🖤﷽🖤
#فریاد_مهتاب
داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_بیست_هشتم
🍃على (ع) به دنبال فرصت مناسبى است تا با خليفه درباره فدك سخن بگويد. او يك روز صبر كرده است، اكنون او به سوى مسجد مى رود.
مسجد پر از جمعيّت است، على (ع) جلو مى آيد و چنين مى گويد:
ــ اى ابوبكر، چرا فدك را از فاطمه گرفتى؟
ــ فدك براى همه مسلمانان است، فاطمه براى سخن خود بايد شاهد معتبر بياورد.
ــ اى خليفه، من سؤالى از تو دارم.
ــ سؤال خود را بپرس!
ــ اگر كسى خانه اى داشته باشد و آن خانه در تصرّف او باشد و من بيايم و بگويم كه خانه از من است و از تو بخواهم ميان ما حكم كنى چه مى كنى؟
ــ از تو كه ادّعا مى كنى خانه مال توست شاهد مى طلبم، امّا از صاحب خانه شاهد نمى خواهم چون خانه در تصرّف اوست.
ــ چرا اين حكم را مى كنى؟
ــ اين حكم رسول خداست، از كسى كه ملكى را در تصرّف دارد نبايد شاهد خواست، طرف مقابل بايد شاهد بياورد.
ــ اكنون سؤال ديگرى از تو دارم.
ــ بپرس.
ــ سه سال است كه فدك در تصرّف فاطمه است، او در آنجا كارگزار داشته است، اكنون كه افرادى ادّعا مى كنند كه فدك از بيت المال است، خوب، تو بايد از آنها بخواهى براى گفته خود شاهد بياورند، فاطمه نبايد شاهد بياورد، اين قانون اسلام است، پس چرا بر خلاف قانون اسلام حكم كردى؟
ابوبكر نمى داند چه جواب بدهد. اينجاست كه عُمَر به كمك خليفه مى آيد، آخر، او قاضى اين حكومت است!
عُمَر مى گويد: "اى على! اين سخنان را رها كن، اگر فاطمه دو شاهد عادل آورد، سخن او را قبول مى كنيم و اگر دو شاهد نداشت ما فدك را به او نمى دهيم، يعنى اصلاً نمى توانيم اين كار را بكنيم، اسلام به ما اجازه نمى دهد زيرا فدك از بيت المال است".
على (ع) بار ديگر رو به خليفه مى كند و مى گويد:
ــ آيا قرآن را قبول دارى؟
ــ آرى.
ــ بگو بدانم آيه تطهير را خوانده اى؟
ــ كدام آيه؟
ــ آيه 33 سوره أحزاب، آنجا كه خدا مى گويد: (إِنّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا )، خداوند اراده كرده است كه خاندان پيامبر را از هر پليدى پاك نمايد.
ــ آرى، اين آيه را خوانده ام.
ــ بگو بدانم اين آيه درباره چه كسى نازل شده است؟
ــ درباره تو و فاطمه، حسن و حسين.
ــ اى ابوبكر، اكنون از تو سؤالى مى كنم: اگر چند نفر نزد تو بيايند و شهادت بدهند كه فاطمه، كار خلافى انجام داده است، تو چه مى كنى؟
ــ ما در اجراى قانون اسلام هيچ كوتاهى نمى كنيم. درست است فاطمه دختر پيامبر است امّا اگر كار خلافى انجام دهد مجازاتش مى كنيم.
ــ آيا مى دانى كه در اين صورت كافر شده اى؟
ــ براى چه؟
ــ زيرا خدا در قرآن به پاكى و عصمت فاطمه شهادت داده است و تو شهادت خدا را رها مى كنى و شهادت مردم را قبول مى كنى! تو قرآن را انكار مى كنى.
با سخنان شيوا و محكم على (ع)، ضربه بزرگى بر حكومت خليفه وارد شده است. ديگر وقت آن است كه على (ع) به خانه برگردد.
📎آيا راهى هست كه خليفه را از اين همه ظلم و ستم باز داشت؟ نمى دانم.
على (ع) در خانه خود نشسته است و با خود فكر مى كند. او مى خواهد با دشمنان اتمام حجّت كند. او تصميم مى گيرد نامه اى براى خليفه بنويسد.
نامه براى چه؟
خليفه كه در مسجد است و هر وقت بخواهى او را ببينى مى توانى، امّا تو مى دانى وقتى يك مطلب روى كاغذ مى آيد باعث تمركز بيشتر مى شود و بهتر در ذهن مخاطب نقش مى بندد.
تأثير يك متن نوشته شده، خيلى بيشتر از گفتار است. على (ع) در حال نوشتن نامه مهمّ خود است.
