🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️
✍ #روضه_شماره 0️⃣6️⃣
👤 #عبدالله_بن_عمیر_کلبی_رحمه_الله
👤 #ام_وهب_بنت_عبد_رحمها_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَبْدَاللّهِ بنَ عُمَیرِ الکَلبِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅ابو وهب، «عبدالله بن عمیر کلبی» یکی از شهدای کربلا بود که به همراه همسرش «اُمِّ وَهَب» در کربلا حضور داشت.
آنان شبانه از کوفه به کربلا رفتند و به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.
عبدالله بن عمیر از جمله افرادی بود که در روزهای آخر به سپاه امام حسین(ع) پیوست که خود نیز مجاهد جبهه های جنگ با کفار بود.
محمد بن جریر طبری می نویسد :
📋《..فَرَأَى القَومَ بِالنُّخَيلَةِ يَعرِضُونَ لِيَسرَحُوا إِِلَى الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️عبدالله در کوفه عدهای را که در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) بودند را دید که آنان در حال حرکت بودند.
عبدالله که در مسیر خود با آنها برخورد کرده بود، از آنها ماجرا را پرسید.
آنها گفتند : به جنگ حسین بن علی(ع) می رویم.
در این هنگام عبدالله با خود گفت :
📋《وَاللَّهِ لَقَد كُنتُ عَلَى جَهَادِ أَهلِ الشِّركِ حَرِيصَاً وَإِنِّي لأَرجُو أَلَا يَكُونَ جَهَادِ هَؤُلاءِ الَّذِينَ يَغزَونَ اِبنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أَيسَرُ ثَوَابَاً عِنْدَ اللَّه مِن ثَوَابِهِ إِيَّايَّ فِي جَهَادِ المُشرِكِينَ》
♦️به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
سپس عبدالله نزد همسرش ام وهب رفت و آنچه را که شنیده بود را برای او نقل کرد.
همسرش گفت :
📋《أَصَبتَ أَصَابَ اللهُ بِكَ أَرشَدَ أُمُورِکَ اِفَعلْ وَ أَخرِجْنِي مَعَكَ》
♦️درست دریافتهای که این بهترین کار است!
این کار را انجام بده و من نیز با تو میآیم.
آن دو شبانه از کوفه خارج شده و به امام حسین(ع) در کربلا ملحق شدند.(۱)
در روز عاشورا، عبدالله جزء اولین کسانی بود که راهی میدان شد و به نقل طبری دومین شهید کربلاست.(۲)
او در روز عاشورا این گونه رجز می خواند :
📋《إنْ تُنْکِرُونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِِ
حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبِی
إنِّی امْرَءٌ ذُو مِرَّة وَ عَصْبِی
وَ لَسْتُ بِالْخَوارِ عَنْدَ الْحَرْبِ
إنِّی زَعِیمٌ لَکِ أُمَّ وَهْبِِ
بِالطَّعْنِ فِیهِمْ مَقْدَماً وَالضَّرْبِ》
♦️اگر مرا نمیشناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است.
من دلیر مردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم.
ای امّ وهب! من عهده دار می شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛ ضربه زدن بندهای که به پروردگارش ایمان دارد.(۳)
او همچنان می جنگید که بدنش زخمی شد و همسرش امّ وهب که شاهد ماجرا بود، عمود خیمه را گرفت و به سوى همسرش رفت و گفت :
پدر و مادرم به فدایت! در برابر این ذریه رسول خدا(ص) مبارزه کن!
امام حسین(ع) جلو آمد و فرمود :
📋《جُزِیتُمْ مِن أَهْلِ بَیْتِی خَیْراً إرْجِعِی إلَى النِّسَاءِ رَحِمَکِ اللهُ فَقَدْ وُضِعَ عَنْکِ الْجِهَادُ》
♦️خدا به شما در برابر دفاع از اهل بیتم خیر دهد، به سوى زنان برگرد، خدا تو را رحمت کند، جهاد از تو برداشته شد.
سپاه دشمن به راست و چپ حمله برد و جنگ سختى درگرفت و عبدالله بن عمیر همانند شیر مى جنگید تا آنکه به شرف شهادت نائل آمد.
پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد، رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند.
