eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
305 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5940271522231878715.mp3
4.33M
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به ناامیدی از این در نمی روم هرگز اگر جواب نگیرم، دوباره در بزنم 👤غفور زاده @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 5️⃣2️⃣1️⃣ 👤 👤 @AsnadolMasaeb
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(عَلیهِما السَّلامُ)》🔷🔹 ✅در روایتی از «ابان بن ابی عیاش» نقل شده است که می گوید : 📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ》 ♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمی بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده. در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید : 📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ‏ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》 ♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟ 📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ : شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》 ♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود : به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود. فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱) میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجات‌ هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود. میثم در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ ها دیدم مولایم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از اقامه نماز در مسجد، به نخلستان رفت. 📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ》 ♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 ♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌ که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 ♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! 📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟! قُلْتُ : مِيثَمٌ! فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ‏ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!! قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي! فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟ قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》 ♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : ای میثم! 📋《وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ‏ إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي‏ نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ‏ وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي‏ فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي‏》 ♦️در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.(۲)(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود   دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود   یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید  اشک شبش به غربت روزش گواه بود   هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب  حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود   مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود 👤سازگار 📚منابع: ۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴ ۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳ ۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 6️⃣2️⃣1️⃣ 👤 👤 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)》🔶🔸 ✅«ابان بن ابى عيّاش» از «سُليم بن قيس» نقل می كند : نزد عبدالله بن عباس در خانه‏ اش بودم، و گروهى از پيروان على(ع) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى‏ گفت. از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد‌. او گفت : 📋《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع) افْتَحِ الْبَابَ‏!》 ♦️اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) عمر به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن! حضرت فاطمه(س) فرمود : 📋《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》 ♦️اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبت‏ مان هم رها نمى‏ كنى؟ عمر گفت : 📋《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ》 ♦️در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏ كشيم. حضرت فاطمه(س) فرمود : 📋《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》 ♦️اى عمر! از خدا نمى‏ ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ ام يورش آوردى؟! 