کی؟
کیان سرش را کشدار به معنای بله پایین آورد.
-جور کردم. جاش با منه! دفعه قبل که ستاره نتونست بیاد، خوب شد هم نیومد، اصلا فضای مناسبی نداشت. بچهها راحت نبودن. این یه باغه تو بزرگراه. از همه طرف آزاده. زمانشرو آرش قراره بگه.
نمیدانست چرا به جای گیلاد، این اسم از دهانش بیرون پرید.
-آقای هوغود..
مینو پخی زد زیر خنده. ادای ستاره را درآورد.
-آقای.. هوغود.
کیان چشم غرهای به مینو رفت. دلش میخواست بپرسد که او هم به مراسم میآید یا نه ولی خنده مینو و زنگ خوردن تلفن کیان، سوالش را خورد و در خودش فرو رفت. نگاهی پر اضطراب به کیان انداخت. "یعنی با کی داره حرف میزنه؟"
-بانو!
نگاهش نگرانش از کیان به هوغود چرخید. آرام و بدون هیچ منظوری گفت:
-جانم!
-مینو میگفت شما کلاس رزمی میری، هنوز میری؟
-آره.
-آفرین! اگه خواستی تمرین کنی، رو من حساب کن. یه سری مسابقات زیرزمینی هم داریم. باعث پیشرفتت میشه.
-چه خوب! نمیدونستم. عالیه!
نگاه هوغود با بینی عجیبش کمی او را ترساند، وقتی چانهاش را پایینتر کشاند و گفت:
-اینکه با من تمرین کنی؟
ستاره هول شد.
-نه! خب.. منظورم.. مسابقات بود.
وقتی مینو بحث را عوض کرد،
-بچهها، کیانخان وارد میشود.
ستاره نفس راحتی کشید.
کیان دستش را محکم روی میز کوبید.
-آقا مژدگونی بدین. مراسم فرداشبه، همهچیزم اوکی شد.
ستاره از خوشحالی ناغافل کف دستانش را مقابل صورتش، بهم زد.
-ای وای! چقدر منتظر بودم، آخ جون!
مینو با کنایه گفت:
-حالا مراقب خودت باش، پایی دستی نشکنی دوباره.
هرچهار نفر خندیدند.
-گیلاد جان! سفارش ما آماده است؟
هوغود چشم وابرویی بالا داد.
-بله که آماده است.
وقتی هوغود با سيني طلایی تزیین شدهای برگشت، در کنار چند فنجان چای و شکلات، جعبه جواهرات قرمز رنگی هم خودنمایی میکرد
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
106ستاره سهیل
کیان جعبه جواهر را برداشت. از روی صندلی بلند شد. کمی خم شد و همان طور که جعبه در دستش بود، با دست دیگرش هم به آن اشاره میکرد.
-افتخار میدین این جعبه رو باز کنین؟
ستاره با چشمانی گرد شده به به مینو نگاه کرد. مینو سری به معنای تاکید تکان داد.
هوغود با لبخند معناداری، فنجانها را روی میز گذاشت.
کیان دستش را پشت جعبه گذاشت و رو به ستاره بازش کرد.
درون جعبه میان خردهریزهای رنگارنگ، گردنبندی ستاره شکل میدرخشید.
دستان ستاره، گردنبند را لمس کرد و از آن لحظه بود که به طور رسمی، عضو مورد اعتماد گروه عرفان شد.
-وای چقدر این قشنگه. شبیه گردنبند اون دختره تو سریال جادوگره.
قسمت پایین ستاره، سه نقطه به صورت خیلی خاص طرحریزی شده بود که انگار حروفی به صورت رمز حک شده باشد.
-خیلی قشنگه.
هوغود انگار در حال تماشای تابلوی نقاشیِ شاهکاری بود که خودش آن را طراحی کرده بود.
-تو دیگه عضو رسمی گروه شدی، ستاره!
مینو کمی که از قهوهاش را نوشید و این جمله را مانند تیتر مهم اخبار به زبان آورد.
-میخواستم خودم بهت بدم، گفتم کیان بده جذابتره. البته این اول کاره ستاره. سعی کن مدام ارتقاء بگیری.
ستاره انگار مدال المپیک در دستانش میدرخشید. دستی به گردنبند کشید.
-تمام سعی خودمرو میکنم. که از انتخابم پشیمون نشین.
گیلاد طوری به ستاره زل زده بود که کیان چندبار مجبور شد به بازویش بزند و حرف تو حرف آورد تا شاید نگاهش را از ستاره بردارد.