او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
هر جا که می روم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس؟
دنیای بی حسین، برایم جهنم است
عمری گریستم ، که موظف، به گریه ام
گر، نُه فلک، به گریه شود، باز هم کم است
در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست
نام تو افتخار خداوند عالم است!
👤خوشزاد
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۰
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶
۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۰
۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹
@AsnadolMasaeb
#شبهات
7️⃣سخنی چند درباره دسته عزاداری
«مراسم شاه حسین گویان» یا همان؛
«شاخسی» (شاه حسین)!
«واخسی» (وای حسین)!
#شاه_حسین
#خرافات_عزاداری
#تحریفات_عاشورایی
#مراسم_شاه_حسین_گویان
@AsnadolMasaeb
✅عزاداری مراسم «شاه حسین گویان» نوعی مراسم مذهبی است که در ایام ماه محرم در بیشتر نقاط آذربایجان و بهطور گسترده در تبریز و مشهد برگزار میشود.
این مراسم از چند روز مانده به ماه محرم تا دهمین روز از همین ماه و ظهر عاشورا ادامه مییابد.
در زبان ترکی آذربایجانی، مردم به این مراسم «شاخسی» میگویند که کوتاه شده ی واژه «شاهحسین(ع)» است.
شاخسی در واقع یک رژه نظامی است که در مراسم، عزاداران نوعی چوب یا قمه یا شمشیر را برداشته و آن را از زمین تا فرق سر خود حرکت میدهند و وقتی که چوب به زمین نزدیک میشود، همگی با صدای بلند ندای «شاخسی»(شاه حسین) و زمانی که چوب به سرشان نزدیک میشود، همگی با صدای بلند ندای «واخسی»(وایحسین) سر میدهند.
⁉️اما فلسفه این کار چیست؟
و این نوع عزاداری یادآور چه قضیه ای است؟
👤«محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی»(متوفی ۱۲۸۵ق) در کتاب خود، به نام «اَلدَّمْعَةُ السّاکِبَة فی أحْوالِ النَّبیّ و العِتْرَة الطّاهِرَة» به نقل از «شیخ مفید»(متوفی۴۱۳ق) نقل می کند که؛
«هلال بن نافع» می گوید :
در شب عاشورا امام حسين(ع) را ديدم كه به تنهايي از خيمه ها دور شد و به طرف اردوی عمر بن سعد به راه افتاد.
شمشيرم را برداشته و به دنبال امام حسین(ع) به راه افتادم.
ديدم كه حضرت(ع) گودالها و پشت تلّ و تپه های مُشرف به خيام را وارسی می کند.
چيزی نگذشت كه متوجه حضور من شدند و فرمودند : كيستی؟
عرض كردم : قربانت شوم! هلال بن نافع هستم و در اين دل شب ترسيدم كه آسيبي از جانب دشمن به شما برسد؛ اين بود كه پشت سر شما آمدم.
امام(ع) فرمود :
📋«يَا هِلَالُ! خَرَجْتُ اتَفَقَّدُ هَذِهِ التَّلَاعَ مَخَافَةَ أَنْ تَكُونَ كُنَاءً لِهُجُومِ الْخَيْلِ عَلَى مُخَيِّمِنا يَوْمَ تَحْمِلُونَ وَ يَحْمِلُونَ»
♦️ای هلال، آمده ام تا اين پستى و بلندى ها را شناسايى كنم كه وقتى ما و آنان درگير مىشويم، به خيام ما حمله نكنند.
سپس به من فرمود :
📋«يَا هِلَالُ! أَلا تَسْلُكُ ما بَينَ هَذَينِ الجَبَلَينِ مِنْ وَقْتِكَ هَذَا وَانْجِ بِنَفْسِكَ؟»
♦️ای هلال! چرا هم اينك از ميان اين دو كوه نمى روى تا جان خود را نجات دهى؟
در این هنگام؛ هلال با چشمان گريان روى قدم هاى امام(ع) افتاد و سوگند ياد كرد كه هرگز از تو جدا نمی شوم تا اینکه در ركاب شما كشته شوم.
هلال می گويد :
در این هنگام؛ امام حسین(ع) به خيمه ی خواهرش زینب کبری(س) برگشت و من از پشت خيمه ديدم كه زينب(س) نگران بود و با برادرش از اصحاب امام(ع) سخن می گفت و می پرسيد :
آيا اصحاب خود را امتحان كرده ای؟
نكند تو را به دشمن تسليم كنند!
هلال می گويد :
وقتی زينب(س) را این چنین بي تاب و بيمناک ديدم، به سرعت پيش حبيب بن مظاهر رفتم و داستان گفتگوی امام(ع) و خواهرش را برای او باز گو کردم.
حبیب گفت : به خدا سوگند! اگر منتظر امر امام(ع) نبودم، همین الان با این شمشیرم به سپاه دشمن حملهور میشدم.
گفتم : گمان میکنم باید خاطر بانوان حرم را از وفاداری خود آسوده سازیم.
ای حبیب! آیا میتوانی یارانت را جمع کنی تا نزد آنها رفته خیالشان را آسوده کنیم؟
حبیب از جای برخاست و فرمود :
📋«يَا أَصحَابَ الحَميّةِ و لُيُوثَ الكَريهةِ فَتَطالَعوا من مَضَاربِهم كَالاُسودِ الضَاريةِ»
♦️ای یاران مردانگی! ای شیران! چون شیران شرزه از خیم هگاهتان بیرون آیید!
سپس به بنی هاشم گفت :
به خیمههای خویش باز گردید امیدوارم که چشمانتان بیدار نباشد.
بعد از آن، به اصحاب خود رو کرد و آنچه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد.
همگی گفتند :
به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبود، اکنون با شتاب بر آنان حمله میکردیم تا که جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم.
حبیب از خداوند بر آنان طلب خیر کرد و گفت : همراه من بیایید تا که نزد بانوان حرم برویم و خاطرشان را آسوده سازیم.
او به راه افتاد و یاران، از پی او به راه افتادند.
حبیب به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و فریاد زد :
📋«يا مَعشَرَ حَرائِرِ رَسولِ الله(ص)! هَذه صَوارِمُ فَتَيانِكُم آلَوا ألاّ يَغمدُوهَا إلاّ فِي رِقاب مَن يَريد السُّوء فِيكُم، وَ هَذه أسنّةُ غِلمانِكم أقسَموا ألاّ يَركَزوها إلاّ في صُدور مَن يُفرِّق نَاديِكُم»
♦️ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت، تا این که گردن بدخواهان شما را بزند و این نیزههای پسران شماست، سوگند یاد کردهاند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافتهاند، فرو برند.
در این هنگام زنهای حرم از خیمههایشان گریان خارج شدند و گفتند :
📋«اَیُّهَا الطَّیّبوُن! حَامُوا عَنْ بَناتِ رَسولِ اللّه(ع) وَ حَرائِر اَمِیرِالمؤمنینَ(ع)»
♦️ای پاکان! از دختران رسول الله(ص) و نوامیس امیرالمؤمنین(ع) حمایت کنید.
در آن حال همه منقلب شدند وضجّه کنان گریستند.(۱)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :
✍پاسخ :
چند نکته درباره این داستان :👇
1⃣سند این داستان توسط نویسنده آن، به مرحوم شيخ مفيد نسبت داده شده است و این در حالی است که؛
در جایی از کتب شیخ مفید اشاره ای به آن نشده است.
مرحوم «محمد محمدی ری شهری» در این باره می نویسد :
📋«أَنَّهَا لَم تُذكَر فِي شَيءِِ مِن كُتُبِ المُفيدِ أو غيرِه من القُدماءِ»
♦️این نقل در کتاب مرحوم شیخ مفید، ذکری از آن به میان نیامده است و حتی در کتاب قدما نیز چنین نقلی وجود ندارد.(۲)
2⃣همانطور که قبلا گفته شد؛
در ميان اصحاب امام حسين(ع) فردی به نام «هلال بن نافع» وجود ندارد.
هلال بن نافع، نه تنها در بين ياران امام حسين(ع) نبود، بلكه برعكس، نام مردی از دشمنان امام حسين(ع) و از سربازان عمر بن سعد بود که برخی مقاتل، شهادت امام حسین(ع) در قتلگاه را از گزارش او نوشته اند.(۳)(۴)
3⃣اما شخصی دیگر به نام «نافع بن هلال» که تشابه اسمی به «هلال بن نافع» دارد، از یاران امام حسین(ع) بود که در رکاب حضرت(ع) شهید شد و شیخ مفید نیز، در کتاب خود، تنها از رشادتها و جهاد و شهادت او در روز عاشورا، سخن به میان آورده است.