📋《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》 ♦️عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱) عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، مغیره و ابوعبیده بن جراح و قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند. و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(س) پشت در نشسته بود! در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند. حضرت فاطمه(س) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد. کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت فاطمه(س) می خورد. در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد. پیش از آنکه حضرت(س) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(س) برخورد کرد و بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن ایشان آسیب رسید. در این هنگام حضرت(س) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند. فشار در، بر بدن ایشان به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید. حضرت(س) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود : 📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》 ♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! بنگر که این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت! سپس ناله زد: 📋《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 ♦️آه ای فضه! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲) ابن حجر عسقلانی می نویسد : 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(س) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(ع)》 ♦️در این هنگام عمر به فاطمه(س) لگد زد که سبب سقط محسن(ع) گرديد.(۳) سپس حضرت(س) عاملین این کار را نفرین کرد. سپس از زمین برخاست و خود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد. عمر خود می گوید؛ به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم. 📋《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(ع) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ‏ الْبَابَ》 ♦️نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.(۴) در این هنگام عمر وارد خانه شده بود و قبل از رسیدن فضه بر هر دو صورت فاطمه(س) چنان سیلی زد، که چشمانش پر از خون شد. عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود، با لگد به سینه و پهلوی حضرت(س) زد. عمر با غلاف شمشیر، بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت(س) می زد. ناگهان عمر تازیانه را بر بازوی فاطمه(س) زد. 📋《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الاَسوَدِ المُحتَرِقِ》 ♦️عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه(س) زد، تا اینکه؛ بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه کبود شد.(۵) دراین حال صدای حضرت(س) به «یا ابتاه» بلند شد. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع: ۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴ ۳)لسان المیزان ابن حجر، ج۱، ص۴۰۶ ۴)بحار الأنوار مجلسی، ج‏۳۰، ص۲۹۴ ۵)الهدایة الکبری خصیبی، ص۴۰۷ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 7️⃣2️⃣1️⃣ 👤 👤 @AsnadolMasaeb
🔹🔷《ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِةِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷🔹 ✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید : 📋《إِنَّ لِلَّهِ حَرَمَاً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَمَاً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَمَاً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ》 ♦️خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر(ص) را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین(ع) را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه(س) دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود.(۱) در سال ۲۰۰ هجری قمری در پى اصرار «مأمون عباسی» به سفر تبعيدگونه امام رضا(علیه السلام) از مدینه به خراسان، يك سال بعد، حضرت معصومه(س) به شوق ديدار برادر به همراه کاروانی که عده اى از برادران و برادر زادگان در بین آنها بودند، به طرف خراسان حركت كردند. وقتی كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد، عده‌اى از مخالفان و دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) راه را سدّ كردند و با همراهان حضرت معصومه(س) وارد جنگ شدند. در نتيجه تقريبا اكثر مردان كاروان به شهادت رسيدند و عده‌ای مجروح شدند و خود حضرت(س) نیز بیمار و رنجور گشتند. وقتی حضرت معصومه(س) دیدند، ادامه مسیر به سمت خراسان، برای کاروان میسر نیست، ایشان قصد شهر قم کردند و از همراهان پرسیدند : چقدر راه است بين ساوه و قم؟ گفتند : ده فرسخ ایشان فرمود : 📋《إِحْمِلُونِي إِلَيْهَا》 ♦️مرا به قم ببريد. پس ایشان را به قم بردند. وقتی این خبر به اهالی قم رسید، اشراف و بزرگان قم به نمایندگی «موسی بن خزرج» به استقبال حضرت فاطمه معصومه(س) رفتند. آل سعد(اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند، در این باب که چه کسی سزاوار میزبانی از دختر حضرت موسی بن جعفر(ع) باشد. 📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا أَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهَا وَ جَرَّهَا إِلَى مَنْزِلِهِ》 ♦️سرانجام موسی پس از دیدار حضرت(س)، افسار ناقه ی ایشان را گرفت و به سمت قم و به منزل خویش آورد.(۲) 🏴اینجا وقتی کاروان حضرت معصومه(س) وارد قم شد، شهر را برای استقبال از ایشان، تزیین کردند و همگی به استقبال ایشان رفتند و قدوم مبارکش را گلباران کردند و ارادت خود را به این خاندان نشان دادند. اما امان از دل زینب(س) که وقتی کاروان اسرای کربلا را وارد شهر شام کردند، در این هنگام؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳) و وقتی اسراء را از دروازه شام داخل کردند، آنها را سنگ باران کردند. اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إِحدَاهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ فِي وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إِذَا بَكَت مِنهُنَّ بَاكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : معصومه ای که تالی زهرای اطهر است  ناموس حق و دختر موسی ابن جعفر است  همچون رضا برادر والا تبار خویش باشد غریب و دور ز بابا و مادر است  احرام اشک بند وبنه پا به احترام بر آستانه اش که به کعبه برابر است  نومید کس نرفته و هرگز نمی رود  تا حشر هر که امیدش به این در است  جبریل گرد این حرم آهسته می پرد خواهر دلش شکسته ز داغ برادر است  در شهر قم به سوگ برادر نشسته است  بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است  با پهلوی شکسته به قم آید از بقیع  زهرا دلش ز غربت دختر مکدر است  چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش هر دیده را که بنگری از خون دل تر است  امام خود او به عمه خود گریه می کند زینب، که از ستاره غم او فزونتر است  آن زینبی که هر چه نظر کرد باز دید  رأس حسین بر سر نی در برابر است  👤رستگار 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۸، ص۳۱۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۷، ص۲۱۹ ۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅مادر ، «ليلی بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی» است، که مادر لیلی، «میمونه بنت ابوسفیان» است. ابی مرّه بن عروه بن مسعود داماد ابوسفیان و باجناق رسول اکرم(ص) بوده است. همچنین لیلی، از طرف پدر با «ابوعبیده مختار ثقفی» هم نسب هستند. با این نظر معاویه دایی مادر حضرت علی اکبر(علیه السلام) می باشد و ابوسفیان جدّ مادری حضرت علی اکبر(علیه السلام) می باشد! با توجه به همین نسب، روز عاشورا به علی اکبر(علیه السلام) پیشنهاد شد که به یزید بپیوندد، ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت : «إِنَّ قَرَابَةَ رَسُولِ اللهِ(ص) أَحَقُّ أَنْ تُرعَیٰ» رعایت خویشاوندی حضرت رسول خدا(ص) به حقیقت نزدیک‌ تر است.(۱) 📚منبع: ۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۸۶ ╭────────────╮      ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌ارادت به نام :👇 ✅در زمان حکومت معاویه، مروان بن حکم والی مدینه بود و در آن زمان امام حسین(علیه السلام) در مدینه به سر می برد. روزی امام سجاد(ع) پیغامی را از طرف امام حسین(ع) به مروان برد. مروان نام حضرت(ع) و نام برادرش حضرت علی اکبر(ع) را پرسید. وقتی با جواب امام سجاد(ع) مواجه شد که نام هر دو علی است، با عصبانیت گفت : «عَلِيٌّ وَ عَلِيٌّ مَا يُرِيدُ أَبُوكَ أَنْ يَدَعَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ إِلاَّ سَمَّاهُ عَلِيّاً؟!!» ♦️علی و علی! مثل اینکه پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد؟!! وقتی امام سجاد این جریان را به امام حسین(ع) عرض کرد، امام حسین(ع) فرمود : «وَيْلِي عَلَى اِبْنِ اَلزَّرْقَاءِ دَبَّاغَةِ اَلْأَدَمِ! لَوْ وُلِدَ لِي مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلاَّ عَلِيّاً(ع)» ♦️وای بر فرزند مروان چشم زرد دباغ!اگر صاحب صد فرزند نیز شوم دوست ندارم جز علی نامی بر آنها بگذارم.(۱) ابن حجر عسقلانی می نویسد : «كَانَ بَنُو أَمَيَّةِ إِذَا سَمَعُوا بِمَولُودِِ اسمُهُ عَلِيِِّ قَتَلُوُهُ» ♦️بنی امیه هنگامی که متوجه می شدند که نام کودکی را علی گذاشته اند، او را می کشتند.(۲) 📚منابع: ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۶، ص۱۹ ۲)تهذيب التهذيب ابن حجر، ج۷، ص۲۸۱ ╭────────────╮      ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 🚩 «اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا عَبْدِاللهِ(ع) وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً مَا بَقيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَعَلى عَلِيِّ(ع) بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ(ع) وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ(ع)» 🎙اجرای شنیدنی شعر زیر؛ با نوای زیبای :👇 «آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت!   از پایکوب اسب سواران شنیده ام بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت» 👤عباسی 📚شعر «بشیر بن جذلم» برای مردم مدینه : «اَلجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ وَ الرَأْسُ مِنْهُ عَلَى القَنَاةِ يُدَارُ» ♦️پيکر او در کربلا پاره پاره و سر مطهرش بر فراز نيزه، گردانده می شود.(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۶ ╭────────────╮       ✍کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅سروده ی مرحوم «محمد صالح حائری مازندرانی»(۱۳۹۱ق) معروف به «علامه سمنانی» بیش از پنجاه سال پیش، در دفاع از مردم فلسطین و دعوت تمامی مسلمین برای نابودی اسرائیل ✍بخشی از آن چنین است : «وَ المقصدُ الأَسنی بقاء المسجد الاقصی بأیدی المسلمین لاللأجنبی إنَّ الحکومة للیهود تخربا لدنیا فمن یرضی لها بمخربی ضربت علیهم ذلة أبدیة إلا علیهم ربنا لم یغضب یا یوم عید الفطر کن فتحا لنا و أشد یوم بالیهود عصبصب بدعا زینب نستعین لفتحها فی العید یا مصر استقیمی و أغلبی یا ماورا الاردن انتصری و یا یمن انهضی یا شام جدی یا عراق تألبی یا نجد خوضی یا حجاز تشتمری یا هند یا ایران یا ترک اهیبی و تمزتی و اشرفی و تغزبی أملیکه الاسلام هذا مذهبی» 📚منبع : کتاب مصریة العجم ╭────────────╮     ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 8️⃣2️⃣1️⃣ 👤 @AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا فَاطِمَةَ الزَهرا(سلام الله علیها)》🔷🔹 ✅دعای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظات آخر عمر خود این چنین بود : 📋《يَا إِلَهِي! عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعَاً فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَيَاةُ يَا مَوْلَائِي‏》 ♦️خدایا! مرگ مرا به زودى برسان، زيرا زندگى من تيره و تار گرديد.(۱) و آخرین دعاهای فاطمه(س) این چنین بود : 📋《إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَسْئَلُکَ بِالَّذینَ أَصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِیعَتِی وَ شِیعَةِ ذُرِّیَتِی》 ♦️خداوندا! از تو می‌ خواهم به حق انسان‌ هایی که برگزیده‌ ای و به ناله‌ های دو فرزندم در فراق من، از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم درگذر.(۲) هنگامی كه حضرت فاطمه(س) رحلت كرد اسماء بنت عمیس گريبان خود را پاره نمود و خارج شد، آنگاه با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مصادف شد، ايشان به اسماء فرمودند : مادر ما كجاست؟ اسماء جوابى نداد! 📋《فَدَخَلَا الْبَيْتَ فَإِذَا هِيَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّكَهَا الْحُسَيْنُ(ع) فَإِذَا هِيَ مَيِّتَةٌ فَقَالَ : يَا أَخَاهْ! آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا يُنَادِيَانِ : يَا مُحَمَّدَاهْ! يَا أَحْمَدَاهْ! الْيَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُكَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا》 ♦️آنان وارد خانه شدند، ديدند مادر بزرگوارشان خوابيده است. امام حسين(ع) مادر خود را حركت داد ديد از دنيا رفته است. آنگاه در حالى خارج شدند كه مى‏ فرمودند : يا محمّداه! يا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصيبت تو براى ما تجديد شد. 📋《ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ [فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ] فَغُشِيَ عَلَيْهِ حَتَّى‏ رُشَ‏ عَلَيْهِ‏ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَيْتَ فَاطِمَةَ(س) وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْكِي وَ تَقُولُ : وَا يَتَامَى مُحَمَّدٍ(ص)! كُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَةَ(س) بَعْدَ مَوْتِ جَدِّكُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا؟》 ♦️پس از اين جريان متوجه حضرت اميرالمومنین(ع) كه در مسجد بود، شدند و آن حضرت(ع) را از رحلت مادرشان آگاه نمودند. امير المؤمنين على(ع) بعد از شنيدن اين خبرِ دلخراش با صورت بر زمین افتاد و غش كرد. آب به صورت آن حضرت(ع) پاشيدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنين(ع) را برداشت و داخل خانه حضرت‏ زهرا(س) شد. اسماء را ديد كه بالاى سر فاطمه(س) نشسته و گريه مى‏ كند و مى‏ گويد : يتيمان حضرت محمّد(ص) چه كنند، بعد از فوت جدّ شما؟ دل ما به فاطمه(س) خوش بود! بعد از فاطمه(س) به چه كسى دل خوش كنيم! 📋《فَكَشَفَ عَلِيٌّ(ع) عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا》 ♦️آنگاه حضرت على بن ابى طالب(ع) صورت مبارك فاطمه(س) را باز كرد و رقعه‏ اى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا عَلِيُّ(ع) أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ》 ♦️به نام خداوند بخشنده مهربان، اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا(ص) كرده است : فاطمه(س) شهادت مى‏ دهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد(ص) بنده و پيامبر خدا مى‏ باشد. ای على! من فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) مى‏ باشم. خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود. يا على(ع)! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه مکن، من تو را به خداوند مى‏ سپارم، و فرزندانم به درود تا روز قيامت!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حرف سخت است بیاید به زبان من و تو اشک گل کرده به جای سخنان من و تو رازِ افتادن تو، رمز زمین خوردن من رمز و رازی است در این کوچه میان من و تو پر زدی، سوختی و آب شدم ... این دنیا شمع و پروانه ندیده است بسان من و تو می روی محرم من! چاه فقط می فهمد چه کشیدیم از این جور زمانه من و تو ظلمت شهر مرا کشت زمانی که زدیم حرف غسل و کفن و دفن شبانه من و تو خانه از عطر نفس هات هنوز آکنده است کاش می شد بنشینیم به خانه من و تو 👤محمد میرزایی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۷ ۲)نهج الحیاة محمد دشتی، ص۱۴۸ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال2️⃣1️⃣ : منظور از «تباکی» چیست؟ @AsnadolMasaeb
✍پاسخ : امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند : «مَن بَکَی أََو أَبکَی أَو تَبَاکَی فِی مُصِیبَةِ الحُسَینِ(ع) حُرِّمَت جَسَدُهُ عَلَی النَّارِ وَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ» هرکس در مصیبت امام حسین(ع) بگرید یا بگریاند و یا خود را به حالت گریه بزند؛ جسدش بر آتش حرام شده و بهشت بر او واجب می گردد.(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ حضرت موسی(ع) در طی مناجاتی با پروردگار، به خداوند متعال عرض کرد :  «یَا رَبِّ! وَ مَا الْعَاشُورَاءُ؟» پروردگارا! عاشورا چیست؟ خداوند متعال فرمود : «الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى» گریه کردن و خود را به گریه درآوردن بر نوه حضرت محمّد(ص)، و مرثیه و عزاداری بر مصیبت فرزند پیامبر اکرم(ص).(۲) اینجا، چنین شبهه ای از واژه ی «تباکی» بر می آید که در نگاه ظاهری و ابتدایی، این تباکی خود نوعی «ریا» تلقی می شود، در حالی که این برداشت صحیح نیست. منشأ این برداشت، بد معنا کردن واژه ی «تباکی» است؛ چرا که تباکی یعنی این که شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می کند و سرش را پایین اندازد، به گونه ای که علایم رقّت قلب و تأثّر و غم در او ظاهر شود. در لغت به چنین حالتی، «تکلّفُ البُکاء» (گریه از روی تکلّف و سختی یا خود را به گريه درآوردن) می گویند. همان طور که از معنای تباکی فهمیده می شود، هیچ صراحتی در ریا ندارد؛ چون عزادار می تواند این حالت تباکی را برای خود ایجاد کند، برای این که به ثواب گریه برسد و بهره ای از مجلس عزاداری امام حسین(ع) برده باشد. و این اصل در دیگر عبادات نیز جاری است؛ همان طور که پیامبر اکرم(ص) می فرماید : «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّیَّاتِ» همانا عمل ها به نیت هاست.(۳) یعنى اصل در عمل نیت است و ثواب و عقاب بر آن مترتّب مى‏ شود. پس، نمی توان گفت چون در تباکی معنای تظاهر نهفته است، هر تظاهری ریا محسوب می شود. عزادار می تواند حالت تباکی را برای خود ایجاد کند؛ برای این که به ثواب گریه برسد و بهره ای از مجلس عزاداری امام حسین(ع) برده باشد و این حالت را همانند عبادات دیگر برای تقرّب به خدا و رضای او انجام دهد. به دیگر سخن؛ تباکی یک عمل عبادی است که از انسان صادر می شود که اگر قربةً الی الله و با در نظر داشتن رضایت او انجام گیرد، به ثواب آن می رسد، اما اگر برای نیّت غیر الهی و جلب توجّه مردم انجام دهد، این کار او باطل است. تباکی پایین ترین حالتی است که در عزاداری امام حسین(ع) اتفاق می افتد و در گریه هم خلاصه نمی شود، شاید پوشیدن لباس مشکی و برپایی تکایا و سیاه پوش کردن مساجد و حسینیه ها و گرفتن حالت گریه در مراسم عزاداری مصداق های متفاوت این عمل باشد. پس یکی از حرف ها و تفسیر های نادرست که درباره عزاداری امام حسین(ع) گفته شده، ریا در گریه کردن بر مصائب آن حضرت(ع) است. 📚منابع : ۱)امالی شیخ مفید، ص۱۰۳ ۲)مستدرک‏ الوسائل محدث نوری، ج۱۰، ص۳۱۹ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۱۷، ص۲۱۰ ╭────────────╮                ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا