eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
979 عکس
303 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ابن نما حلی می نویسد : 📋《وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟ فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟》 ♦️سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین(ع) و سر مبارك امام(ع) را به سمت شام حركت دادند. همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم(س) به شمر بن ذى الجوشن فرمود : مرا به تو حاجتى است! شمر گفت : حاجتت چيست؟ ام کلثوم(س) فرمود : 📋《اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ》 ♦️وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود. 📋《فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ》 ♦️آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول(ص) را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود. سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!(۱) و در نقلی دیگر؛ 📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》 ♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مجوس و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند. جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲) و در نقلی دیگر؛ 📋《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》 ♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳) ابن جوزی می نویسد : اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد. 📋《وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ(ع) فَبَكَت و قالَت : يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ》 ♦️اُمّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت : یاجداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست. يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد و در دَم، دست نگهبان از كار افتاد.(۴) 📚منابع : ۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ ۲)كامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷ ۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣1⃣1⃣ورود کاروان در نقلی دیگر! @AsnadolMasaeb
✅سهل بن سعد می گوید : 📋《خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی : لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عَیدَاً لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟ فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ!》 ♦️به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى‏ شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏ اند و شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏ زنند. با خود گفتم : شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏ شناسیم. پس پرسیدم : 📋《یَا هَؤُلَاءِ! ألَکُم بِالشَّامِ عَیدٌ لَانَعرِفُهُ نَحنُ؟! قَالُوا : یَا شَیخُ! نَراکَ غَریبَاً! فَقُلتُ : أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ(ص) وحَمَلتُ حَدیثَهُ! فَقالوا : یَا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَماً! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها! قُلتُ : ولِمَ ذاکَ؟ فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَینِ(ع) عِترَةِ رَسولِ اللّهِ(ص) یُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَیَأتِی الآنَ!》 ♦️گفتم : اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏ شناسیم؟ گفتند : اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏ بینیم؟ گفتم : من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا(ص) را دیده‏ ام و از او حدیث شنیده‏ ام. گفتند : اى سهل! آیا تعجب نمى‏ کنى که آسمان، خون نمى‏ بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏ برد؟ گفتم : چرا این گونه شود؟ گفتند : این، سر حسین(ع) از خاندان پیامبر(ص) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏ برند و اکنون مى‏ رسد. 📋《وا عَجَباه! یُهدى رَأسُ الحُسَینِ(ع) وَالنّاسُ یَفرَحونَ؟! فَمِن أیِّ بابٍ یُدخَلُ؟ ♦️گفتم : شگفتا! سر حسین(ع) را به هدیه مى‏ برند و مردم، خوش‏حالى مى‏ کنند؟! از کدام دروازه مى‏ آورند؟ مردم به دروازه‏ اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. 📋《فَسِرتُ نَحوَ البَابِ، فَبَینَما أنَا هُنالِکَ، إذ جاءَتِ الرّایاتُ یَتلو بَعضُها بَعضاً، وإذَا أنَا بِفارِسٍ بِیَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ، وَ عَلَیهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجهَاً بِرَسولِ اللّهِ(ص) وإذَا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَیرِ وِطاءٍ》 ♦️به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى می آمد و اسب‏ سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏ اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا(ص) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. 📋《فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَهَا : یَا جارِیَةُ مَن أنتِ؟ فَقالَت : سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ(ع)! فَقُلتُ لَها : ألَکِ حاجَةٌ إلَیَّ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّکِ وسَمِعَ حَدیثَهُ!》 ♦️به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم : اى دختر! تو کیستى؟ گفت : سَکینه دختر حسین(ع)! به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ ام. سکینه گفت : 📋《یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ(ص)》 ♦️اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا(ص) هستیم. سهل گفت : به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم : 📋《هَل لَکَ أن تَقضِیَ حاجَتی وتَأخُذَ مِنّی أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟! قالَ : وما هِیَ؟ قُلتُ : تَقَدَّم بِالرَّأسِ أمامَ الحَرَمِ. فَفَعَلَ ذلِکَ وَدَفعتُ لَهُ ما وَعَدتُهُ》 ♦️آیا درخواستم را اجابت مى‏ کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ گفت : درخواستت چیست؟ گفتم : سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. او نیز چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.(۱) امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ‏ بِغَيرِ وِطاءٍ وَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) عَلى عَلَمٍ ونِسوَتُنا خَلفِي عَلى بِغالٍ اكُفٍ‏ وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ》 ♦️مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند و كسانى كه ما را مى‏بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى‏دادند. اگر چشمی از يكى از می گریست، او را با نيزه به سرش مى‏كوبيدند. تا آن كه وارد شام شديم و جارچى جار زد : 📋《يا أهلَ الشّامِ! هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون‏》 ♦️اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند.(۲) 📚منابع : ۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲ ،ص۶۸ ۲)الاقبال سید بن طاووس، ج۳، ص۸۹ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅وقتی را وارد شام کردند، در اين ميان پيرمردى به كاروان اسيران نزديك شد و گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَ أَرَاحَ الْبِلَادَ عَنْ رِجَالِكُمْ وَ أَمْكَنَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ》 ♦️خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و امیرالمومنین يزيد را بر شما پيروز نمود!! امام سجاد(ع) به او فرمود : 📋《يا شَيْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ؟》 ♦️اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟ پاسخ داد : آرى! (شما را با قرآن چكار؟!) فرمود : 📋《فَهَلْ عَرَفْتَ هذِهِ الآيَةَ؟》 ♦️آيا اين آيه را مى شناسى؟ که می گوید : 📋《قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى!》 ♦️به مردم بگو كه من هيچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم!(اهل بيتم) پيرمرد پاسخ داد : آرى! من اين آيه را خوانده ام! (ولى با شما چه ارتباطى دارد!). امام سجاد(ع) فرمود : 📋《فَنَحْنُ الْقُرْبى يا شَيْخُ!》 ♦️قُربى ما هستيم ای پیر مرد! پيرمرد وقتی اين سخنان را شنيد، ساكت شد و از گفته هاى خود سخت پشيمان گرديد و فرياد زد : به خدا سوگند! شما همان گروه شايسته و از خاندان پيامبر اکرم(ص) هستيد. امام(ع) نيز در تأييد سخنان آن پيرمرد فرمود : به خدا سوگند، بدون ترديد ما همان اهل بيت عصمت و طهارتيم و به حقّ جدّ ما رسول خدا(ص) سوگند! كه ما همان گروه هستيم. 📋《فَبَكَى الشَّيْخُ وَ رَمَى عِمَامَتَهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ》 ♦️پيرمرد گريست و عمامه از سر انداخت و سرش را به آسمان بلند كرد. 📋《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا نَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ جِنٍّ وَ إِنْسٍ!》 ♦️سپس گفت : خدايا! من از دشمنان آل محمّد(ص) از جنّ و انس آنها بيزارى مى جويم. سپس به امام(ع) عرض كرد : 📋《هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》 ♦️آيا راه توبه اى براى من وجود دارد؟ امام به او فرمود : 📋《نَعَمْ! إِنْ تُبْتَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ مَعَنَا》 ♦️آرى! اگر توبه كنى، خداوند تو را مى بخشد و توبه ات را مى پذيرد و تو با ما و در زمره ی دوستان ما خواهى بود. پيرمرد نيز توبه كرد، ولى هنگامى كه اين سخن به گوش يزيد رسيد، دستور قتل وى را صادر كرد!(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۷۶ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣2⃣1⃣ورود به مجلس یزید!👇 ✅سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند که امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📋《لَمَّا أُدْخِلَ‏ رَأْسُ‏ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》 ♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل بسته بود.(۱) و در روایتی دیگر؛ 📋《وَ کَانَ أَجسَادُهُم مُجَرَّدَةً وَ ثِيَابُهُم مُرَمَّلَةً وَ خُدُودُهُم مُعَفَّرَةً》 ♦️در حالی که، پیکرهای شهدای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود بودند.(۲) 📚منابع : ۱)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳ ۲)تاريخ الطبری، ج۵، ص۴۶۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣2⃣1⃣اهانت به سر مقدس توسط یزید لعین!👇 @AsnadolMasaeb
✅هنگامی که کاروان وارد کاخ یزید شد، مجلسی رسمی متشکل از بزرگان شام و نمایندگان ادیان در کاخ تشکیل شده بود و یزید نیز در حالی که شراب می نوشید؛ 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد و می گفت : 📋《لَقَد أَسرَعَ الشَّيبُ إلَيكَ يَا أَبَا عَبدِاللهِ(ع)!》 ♦️اى اباعبدالله! چقدر زود پير شدى؟!! [محاسنت سفيد گشته است!](۱) و در نقلی دیگر؛ 📋《..ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْضِ》 ♦️آن‌گاه یزید لعین باقی مانده شراب خود را در کنار طشتى که سر بریده و مقدس امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ریخت.(۲) آن لعین در حالت مستی، با خویش شعری کفرآمیز زمزمه می کرد و می گفت : 📋《لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْر شَهِدُوا، جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْلْ》 ♦️ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند! 📋《لاََهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً، وَ لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ》 در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند! 📋《قَدْ قَتَلْنَا القَرْمَ مِن سَادَاتهِمْ، وَ عَدَلْناه بِبَدْرٍ فَاعتَدَلْ》 ♦️ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد. 📋《لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ، خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ》 ♦️بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.(۳) 👤طبرانی می نویسد : 📋《..فَبَعَثَ بِهِمْ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، فَأَمَرَ بِسُكَيْنَةَ(س) فَجَعَلَهَا خَلْفَ سَرِيرِهِ لِئَلَّا تَرَى رَأْسَ أَبِيهَا وَذَوِي قَرابَتِهَا، وَعَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) عَنْهُمَا فِي غُلٍّ، فَوَضَعَ رَأْسَهُ، فَضَرَبَ عَلَى ثَنِيَّتَيِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ قَالَ : {نُفَلِّقُ هَامًا مِنْ رِجَالٍ أَحِبَّةٍ، إِلَيْنَا وَهُمْ كَانُوا أَعَقَّ وَأَظْلَمَا}》 ♦️عبيد اللّه بن زیاد، اهل بیت امام حسین(ع) را به سوى يزيد بن معاويه فرستاد. يزيد فرمان داد تا سَكينه(س) را در پشتِ تخت او بگذارند، تا سرِ پدر و خويشانش را نبيند. على بن الحسين(ع) در غل و زنجير بود. يزيد، سر امام حسين(ع) را پايين گذاشت و بر دندان هاى پيشينِ حسين(ع) زد و گفت : سرِ مردانى را مى شكافيم كه دوستشان داريم، ولى آنان، نافرمان ترين و ستمكارترين بودند. امام سجاد(ع) فرمود : 📋《{مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ}(حديد۲۲)》 ♦️مصيبتى در زمين و يا در خودتان به شما نمى رسد، جز آن كه پيش از آن كه ايجادش كنيم، ثبت شده است و اين، براى خدا آسان است. این سخن بر يزيد گران آمد كه او به شعرى استشهاد كند و على بن الحسين(ع)، آيه اى از كتاب خداى عزوجل تلاوت كند. پس یزید گفت : 📋《بَلْ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ ويَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ!》 ♦️بلكه به سبب دستاورد خودتان است و خدا از بسيارى هم مى گذرد. امام سجاد(ع) فرمود : 📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ رَآنَا رَسُولُ اللهِ(ص) مَغْلُولِينَ لَأَحَبَّ أَنْ يُخَلِّيَنَا مِنَ الْغُلِّ!》 ♦️هان! به خدا سوگند! اگر رسول خدا(ص) ما را در بند مى‌ديد، دوست مى داشت كه بند را از ما بگشايد! يزيد گفت : راست گفتى! بند را از آنان بگشاييد. امام سجاد(ع) مجدد فرمود : 📋《وَلَوْ وَقَفْنَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ الله(ص) عَلَى بُعْدٍ لَأَحَبَّ أَنْ يُقَرِّبَنَا!》 و اگر ما در پيشِ روى رسول اکرم(ص) دور مى ايستاديم، دوست مى داشت كه ما را نزديك نمايد. يزيد گفت : راست گفتى! آنان را نزديك بياوريد. پس؛ 《فَجَعَلَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ سُكَيْنَةُ(س) يَتَطَاوَلَانِ لِتَرَيَا رَأْسَ أَبِيهِمَا، وَجَعَلَ يَزِيدُ يَتَطَاوَلُ فِي مَجْلِسِهِ لِيَسْتُرَ عَنْهُمَا رَأْسَ أَبِيهِمَا》 ♦️فاطمه(س) و سَكينه(س)، گردن مى‌كشيدند تا سرِ پدرشان را ببينند و يزيد هم آن جا كه نشسته بود، گردن مى‌كشيد تا سرِ پدرشان را از آن دو، پنهان بدارد.(۴) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۲)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۴، ص۴۱۹ ۳)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۷ ۴)المعجم الكبير طبرانی، ج۳، ص۱۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣2⃣1⃣ابوبرزه اسلمی به عمل یزید اعتراض می کند!👇 ✅در این هنگام، ابوبرزه اسلمی صحابی رسول اکرم(ص) با دیدن آن صحنه، طاقت نیاورد و فریاد زد : 📋《وَيْحَكَ يَا يَزِيدُ! أَ تَنْكُتُ بِقَضِيبِكَ ثَغْرَ الْحُسَيْنِ(ع) ابْنِ فَاطِمَةَ(س) أَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) يَرْشُفُ ثَنَايَاهُ وَ ثَنَايَا أَخِيهِ الْحَسَنِ(ع)》 ♦️وای بر تو ای یزید! آیا با چوب خیزران به دندانهای حسین(ع) می‌زنی؟ با چشمان خودم دیدم که رسول اکرم(ص) دندانهای حسین(ع) و برادرش حسن(ع) را می‌ مکید و می‌بوسید و به ایشان می فرمود : 📋《أَنْتُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَتَلَ اللهُ قَاتِلَكُمَا وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيرَاً》 ♦️شما دو فرزندم، آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند لعنت کند و بکشد قاتل هر دوی شما را و جهنم را برای او آماده کند و جهنم چه بد منزلگاهی است؟! یزید از کار او عصبانی شد و دستور داد او را از مجلس اخراج کنند.(۱) 📚منبع : ۱)لهوف سید بن طاووس، ص۱۸۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣2⃣1⃣ در مجلس یزید خطبه می خواند!👇 @AsnadolMasaeb