شیخ مفید می نویسد :
📋«وَ بَرَزَ نَافِعُ بْنُ هِلَالٍ وَ هُوَ يَقُولُ :
أَنَا ابْنُ هِلَالٍ الْبَجَلِي،
أَنَا عَلَى دِينِ عَلِي(ع)
فَبَرَزَ إِلَيْهِ مُزَاحِمُ بْنُ حُرَيْثٍ فَقَالَ لَهُ :
أَنَا عَلَى دِينِ عُثْمَانَ!
فَقَالَ لَهُ نَافِعٌ : أَنْتَ عَلَى دِينِ الشَّيْطَانِ وَ حَمَلَ عَلَيْهِ فَقَتَلَهُ»
نافع در روز عاشورا نیز همانند دیگر یاران امام حسین(ع)، پا به میدان نهاد، در حالی که این چنین رجز می خواند :
«اَنَا عَلَی دِینِ عَلِیِّ(ع)!»
و در مقابل او شخصی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حدیث رجز می خواند و می گفت :
«اَنَا عَلَی دِینِ عُثمَانَ!»
نافع بن هلال گفت : تو بر دین شیطانی!
سپس نافع با شمشیر بر او حمله کرد؛ او را به هلاکت رساند.(۵)
اما خبر ساختگی این چنینی، در کتب و آثار شيخ مفيد و ديگر آثار معتبر وجود ندارد.
4⃣در مورد ملاقات امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) در درون خیمه، در شب عاشورا، روایتی است که ابوحمزه ثمالی که از امام سجاد(ع) نقل می کند که؛ در شب عاشورا، عمه ام زینب(س) از من پرستاری می کرد و امام حسین(ع) در گوشه ی خیمه، ابیاتی که نشانگر فانی بودن دنیا و یاد مرگ باشد را با خود زمزمه می کرد.
زینب(س) که متوجه شده بود، بیمناک و پریشان خاطر شد و امام حسین(ع) به ایشان دلداری داد و فرمود :
📋«يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ»
♦️اى خواهرم! شيطان حلم و صبر شما را نگيرد.(۶)
و بقیه ماجرا، که اشاره ای به رد و بدل شدن این سخنان فوق نشده است.
5⃣پس عزاداری «شاه حسین گویان» هیچ پشتوانه تاریخی ندارد و از یک نقل جعلی منشاء گرفته است.
و باید به این نکته دقت کرد که؛
عزاداری برای امام حسین(ع) از فروعات مذهب شیعه است و دلایل زیادی آن را تائید می کند و مصادیق زیادی هم درباره نوع عزاداری در روایات آمده است.
گاهی عزاداری برای اهل بیت(علیهم السلام) گریستن و گریاندن و خود را به حالت گریه زدن است.
گاهی به گفتن یک بیت شعر است و گاهی هم اینکه انسان قلبا این مصیبت را لمس کند و از درون محزون باشد.
هر چند عزاداری خود از شعائر است، منتهی باید در چارچوب مناسب انجام شود و عزاداری ها تا زمانی که با اصلی از اصول اسلام و آیه و روایتی که در سنت آمده است، تنافی نداشته باشد، اشکالی ندارد و عرف های مختلف می توانند، شیوه های مختلفی را برای برپایی مراسم عزا داشته باشند.
حتی عزاداری به صورت سینه زنی و زنجیر زنی که غالبا عزاداری ها به این صورت انجام می پذیرد، آن نیز یک نوع عزاداری که عرف آن را پذیرا شده است.
اما این نوع عزاداری یعنی «شاه حسین گویان» که از یک نقل بی سند نشات گرفته و مانند قمه زنی که طرفداران آن، به ادعایی بی سند و جعلی استناد می کنند و اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر امام حسین(ع) را دلیل کار خود می دانند، (که مفصل در بخش #قمه_زنی گفته شد) استناد می کنند.
در ضمن ؛ حتی به فتوای برخی از مراجع عظام از تلفظ ناقص نام مبارک ائمه اطهار(علیهم السلام) باید اجتناب کرد.
و واقعا این چه معنایی دارد؟!!
«شاخسی» (شاه حسین)!
«واخسی» (وای حسین)!
#مقام_معظم_رهبری در این باره بیان می کنند که؛
«این مداحی شما، نوحه خوانی شما، باید حکم یک منبر آموزنده را داشته باشد!»
«باید در نوحه خوانی ها مضامین اسلامی و انقلابی و قرآنی گنجانده شود.
حسین وای گفتن هیچ فایدهای ندارد!!»
📚منابع :
۱)الدمعة الساكبة بهبهانی، ج۴، ص۲۷۳
۲)الصّحيح من مقتل سید الشهداء(ع) محمدی ری شهری، ج۱، ص۴۶
۳)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۷۵
۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۸
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۳
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۳
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 1️⃣6️⃣
👤 #عمرو_بن_جناده_رحمه_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ الخَزرَجِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅«عمرو بن جُناده» فرزند «جُنادة بن کعب» بود.
جناده از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از شیعیان امام علی(ع) بود که در جنگ صفین حضور داشت و از مکه با خانواده اش به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب شد و در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نایل آمد.(۱)
پس عمرو به همراه مادرش بحریّه دختر مسعود خزرجی که از زنان شجاع و فداکار بود، باقی ماند.
او در روز عاشورا ۲۱ سال داشت.(۲)
مادرش به او گفت :
📋《أُخرُج يَا بُنَيَّ وَ قَاتِل بَينَ يَدَي ابنِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️پسرم! عازم میدان شو! و از پسر رسول خدا(ص) دفاع کن و او نیز خارج شد.
امام حسین(ع) هنگامی که او را دید، فرمود :
📋《هَذَا شَابُّ قُتِلَ أَبُوهُ وَ لَعَلَّ اُمُّهُ تُكرِهُ خُرُوجَهُ》
♦️پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد.
عمرو عرض کرد :
📋《إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی》
♦️مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم.
به دنبال این سخن، امام حسین(ع) به او اذن میدان داد، و او به میدان رفت و این رجزِ را خواند :
📋《أَمِیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمِیرُ
سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذِیرِ
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَالِدَاهُ
فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِیرِِ
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحَى
لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیرِِ》
♦️امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است.
على(ع) و فاطمه(س) پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟!
طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.(۳)
خوارزمی نقل می کند که آن جوان در میدان این رجز را خواند :
📋《أَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَ ارْمِ،
هِفی عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الانْصارِ
و مُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ
تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکفَّارِ
خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِی محمّدٍ
فَالْیومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ
وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ
رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ
طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا
بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ
وَالله رَبّی لاأَزالُ مُضَارِباً
لِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتَّارِ
هَذَا عَلی الْیوْمَ حَقَّ واجِبٌ
فِی کُلِّ یوْمٍ تعانُقٌ وَ حَوارِ》
♦️راه نَفَس را بر پسر هند تنگ میکنم و تیر به گلوی او میزنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزه هاشان را در زیر گرد و غبار میدان جنگ از خون کافران رنگین کردند.
در زمان پیامبر اکرم(ص) نیزهها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین میشود.
امروز از خون جماعتی رنگین میشود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند؛ و در صدد انتقام خونهای ریخته شدهشان در جنگ بدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزههای برافراشته پنهان کردند.
به خدا سوگند پیوسته فاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.(۴)
📋《فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ وَ حُزَّ رَأسُهُ وَ رُمِي بِهِ إلَى عَسكَرِ الحُسَينِ(ع) فَحَمَلَت اُمُّهُ رَأسَهُ وَ قَالَت: أَحسَنتَ يَا بُنَيَّ! يَا سُرُورَ قَلبِي وَ يَا قُرَّةَ عَينِي! ثُمَّ رَمَت بِرَأسِ ابنِهَا رَجُلاً فَقَتَلَتهُ وَ أَخَذَت عَمُودُ خَيمِةِ وَ حَمَلَت عَلَيهِم》
♦️این جوان جنگید تا اینکه به شهادت رسید و دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى سپاه امام(ع) پرتاب کرد.
دراین هنگام؛ مادرش سر فرزندش را برداشت و او را تحسین کرد و سر پسرش را بر مردى از سپاه ابن سعد کوبید و آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد :
📋《أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ
خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ
أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة
دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة》
♦️با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولى در حمایت از فرزندان فاطمه(س) گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم.
📋《ضَرَبَت رَجُلَينِ فَقَتَلَتهِمَا فَأَمَرَ الحُسَينِ(ع) بِصَرفِهَا وَ دَعَا لَهَا》
♦️در این حمله دو نفر از آنها کشته شدند و امام حسین(ع) مادر آن جوان را به خیمه بازگرداند و برایش دعا کرد.(۵)
در زیارت ناحیه غیر معروفه نام او و پدرش آمده است :
📋«السَّلَامُ عَلَی جُنَادَةِ بنِ کَعبِ الاَنصَارِی الخَزرَجِی وَ ابنِهِ عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ»
♦️سلام بر جناده بن کعب انصاری و پسرش عمرو بن جناده!(۶)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۳۲۷
۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ج۱، ص۲۵۳
۳_۵)تسلية المُجالس كركی حائری، ج۲، ص۲۹۸
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۶
۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 2️⃣6️⃣
👤 #سعید_بن_عبدالله_حنفی_رحمه_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِیِّ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅یکی از یاران امام حسین(علیه السلام) که در روز عاشورا به شهادت رسید، «سعید بن عبدالله حنفی» است.
او از چهره های سرشناس نهضت عاشورا و از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که به هنگام ورود جناب مسلم به کوفه، مردم را برای بیعت با مسلم بسیج کرد.
او نیز همانند زهیر در شب عاشورا حماسه سرود و به هنگام اجازه امام حسین(علیه السلام) برای انصراف و بازگشت چنین گفت؛
📋《لَا نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِیکَ وَ اللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَهُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》
♦️تو را وا نمیگذاریم تا خداوند بداند که در نبود رسول خدا(ص) با دفاع از تو حرمت او را نگه داشتیم.
به خدا اگر بدانم که کشته میشوم، سپس زنده میگردم، سپس سوزانده میشوم و خاکسترم را بر باد میدهند و هفتاد بار با من چنین میکنند، از تو جدا نمیشوم تا در راه تو کشته شوم و چرا نه، که جز یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن کرامت بیانتهاست.(۱)
در روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.
سعید به عنوان سپر مقابل امام(ع) قرار گرفت.
📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》
♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲)
و در نقلی آمده است :
📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》
♦️تیری به سمت امام حسین(علیه السلام) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(علیه السلام) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود.
پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد.
سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت :
📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》
♦️ای فرزند رسول خدا(ص)!
آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳)
📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》
♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴)
و فرمود :
📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ!
فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》
♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند!
تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵)
نقل شده که؛
📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》
♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخمهای شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶)
طبری چنین می نویسد :
در روز عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش نماز خوف را به جماعت برپا کردند.
📋《فَاستَقدَمَ الحَنَفِيُّ أَمَامَه، فَاستَهدَفَ لَهُم يَرمُونَهُ بِالنَّبلِ يَمِينَاً وَ شِمَالَاً َقائِمَاً بَينَ يَدَيهِ، فَمَا زَالَ يَرمِى حَتَّى سَقَطَ》
♦️پس سعید بن عبدالله حنفی مقابل حضرت ایستاد و باران تیرها را از چپ و راست به جان خرید تا به حضرت(ع) اصابت نکند، همچنان بارانی از تیر پرتاپ می شد، که سعید افتاد و نقش بر زمین شد.(۷)
در زیارت ناحیه مقدسه به سعید این گونه سلام داده شده است :
📋《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیّ! فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَهَ فِی دَارِ الْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اللَّهُ مَعَکُمْ فِی الْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ》
♦️سلام بر سعد بن عبدالله حنفی! ای کسی جان باختی و از امام خود دفاع کردی و در قرارگاه ابدی به کرامت خدایی دست یافتی!
خدا ما را در زمرهی شما شهیدان محشور کند و در ملکوت اعلا همراهتان سازد.(۸)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بُوَد ذکر تو چون دعای مجیر
امیری حسین و نعم الامیر
👤مقیمی
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰
۲)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱
۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸
۴)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱
۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۱
۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۶
۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰
@AsnadolMasaeb