ستاره گرچه آن لحظه متوجه تلاش کیان شد؛ اما آن را حمل بر احساسش نسبت به خودش کرد.
شب زمانی که سرش را روی بالش گذاشت تمام حرکات و رفتارشان را در کافه اینطور در ذهنش تجزیه تحلیل کرد؛ هوغود به خاطر استعدادی که در او دیده، مورد توجهاش قرار گرفته و کیان هم به خاطر حس دوست داشتنش کمی غیرتی شد. از اینکه مورد توجه آن جمع بود لذت میبرد.
گردنبند را با خودش زیر پتو برده بود. چشمانش را بست و آن را در دستانش فشرد. خودش را در مراسم شکرگزاری تصور کرد ولی خیلی زود، خواب مانند پردهای سیاه بر افکارش سایه افکند.
اول صبحش را با فیلمهای ارسالی مینو شروع کرد. لقمه صبحانه را دست راستش گرفته بود و با انگشت شستِ ِدست راستش، فیلم را باز کرد.
ویدئو مربوط به مراسم شکرگزاری بود.
مردانی سفید پوش با ریشها و موهای بلند سیاه، دایره وار در حال چرخیدن بودند. درون آن حلقه، حلقه کوچکتر که همینطور ادامه پیدا میکرد.
همه با صدای دف، شروع به چرخیدن میکردند و سرشان را بالا و پایین تکان میدادند.
ستاره تا ظهر سه فیلم و چند عکسی را که مینو برایش فرستاده بود، چندین و چند بار نگاه کرد. علاوه بر آن قوانین چندگانهای را نیز برایش فرستاده بود که ستاره سعی داست آنها را حفظ کند.
١۵ قانون اولیه یک عارف
١-یک عارف، در مجلس و حلقه ذکر نباید چیزی بخورد.
٢-یک عارف در مجلس ذکر و حلقه حتی اجازه ندارد آب بخورد.
٣-یک عارف، اگر خواست در مجلس ذکر و حلقه شرکت کند نباید سلام کند!
۴-یک عارف، در مجلس ذکر و حلقه تحت هیچ شرایطی نباید با دیگران صحبت کند.
۵-یک عارف، اگر خواست به مجلس ذکر و حلقه وارد شود حتما باید از بزرگ مجلس اجازه بگیرد.
۶-یک عارف، بعد از آنکه از بزرگ مجلس برای شرکت در مراسم ذکر و حلقه اجازه گرفت باید زمانی که خواست در مجلس ذکر و حلقه بنشیند دوباره از بزرگ مجلس اجازه بگیرد.
٧-یک عارف، زمانی که خواست در مجلس ذکر بنشیند، نباید با دیگران احوال پرسی کند.
٨-یک عارف ، نباید تحت هیچ شرایطی در مجلس حلقه و ذکر ، پشت به بزرگ کند حتی اگر مجبور شود پشت به همه کند.
٩-یک عارف، اگر وارد مجلس حلقه و ذکر شد و فهمید جا نیست باید بدون تکلم کنار رود و یا به بیرون رود.
٠١-یک عارف، باید اول و آخر مجلس ذکر و حلقه با دیگران صفا کند.
١١-یک عارف، باید یک صفا به نیابت قطب انجام دهد.
١٢-یک عارف، باید یک صفا به نیابت کسی که تلقین ذکر و توبه به او کرده انجام دهد.
١٣-نباید عارف، در مجلس ذکر و حلقه باشد زیرا روحانیت مجلس خراب میشود.
١۴-اگر غیر از عارف، کسی خواست وارد مجلس ذکر و حلقه شود نگذارند و اجازه ندهند.
١۵-اگر غیر از عارف، کسی با اصرار فراوان خواست وارد مجلس شود اجازه دهند ولی از او دوری کنند و دل خود را از توجه به او نگهدارند.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
107ستاره سهیل
کلاس زبانش را نصفه و نیمه، به بهانه مریضی زنعمویش رها کرد و از موسسه بیرون زد. مینو داخل ماشین منتظرش بود.
نفس زنان، صندلی جلو نشست.
-وای! نمیدونی امروز چقدر نقش بازی کردم تا تونستم الان اینجا بشینم. اون از عموم که به بهانه کلاس زبان زدم از خونه بیرون، اینم از کلاسم به بهانه عفت.
مینو راه افتاد.
-عوضش داری به کمال خودت نزدیک میشی. یعنی این کارها اندازه یه قربانی ارزش نداره؟ چرا دیگه. داری خودترو قربانی میکنی تا به فناء الله برسی. همهاش ثوابه تو این مکتب.
مینو نگاهی به مانتوی ستاره انداخت.
-برات لباس آوردم، عوض کن قبل رفتن.
-باشه ممنون. راستی گردنبند رو بندازم روی لباس؟
-آره آره، اصلا این گردنبند هویت ماست عزیز، بدون این کسی رو راه نمیدن، تو مراسم. قشنگ باید روی لباس باشه تا تو آیفون مشخص باشه.
-ای جانم، شما چه کلاسی دارین!
مینو فرمان را پیچاند و با سرعت زیاد وارد فرعی شد.
-حالا کجاشرو دیدی، جیگر.
-اینجاست؟
-نه! جلوتره! تا تو بپوشی رسیدیم.
ده دقیقه بعد، ستاره و مینو سفید پوش جلوی یک در بلند قهوهای چوبی ایستاده بودند.
صدای پارس سگ، از داخل خانه حسابی در دل ستاره ترس ایجاد کرده بود، یاد خانههای خلافکاران در فیلمهای پلیسی افتاد.
-چرا واستادی دختر؟ زنگ بزن.
-من بزنم؟
-بله، منرو که میشناسن. میخوام ببینی روند کار چجوریه.
ستاره طوری رو به روی آیفون قرار گرفت که گردنبند پنج ستاره کاملا مشخص باشد.
ناخن اشارهاش را بعد از چند نگاه مردد، روی زنگ قرار داد.
بدون هیچ صدایی، در باز شد.
پایش را آن طرف در گذاشت؛ خانه باغ بزرگی در برابرش خودنمایی میکرد.
-وای چه قشنگه، اینجا!
همینکه به مینو نگاه کرد و جملهاش را به پایان رساند، چشمش به سگ سیاه وحشی افتاد که با چشمان سیاه مشکیاش و پوزه کشیدهاش آنها را میپایید.
با دیدن آن سگ سیاه، چنان وحشتی به جانش افتاد که مغزش فرمان دویدن صادر کرد.
دویدنش با جیغهای کوتاه ممتدی همراه شد که سگ را تحریک به دنبال کردن کرد. صدای پارس سگ قدرت بیشتری به پاهایش برای دویدن داد و درست زمانی که سگ به یک قدمیاش رسیده بود، روی سنگریزههایی که زیر پایش میلغزیدند، زمین خورد.
صورتش در آن هوای خنک، چنان عرق کرده بود، که گویی اوج تابستان است.
چشمان لرزانش را آرام به پشت سرش گرداند، سگ سیاه بدقواره توسط ریسمانی عقب کشیده بود و کنار مینو کلافه در حال چرخیدن بود، طوری که انگار برای از دست دادن چنین طعمهای افسوس میخورد.
مینو آرام و خونسرد و درحالی که از خنده ریسه میرفت از کنار سگ گذشت و کنار ستاره آمد.
-سگ ترس داره آخه؟
فکش کمی لرزید.
-ندیدی داشت میاومد طرفم؟
-خودت تحریکش کردی دختر! اینم یکی مثل مایکی!
زیرلب گفت:
« این نره غولو با مایکی مقایسه میکنی؟»
غرغرکنان از روی زمین بلند شد و دستی به مانتویش کشید. میدانست خرابکاری کرده حتما چشمانی از داخل خانه در حال بررسی رفتارش بودند. سعی کرد طبق قوانین ساکت و موقر قدم بردارد.
کمی جلوتر، استخر بسیار بزرگ آبی بود. آبی کدر، که نشان میداد مدتی است کسی آن را عوض نکرده و ماهیهایی که انگار عادت به تکرار، تازهترینِ آن روزشان بود.
گلدانهای سادهای اطراف حوض را گرفته بودند و شلنگ آبی که بیهدف روی زمین رها شده بود.
دور تا دور باغ را درختان کاج بسیار بلند و درختان انگور احاطه کرده بود، به قدری که ستاره در برابر آنها احساس کوچکی میکرد.
ورودی خانه، معماری و گچبریهای ساده اما خیرهکنندهای داشت، که نشان از قدمت ملک میداد.
بدون آنکه چیزی بپرسد، پشت سر مینو راه افتاد.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
♦️ برای محافظت از نسل خودشون حد و مرز میذارن، ولی به دنبال تباه کردنِ کودکان معصوم کشور ما هستن!
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
⭕️ این ها عکس های شیرالله قنبری جانباز شیمیایی و اعصاب و روان کرمانیه که ۳۶ ساله قرنطینست
🔻 به خاطر عفونت و بیماری های شدید تنفسی نمیتونه به خانواده اش نزدیک بشه
🔻 چه خون هایی که برای این خاک رفت که ایران ایران بماند
🔻 بعد یه عده چپاولش میکنن یه عده هم رهاش میکنن میرن بهش میگن خراب شده!
🔻 کاش مردم قدر میدونستند
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوش مصنوعی به همین راحتی میتونه با تصویر یه نفر کلیپ درست کنه!!!!
👌از امروز به بعد به هیچ عنوان نمیشود به کلیپ ها و مطالب در فضای مجازی استناد کرد.....
👌قطعا پس از این برای به انحراف کشیدن ذهن مردم ازین ترفند استفاده میکنند و با استفاده از هوش مصنوعی چهره های انقلابی و خواص را تخریب خواهند کرد.
شاید تنها نگرانی من برای فتنه های آینده همین هوش مصنوعی باشد.
آقا در سخنرانی سالگرد امام، به هوش مصنوعی اشاره کردند، اطلاع ایشان از جزئیات دنیای امروز ستودنی است.
امیدوارم هرچه سریعتر در این موضوع همه رسانه ها اطلاع رسانی کنند، چون با یک ترفند میشه کشور بهم ریخت، یه لحظه فکر کن فیلم یک آدم معروف درست کنند یا صحنه قتل یک دختر طراحی بشه.
خلاصه مسئله خطرناکه و از الان باید به جامعه آگاهی داد که در دنیای امروز نباید به هیچ فیلم مشکوکی استناد کرد. یاعلی...
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
عبدالحمید گفته: "اول شکم مردم باید سیر شود، بعد از سلاح پیشرفته رونمایی کنید"...
بله دوستان، #عبدالحمید رو مشاهده میکنید در حال سیر کردن شکم مردم فقیر سیستانوبلوچستان!
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌 کارت دعوت از....
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
30.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای مسعود خاتمی از قاریان قرآن کریم
ایشون متاسفانه در اثر یه عارضه نامعلومی دچار لرزش بدن و لکنت شدند و نمیتونن درست صحبت کنن،
اما عجیبه ایشون برای خوندن قرآن مشکلی ندارند!!
این فیلم رو با اجازه خودشون گرفتند که پخش کنند که هم معجزه قرآن رو ببینیم و هم برای عافیت و سلامتی ایشون خیلی دعا کنیم...
انشاءالله خداوند مهربان لطف و رحمتش رو بر همه ما و به ویژه این
قاری بزرگوار بیش از پیش نازل بفرماید😭😭
#سبحان_الله
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کسی با خدا و آخوندا در افتاد وَر افتاد 💪
🔹 فیروز نادری چند وقت پیش در مصاحبه ای گفته بود که خدا و مذهب رو قبول نداره و اعتقادی هم به بهشت و جهنم نداره اما آرزوش اینه که آخوندا رو به زحل بفرسته که شبیه جهنمه،
دوسه روز بعدش خدا زد پس کله اش و فلج قطع نخاعی ناگهانی شد و امروز هم به درک واصل شد
🔹 حالا مستقیم خدا میفرستتش زحل که جهنم رو درک کنه 😂
فیروز نادری : خدا وجود ندارد
خدا : فیروز نادری وجود ندارد
فیروز نادری مُرد 😊
🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
35.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم بد شانس ترین عروس و داماد ایرانی / نمی دانید بخندید یا گریه کنید !
فیلمی از بدشانسی یک عروس و داماد ایرانی در خیابان منتشر شد که توجه بسیاری از مخاطبان را به همراه داشت.
❤️😁شاااااااد باشید همیشه😁❤️
🌹 امروز یکشنبه ماه ذی القعده میباشد و در هر یکشنبه خواندن این نماز ثواب دارد.
💠نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده💠
🌹در فضيلت نماز روز یکشنبه اول ماه ذیه القعده بسيار از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده كه:
♻️ توبه اش مقبول و گناهش آمرزيده شود.
♻️ با ايمان بميرد.
♻️ دينش گرفته نشود.
♻️ قبرش گشاده و نوراني گردد.
♻️ والدينش ازاو راضي گردند.
♻️ مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد.
♻️ توسعه رزق پيدا كند.
♻️ ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند.
♻️ به آسانی جان او بيرون شود.
التماس دعا
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