✅حضرت(س) فرمود : 📋《اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَاحَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ‌{وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌}وَ حَسْبُكَ بِاللَّهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ(ص) خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ‌ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ‌ شَرٌّ مَكاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً》 ♦️خداوندا! حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته فرو فرست. ای یزید! به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی وجز گوشتت را نبریدی، بی‌تردید بر رسول اللَه(ص) وارد می‌شوی در حالی که خون ذرّیه‌اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این جایی است که خدا پراکندگی‌هایشان را جمع و پریشانی‌هایشان را دفع و حقوق آنان رابگیرد. «آنان را که در راه خدا به شهادت رسیدند مرده مپندار، بل زندگانی هستند که در نزد پروردگارشان مرزوقند.» ای یزید! همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد(ص) دشمنت و صاحب خون و جبرئیل پشت و پشتوان باشد. و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده و کدام یک مکانتی بدتر داشته نیرویی اندکتر دارد. 📋《وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ‌ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي‌{أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‌ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌} الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌》 ♦️یزید! گر چه دواهی و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد ولی هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب الله نجیبان به دست حزب شیطان طلقاء است از دستهای پلیدشان خون‌های ما می‌چکد، و دهان‌های ناپاکشان از گوشت ما می‌خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ‌های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می‌کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هایت از پیش فرستاده نیابی و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت‌ها به سوی خداست. هر کید و مکر و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی‌توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل و روزگارت محدود و اندک و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد :لعنت خدا بر ظالمین! پس حمد بر خدای راست که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت می‌کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است،خدای ما را بس که چه نیکو وکیلی است.(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣2⃣1⃣ در مجلس یزید سخن گفت!👇 ✅امام سجاد(ع) در مجلس یزید، بلند شد و پیش روی یزید قرار گرفت و در شعری، خطاب به او فرمود : 📋《لَا تَطمَعُوا أَن تُهِینُونا وَ نُکرِمُکُم، وَاِن نَکُفَّ الأَذَی عَنکُم وَ تُؤذُونَا، فَاللهُ یَعلَمُ أنَّا لا نُحِبُّکُم، وَ لَانَلُومُکُم أَن لَم تُحِبُّونَا》 ♦️انتظار نداشته باشید که وقتی شما ما را خوار می‌کنید، ما شما را گرامی بداریم؛ هنگامی که شما آزارمان می‌دهید، ما از آزار شما خودداری ورزیم. خدا می‌داند که ما شما را دوست نداریم و از اینکه شما نیز ما را دوست نمی‌دارید، سرزنشتان نمی‌کنیم.(۱) 📚منبع : ۱)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۳۱ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣2⃣1⃣پیشنهاد کنیزی اهل بیت توسط حضار و در ادامه جواب دندان شکن به یزید!👇 @AsnadolMasaeb
✅در این هنگام؛ 📋《قَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَحْمَرُ أَزْرَقُ فَنَظَرَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ كَانَتْ وَضِيئَةً فَقالَ : یا أمیرَالمُؤمِنینَ! هَب لِی هَذِهِ اَلْجَارِيَةَ!》 ♦️مردى سرخ روی از شاميان، به نام «ارزق» بپا خاست و نگاهى به فاطمه دختر امام حسين(ع) که سيمايى درخشان و زيبا داشت، انداخت و رو به يزيد كرد و گفت : اى امير مؤمنان! اين دخترك را به من ببخش!! فاطمه(س) به عمّه اش زینب کبری(س) پناه برد و عرضه داشت : 📋《يَا عَمَّتَاهْ! أُوتِمْتُ وَ أُسْتَخْدَمُ؟!》 ♦️ ای عمّه ! یتیم شدم و اینک باید خدمتکار هم بشوم؟! در این هنگام زینب کبری(س) فرمود : 📋《لَا! وَاللّه ِولا کَرامَهَ لَکَ وَلا لَهُ إلَّا أن یَخرُجَ مِن دینِ اللهِ》 ♦️نه، هرگز چنين نخواهد شد! به خدا سوگند، نه تو چنين حقّى دارى و نه اميرت يزيد؛ مگر اينكه بطور آشكار اعلان كفر كند و از دين و آيين ما بيرون رود! 📋《فَأَعادَهَا الأَزرَقُ ، فَقالَ لَهُ یَزیدُ : کُفَّ!》 ♦️پس مرد ازرق مجدد درخواست خود را تکرار نمود، تا اینکه یزید به او گفت : بس کن! کافیست!(۱) در نقلی دیگر آمده است که، در این هنگام، مردی دیگر از حضّار بلند شد و گفت : 📋《إِنَّ سَبَایَاهُم لَنَا حَلَالٌ !》 ♦️اسیران آنها، بر ما حلال هستند. در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به او فرمود : 📋《کَذَبتَ وَ لَؤُمتَ، ما ذَاکَ لَکَ إلّا أَن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا وتَأتِیَ بِغَیرِ دینِنَا》 ♦️دروغ گفتی و پَستی نمودی! این حقّ تو نیست، جز آن که از دین ما بیرون بروی و به دین غیر ما در آیی! 📋《فَأَطرَقَ یَزیدُ مَلِیَّاً، ثُمَّ قالَ لِلشّامِیِّ : اِجلِس!》 ♦️پس یزید، مدّتی به فکر فرو رفت و به آن شامی گفت : بنشین!(۲) در نقلی دیگر آمده است که ؛ مرد شامی از یزید پرسید : 📋《مَن هَذِهِ الجَارِیَهُ؟》 مگر این کنیزک کیست؟ یزید گفت : 📋《هَذِهِ فاطِمَهُ بِنتُ الحُسَینِ(ع) و تِلکَ عَمَّتُها زَینَبُ ابنَهُ عَلِیٍّ(ع)》 ♦️او فاطمه دختر حسین(ع) و آن نیز عمه اش زینب، دختر علی(ع) است. در این هنگام مرد شامی با تعجب پرسید : 📋《الحُسَینُ بنُ فاطِمَهَ(س) و عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ(ع)؟!!》 ♦️حسین(ع) فرزند فاطمه(س) و علی بن ابی طالب(ع)!!؟ یزید گفت : آری! مرد شامی خطاب به یزید گفت : 📋《لَعَنَکَ اللهُ یَا یَزیدُ! أتَقتُلُ عِترَهَ نَبِیِّکَ و تَسبِیَ ذُرِّیَّتَهُ، وَاللّه ِ مَا تَوَهَّمتُ إلّا أنَّهُم سَبیُ الرُّومِ!》 ♦️ای یزید ! خدا تو را لعنت کند! آیا خاندان پیامبرت را می کُشی و فرزندانش را اسیر می کنی؟! به خدا سوگند ، من جز این خیال نکردم که آنان اسیران رومند. یزید عصبانی شد و خطاب به مرد شامی گفت : 📋《وَالله ِ لَاُلحِقَنَّکَ بِهِم》 به خدا سوگند ، تو را نیز به آنان ملحق می کنم. 📋《ثُمَّ اَمَرَ بِهِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ》 ♦️سپس یزید فرمان داد تا گردن آن مرد شامی را بزنند و این چنین هم شد.(۳) یزید در طی سخنانی که امام سجاد(ع) خطاب به او فرموده بود، عصبانی شد و در این هنگام یزید؛ 📋《فَشَاوَرَ يَزِيدُ جُلَسَاءَه فِي أَمرِه، فَأشَارَوا بِقَتلِهِ!》 ♦️در مورد امام سجاد(ع) با مشاورین خود مشورت کرد، که همگی رای بر کشتن ایشان دادند! آنگاه امام باقر(ع) که خردسال بود، در جواب به يزيد فرمود : 📋《لَقَد أشَارَ عَليكَ هَؤُلاء بِخَلافِ مَا أشَارَ جُلَسَاءُ فِرعَونَ عَليهِ، حَيثُ شَاوَرَهُم فِي مُوسَى وَ هَارُونَ، فَانَّهُم قَالوا لَه : أرجِه و أخَاه، وَ قَد أشَارَ هَؤلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا، وَ لِهَذَا سَبَبُ》 ♦️اهل مجلس تو به تو اشاره‏ اى كردند كه بر خلاف اشاره اهل مجلس فرعون بود كه درباره امر موسى و هارون با آنها مشورت كرد، زيرا كه اهل مجلس فرعون به فرعون گفتند : موسى را با برادرش‏ نگاه دار! ولى اهل مجلس تو به قتل ما اشاره كردند، اين اشاره‏ اى كه اينها كردند داراى سببى است! یزید پرسید : به چه سبب؟ امام باقر(ع) فرمود : 📋《اِنَّ أَولئِكَ كَانُوا لَرُشدةِِ و هَؤلاء لغَيرِ رُشدةِِ! وَ لَا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وَ أَولادَهُم إِلّاَ أَولَادُ الأَدعِيَاء!》 ♦️اهل مجلس فرعون حلال زاده بودند ولى اهل مجلس تو حلال زاده نيستند، زيرا پيغمبران و فرزندان آنان را غير از فرزندان زنا كسى نخواهد كشت! آنگاه يزيد ساكت شد و دستور داد تا آنان را از مجلس خارج كردند.(۴) 📚منابع : ۱)سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۰۹ ۲)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۴۸۹ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۷ ۴)اثبات الوصية مسعودی، ص۱۷۱ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا