سلام عزیزان شبتون بخیر ✨
حقیر عازم کربلا هستم😍🕌
چند روزی داستان فریاد مهتاب رو نمیتونم بذارم
چند قسمت از داستان مونده انشاءالله برگردم ادامه ی داستان رومیذارم ✅
انشاءالله قسمت همه ی عاشقان امام حسین ع بشه 🤲
دعاگوی همه ی شما خوبان هستم به شرط لیاقت 🌸
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت و حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــ
🖤﷽🖤
داستان #فریاد_مهتاب
واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_چهل_پنجم
على (ع) نگاهى به صورت فاطمه (س) مى كند، مى بيند كه فاطمه (س) گريه مى كند، به راستى چرا فاطمه (س) گريه مى كند؟ او كه به زودى به آرزويش كه رهايى از قفس دنيا بود مى رسد، پس چرا اشكش جارى شده است؟ 😭
على (ع) رو به او مى كند و مى گويد:
ــ فاطمه جان! چرا گريه مى كنى؟
ــ من براى غربت و مظلوميّت تو گريه مى كنم، مى دانم كه بعد از من با سختى ها و بلاهاى زيادى روبه رو خواهى شد.😭😭
ــ فاطمه جان! گريه نكن، من در راه خدا بر همه آن سختى ها صبر خواهم نمود...😭😭
على جان! از نگاه تو بوى غم مى آيد، گريه مكن كه گريه تو دل مرا مى سوزاند!
على جان! من فاطمه تو هستم، مگر نمى گفتى هر گاه دلم مى گيرد، با نگاه به چهره فاطمه آرام مى گيرم؟ پس چرا به من نگاه نمى كنى؟ چرا سر خود را به زير افكنده اى؟ نكند از سرخىِ چشم و كبودى صورت من غمگين شده اى؟
جانِ فاطمه، سرت را بالا بگير، جانِ من به فداى تو! فاطمه تو، فدايىِ توست: روُحى لَكَ الفِداء...
على جان! من بار سفر بسته ام و به زودى از پيش تو مى روم، امّا بدان كه تو هميشه در قلب من هستى، پيوند من و تو، هرگز از هم گسسته نمى شود.
على جان! با من سخن بگو، غم دل خود را برايم بازگو كن! مى دانم كه وقتى من رفتم، تو هيچ كسى را نخواهى داشت تا با او درددل كنى، تو به بيابان پناه خواهى برد و با چاه سخن خواهى گفت...
على جان! وقتى اشك چشم يتيمان مرا ببينى، وقتى نگاه كنى و ببينى حسن و حسين من، زانوىِ غم در بغل گرفته اند، چه خواهی کرد؟😭😭😭
🥀حدود سه ماه از رحلت پيامبر گذشته است، چهره فاطمه (س) به خوبى نشان مى دهد كه لحظه پر كشيدن او نزديك است، او به زودى از رنج ها و غصّه ها رهايى خواهد يافت.
گروهى از مردم مى خواهند به عيادت فاطمه (س) بيايند، امّا فاطمه (س) گفته است كه به هيچ كس، اجازه ملاقات ندهند. او مى خواهد در اين روز آخر زندگى به حال خودش باشد.
💢سَلمى در كنار فاطمه (س) است. نمى دانم اين خانم را مى شناسى يا نه. او همسرِ ابى رافع است. اين خانم و شوهرش همواره به خاندانِ پيامبر عشق میورزند.
سَلمى در زمان پيامبر در خانه آن حضرت خدمت مى كرد و اكنون، اين افتخار نصيب او شده كه پرستار حضرت فاطمه (س) باشد.
على (ع) هم كنار فاطمه (س) نشسته است، فاطمه (س) گاهى از هوش مى رود و گاهى به هوش مى آيد. فرزندان فاطمه (س) در كنار مادر نشسته اند و آخرين نگاه هاى خود را به او دوخته اند.
⚫️و زينب!
او بيش از همه اشك مى ريزد، زينب دلش مى خواهد مادر يك بار ديگر او را در آغوش بگيرد،😭😭 آرى، خيلى وقت است كه اين دختر كوچك، دلش براى آغوش مادر تنگ شده است،😭😭 ولى مادر نمى تواند او را در آغوش بگيرد، استخوان هاى مادر شكسته است... 😭😭
زينب مى داند كه مادر، آماده رفتن شده است، او گاهى دست هاى كوچك خود را به سوى آسمان مى گيرد، گويا با خدا حرف مى زند: "خدايا! مادر من جوان است! او را شفا بده!"😭😭
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ــــ
🖤﷽🖤
داستان #فریاد_مهتاب
واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_چهل_ششم
فاطمه (س) نگاهش به دخترش خيره مى ماند، دست هاى كوچك او را مى بيند، زمزمه او را مى شنود، اشك فاطمه (س) جارى مى شود... 😭😭زينب به سمت مادر مى آيد، اشك چشم او را پاك مى كند، هيچ كس نمى داند كه زينب به دنبال بهانه اى است تا با دست هاى كوچكش، جاى تازيانه ها را نوازش كند... مگر او مى تواند فراموش كند كه دشمنان مقابل چشمش، مادر را با تازيانه زدند... 😭😭😭
⚫️نزديك اذان ظهر است، على (ع) با فاطمه (س) خداحافظى مى كند و به سوى مسجد مى رود.
فاطمه (س)، سَلمى را صدا مى زند و با كمك او برمى خيزد وضو گرفته و لباسى نو به تن نموده و خود را خوشبو مى كند.
فاطمه (س) مى خواهد به ديدار خدا برود. او از سَلمى مى خواهد تا چادر نماز او را بياورد.
سَلمى، چادر نماز فاطمه (س) را مى آورد و به او مى دهد. هنوز تا اذان ظهر فرصت باقى است.
او روى خود را به سوى قبله مى كند و چنين مى گويد: "سلام من بر جبرئيل! سلام من بر رسول خدا! بار خدايا من به سوى پيامبر تو مى آيم، من به سوى رحمت تو مى آيم".
فاطمه (س) رو به قبله مى خوابد و چادر خود را بر سر مى كشد و به سَلمى مى گويد: "مرا تنها بگذار و بعد از لحظاتى، صدايم بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان كه من نزد پدر خويش رفته ام". 😭😭
فاطمه (س) دستش را زير گونه اش مى گذارد و چادر خود را بر سر مى كشد.
سَلمى از اتاق بيرون مى رود. صدايى به گوش فاطمه (س) مى رسد، كسى او را صدا مى كند: "دخترم! فاطمه جانم! نزد من بيا كه منتظرت هستم...".😭😭
الله أكبر، الله أكبر.
اين صداى اذان ظهر است، خوب است بروم و فاطمه (س) را براى نماز بيدار كنم.
سَلمى مى آيد و فاطمه (س) را صدا مى زند، امّا جوابى نمى شنود.
اى دختر پيامبر!
باز هم جوابى نمى آيد.
نزديك مى آيد، چادر را از روى صورت فاطمه (س) كنار مى زند.
واى بر من! فاطمه (س) از دنيا رفته است.😭😭😭
او صورت فاطمه (س) را مى بوسد و مى گويد: "سلام مرا به پيامبر برسان".😭😭
سَلمى مى گريد، در اين هنگام، حسن و حسين (ع) از راه مى رسند. آنها سراغ مادر را مى گيرند.😭😭 سَلمى جوابى نمى دهد، آنها به سوى مادر مى رود.
اينجا، كنار پيكر مادر، زينب اشك مى ريزد، به راستى چقدر زود، روزگار يتيمى او شروع شد!! 😭😭😭😭
آنها هر چه مادر را صدا مى زنند جوابى نمى شنوند. حسن (ع) كنار مادر مى آيد و مى گويد: "مادر، با من سخن بگو قبل از اين كه جان بدهم".😭😭😭
او روى مادر را مى بوسد، امّا مادر جوابى نمى دهد.
حسين (ع) جلو مى آيد و مادر را مى بوسد و مى گويد: "مادر! من پسرت حسين هستم با من سخن بگو". 😭😭😭
سَلمى، حسن و حسين (ع) را دلدارى مى دهد و از آنها مى خواهد تا به مسجد بروند و به پدر خبر دهند.
آنها در حالى كه گريه مى كنند به سوى مسجد مى دوند. همه صداى گريه حسن و حسين (ع) را مى شنوند، خدايا چه خبر شده است؟ آنها نزد پدر مى آيند و خبر شهادت مادر را به پدر مى دهند.😭😭
وقتى على (ع) اين خبر را مى شنود، بى قرار مى شود و از هوش مى رود. آرى، داغ فاطمه (س) بر على (ع) بسيار سخت است. عدّه اى بر صورت على(ع) آب میريزند. 😭😭
على (ع) به هوش مى آيد و مى گويد: "اى دختر پيامبر، بعد از تو چه كسى مايه آرامش من خواهد بود؟" 😭😭😭
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
17.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شــهدایآســمانی
🌱امــام زمانت رو در اوج غم صدا كن و بدون حضرت پدرانه دستت رو مي گيرن♥️
اللهم بارك لمولانا صاحب الزمــان🌱
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ بحق زینب کبری سلام الله علیها
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
💖امام على عليه السلام
🔹لا تَعِدَنَّ عِدَةً لاتَثِقُ مِن نَفسِكَ بِانجازِها؛
🔸 وعده اى نده كه از وفاى به آن اطمينان ندارى.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص253 ، ح5316
#حدیث_روز
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پنج روش حضرت زهرا (س) برای دفاع از ولایت
▪️حجت الاسلام رفیعی
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
سلام عزیزان در نجف خونه ی پدری دعاگو و نایت زیاره شما بودم 🌹🤲 تو هم از راه دور سلام بده به پدر مهر
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُتَّقِینَ
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَصِیَّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
#یا_امیرالمومنین💚
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
ویوررره 😍😉
از روز ازل تابه ابدمیگویم
هرجاکه صدایم برسدمیگویم
هر لحظه هزاربار بی حد وعدد
یاحیدر صف شکن مدد، میگویم
#یا_علی 😍