مى دانم كه خيلى دلت مى خواهد از متن اين نامه باخبر شوى.
اين نامه على (ع) است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم. من همان كسى هستم كه با لشكرهاى زيادى جنگ كرده و آنها را شكست داده ام.
#جان_فدا
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
🖤🥀🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀
🥀
#هفت_شهر_عشق #قسمت_بیست_هشتم
ماجــرای #قیام #امام_حسین ع💚
شهر آرام بود و هر كس براى اينكه خودش را آدم خوبى معرّفى كند به امام نامه مى نوشت. شايد چشم و هم چشمى هم شده بود. آن محلّه پانصد نامه نوشته اند پس ما بايد ششصد نامه بنويسيم. ما نبايد در مقابل آنها كم بياوريم.😏 آرى، دوازده هزار نامه براى امام نوشتند: "اى حسين! بيا كه ما همه، سرباز تو هستيم".🙁
اكنون كه ابن زياد خون آشام👹، به كوفه آمده است و قصد دارد كه ياران امام حسين(عليه السلام) را قتل عام كند، كيست كه حسينى باقى بماند؟ اين جاست كه دين داران ناياب مى شوند.
بعد از سخنان امام، اكنون نوبت ياران است تا سخن بگويند. اين زُهير است كه برمى خيزد با اين كه فقط پنج روز است كه حسينى شده، امّا اوّلين كسى است كه سخن مى گويد: "اى حسين! سخنان تو را به جان شنيديم. به خدا قسم اگر قرار باشد ميان زندگانى جاويد دنيا و كشته شدن در راه تو، يكى را انتخاب كنيم، همانا كشته شدن را انتخاب خواهيم كرد".😍💚
چه كلام زيبا و دلنشينى! هيچ كس باور نمى كند اين همان كسى است كه پنج روز قبل، شيعه شده و به كاروان عشق پيوسته است.
چه شده كه او اين قدر عوض شده و اين گونه، گوى سبقت را از همه ربوده است و از عشق و وفادارى خود سخن مى گويد. اكنون نوبت بُرَير است، او از جا برمى خيزد.
آيا او را مى شناسى؟ او معلّم قرآن كوفه است. محاسن سفيد و قامت رشيدش را نگاه كن!👨🦳
او چنين مى گويد: "اى فرزند پيامبر! خداوند بر ما منّت نهاده كه افتخار شمشير زدن در ركاب تو را نصيب ما كرده است. ما آماده ايم تا جانمان را فداى شما كنيم".😍💚
اشك در چشمان اين پيرمرد حلقه زده است.😢 آرى! او خوب مى داند كه در تاريخ، ديگراين صحنه تكرار نخواهد شد كه تمام حقيقت، اين گونه غريب بماند.
كاروان در بيابان هاى خشك و بى آب، به پيش مى رود. اين جا نه درختى هست و نه آبى!
اكنون به سرزمين "بَيْضه" مى رسيم.
اروان در محاصره هزار جنگ جو است. مهمان نوازى مردم كوفه شروع شده است!😔
خورشيد غروب مى كند و هوا تاريك مى شود. امام دستور مى دهد كه همين جا منزل كنيم. خيمه ها بر پا مى شود و سپاه حُرّ هم كه به دنبال ما مى آيند همين جا منزل مى كنند. آنها تا صبح نگهبانى مى دهند و مواظب اين كاروان هستند.
آخر اين سفر تا كجا ادامه خواهد داشت؟ سفرى به مقصدى نامعلوم!
روز ديگرى پيش رو است. گويى آن قدر بايد برويم تا از ابن زياد خبرى برسد. حُرّ نگاهش به جاده است. چرا نامه رسان ابن زياد نيامد؟ همه چشم انتظارند و لحظه ها به سختى مى گذرد.
امام كه هدفش هدايت انسان ها است، به سپاه كوفه رو مى كند و مى فرمايد:
اى مردم! پيامبر فرموده است: "اگر اميرى حرام خدا را حلال كند و پيمان خدا را بشكند و مردم سكوت كنند، خداوند آنها را به آتش دوزخ مبتلا مى كند"🔥☄ و امروز يزيد از راه بندگى خدا خارج شده است.
مگر شما مرا دعوت نكرديد و نامه برايم ننوشتيد تا به شهر شما بيايم؟ مگر شما قول نداده بوديد كه در مقابل دشمن مرا تنها نگذاريد؟ اكنون چه شده كه خود، دشمن من شده ايد؟ من حسين، پسر پيامبر شما هستم.
سكوت تمام لشكر را فرا گرفته و سرها در گريبان است.😞 در اين ميان گروهى هستند كه نامه هايى را با دست خود نوشته اند و امام را به كوفه دعوت كرده اند، امّا هيچ كس جواب نمى دهد.
سكوت است و هواى گرم بيابان!🌞
امام به سخن خود ادامه مى دهد: "اگر شما پيمان خود را با من مى شكنيد، كار تازه اى نكرده ايد، چرا كه پيمان خود را با پدر و برادرم نيز شكسته ايد".
باز سكوت است و سكوت. امام رو به ياران خود مى كند و دستور حركت مى دهد. هيچ كس نمى داند اين كاروان به كجا مى رود.🐫🐪🐫
#ادامه_دارد...
┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🔳کــانــالِ عَطـــــش اِنتـــــظار
🥀
🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀🖤🥀
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅 داستان #روی_دست_آسمان #خاطرات_غدیر_خم 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله
🌅🌌🌅🌌🌅
🌌🌅🌌
🌅🌌🌅
🌌
🌅
داستان #روی_دست_آسمان
#خاطرات_غدیر_خم 💚
( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#قسمت_بیست_هشتم
مدال افتخار بر سینه غدیر
خدای من!
چه بِرکه زیبایی! چه آب باصفایی!
قربان بزرگی خدا بشوم که در دل کویر، برکه ای به این زیبایی درست کرده است!
من کنار برکه میروم و از آب زلال آن سیراب میشوم و شکر خدا را به جا میآورم.
به راستی که این عربها چه زبان شیوایی دارند!
حتما میگویی چرا!
آنها چه اسم خوبی برای این برکه انتخاب کرده اند: غدیر خُم!
حق داری از من سوال کنی که معنای کلمه خُم چیست!
خوب حالا که سوال کردی باید کمی حوصله کنی تا برایت توضیح دهم.
وقتی تو جارو به دست بگیری و خانه خودت را حسابی تمیز کنی آن وقت هر کس به خانه تو نگاه کند میگوید: این خانه، تمیز شده است.
امّا اگر یک دوست عرب زبان داشته باشی، وقتی خانه تمیز تو را ببیند میگوید: خُمّ.
منظور او این است که این خانه بسیار تمیز شده است.
خوب، اکنون به این برکه زیبا نگاه کن! آب این برکه چقدر زلال و صاف است!
اگر بخواهی اسمی برای اینجا بگذاری چه میگویی؟
درست حدس زدم؟ اسم پیشنهادی شما این است: بِرکه زلال.
امّا اینجا سرزمین حجاز است و همه به عربی سخن میگویند، پس ما باید این اسم شما را به عربی ترجمه کنیم.
به نظر شما ترجمه عربی برکه زلال چه میشود؟
درست ترجمه کردی: غدیر خم!
دوست خوبم! دیگر وقت نیست، کاروان باید به حرکت خود ادامه دهد.
کاش فرصتی بود تا کمی اینجا میماندیم و صفا میکردیم!
من نمی توانم از آبیِ این آب، چشم برگیرم!
ساعت حدود نه صبح است، ولی ما نمی توانیم اینجا بمانیم، ان شاءاللّه برای نماز ظهر در منزلگاه بعدی توقّف خواهیم کرد!
عدّه ای مشکها را پر از آب میکنند و به کاروان ملحق میشوند.
پیامبر در حالی که بر شتر خود سوار است به برکه میرسد.
صدایی به گوش پیامبر میرسد: «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ...: ای پیامبر! آنچه بر تو نازل کرده ایم برای مردم بگو که اگر این کار را نکنی، وظیفه خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از فتنهها حفظ میکند ».
وعده خدا فرا میرسد، خدا میخواهد کنار این آب، مردم را با ولایت آشنا سازد.
همان گونه که آب این برکه، تشنگان کویر را جانی تازه میبخشد، ولایت علی (علیه السلام) هم تشنگان مسیر کمال را جانی دیگر خواهد بخشید.
مردم از آیه مهمّی که بر پیامبر نازل شده است خبر ندارند.
صدای پیامبر سکوت صحرا را میشکند: «شتر مرا بخوابانید! به خدا قسم، تا
دستور خدای خویش را انجام ندهم از این سرزمین نمی روم ».
#امام_زمان
#غدیر
#عید_غدیر
#غدیری_ام
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
🖤﷽🖤
داستان #فریاد_مهتاب
واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_بیست_هشتم
🍃على (ع) به دنبال فرصت مناسبى است تا با خليفه درباره فدك سخن بگويد. او يك روز صبر كرده است، اكنون او به سوى مسجد مى رود.
مسجد پر از جمعيّت است، على (ع) جلو مى آيد و چنين مى گويد:
ــ اى ابوبكر، چرا فدك را از فاطمه گرفتى؟
ــ فدك براى همه مسلمانان است، فاطمه براى سخن خود بايد شاهد معتبر بياورد.
ــ اى خليفه، من سؤالى از تو دارم.
ــ سؤال خود را بپرس!
ــ اگر كسى خانه اى داشته باشد و آن خانه در تصرّف او باشد و من بيايم و بگويم كه خانه از من است و از تو بخواهم ميان ما حكم كنى چه مى كنى؟
ــ از تو كه ادّعا مى كنى خانه مال توست شاهد مى طلبم، امّا از صاحب خانه شاهد نمى خواهم چون خانه در تصرّف اوست.
ــ چرا اين حكم را مى كنى؟
ــ اين حكم رسول خداست، از كسى كه ملكى را در تصرّف دارد نبايد شاهد خواست، طرف مقابل بايد شاهد بياورد.
ــ اكنون سؤال ديگرى از تو دارم.
ــ بپرس.
ــ سه سال است كه فدك در تصرّف فاطمه است، او در آنجا كارگزار داشته است، اكنون كه افرادى ادّعا مى كنند كه فدك از بيت المال است، خوب، تو بايد از آنها بخواهى براى گفته خود شاهد بياورند، فاطمه نبايد شاهد بياورد، اين قانون اسلام است، پس چرا بر خلاف قانون اسلام حكم كردى؟
ابوبكر نمى داند چه جواب بدهد. اينجاست كه عُمَر به كمك خليفه مى آيد، آخر، او قاضى اين حكومت است!
عُمَر مى گويد: "اى على! اين سخنان را رها كن، اگر فاطمه دو شاهد عادل آورد، سخن او را قبول مى كنيم و اگر دو شاهد نداشت ما فدك را به او نمى دهيم، يعنى اصلاً نمى توانيم اين كار را بكنيم، اسلام به ما اجازه نمى دهد زيرا فدك از بيت المال است".
على (ع) بار ديگر رو به خليفه مى كند و مى گويد:
ــ آيا قرآن را قبول دارى؟
ــ آرى.
ــ بگو بدانم آيه تطهير را خوانده اى؟
ــ كدام آيه؟
ــ آيه 33 سوره أحزاب، آنجا كه خدا مى گويد: (إِنّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا )، خداوند اراده كرده است كه خاندان پيامبر را از هر پليدى پاك نمايد.
ــ آرى، اين آيه را خوانده ام.
ــ بگو بدانم اين آيه درباره چه كسى نازل شده است؟
ــ درباره تو و فاطمه، حسن و حسين.
ــ اى ابوبكر، اكنون از تو سؤالى مى كنم: اگر چند نفر نزد تو بيايند و شهادت بدهند كه فاطمه، كار خلافى انجام داده است، تو چه مى كنى؟
ــ ما در اجراى قانون اسلام هيچ كوتاهى نمى كنيم. درست است فاطمه دختر پيامبر است امّا اگر كار خلافى انجام دهد مجازاتش مى كنيم.
ــ آيا مى دانى كه در اين صورت كافر شده اى؟
ــ براى چه؟
ــ زيرا خدا در قرآن به پاكى و عصمت فاطمه شهادت داده است و تو شهادت خدا را رها مى كنى و شهادت مردم را قبول مى كنى! تو قرآن را انكار مى كنى.
با سخنان شيوا و محكم على (ع)، ضربه بزرگى بر حكومت خليفه وارد شده است. ديگر وقت آن است كه على (ع) به خانه برگردد.
📎آيا راهى هست كه خليفه را از اين همه ظلم و ستم باز داشت؟ نمى دانم.
على (ع) در خانه خود نشسته است و با خود فكر مى كند. او مى خواهد با دشمنان اتمام حجّت كند. او تصميم مى گيرد نامه اى براى خليفه بنويسد.
نامه براى چه؟
خليفه كه در مسجد است و هر وقت بخواهى او را ببينى مى توانى، امّا تو مى دانى وقتى يك مطلب روى كاغذ مى آيد باعث تمركز بيشتر مى شود و بهتر در ذهن مخاطب نقش مى بندد.
تأثير يك متن نوشته شده، خيلى بيشتر از گفتار است. على (ع) در حال نوشتن نامه مهمّ خود است.
مى دانم كه خيلى دلت مى خواهد از متن اين نامه باخبر شوى.
اين نامه على (ع) است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم. من همان كسى هستم كه با لشكرهاى زيادى جنگ كرده و آنها را شكست داده ام.
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313