eitaa logo
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع 🇮🇷
983 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
☀اینجا اتفاقات مهم تاریخی و از زندگی اهل بیت ع رو یاد میگیری به صورت داستان و با سند معتبر😍 . . ارتباط با ما 👈 @yamahde_1 . لینک گروه مون 👇 https://eitaa.com/joinchat/272957452C63387cddc4 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤﷽🖤 داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          💢آيا مى شود يحيى از زكريا ارث ببرد، سليمان از داوود ارث ببرد، امّا من از پدرم ارث نبرم؟ چرا به پيامبر دروغ مى بندى؟ آيا مى خواهى به قانون روزگار جاهليّت حكم كنى؟ آيا مى دانى معنى سخنى كه گفتى چه بود؟ مگر پيامبر، خود پيرو قرآن نبود؟ چطور مى شود كه آن حضرت بر خلاف قرآن سخن بگويد؟ هر چه مى خواهى انجام بده، امّا بدان به زودى خداوند ميان من و تو داورى خواهد كرد. ❌مردم با شنيدن سخن فاطمه (س) به فكر فرو مى روند. عجب! پيامبر بارها گفته بود كه بعد از من افرادى پيدا خواهند شد كه حديث دروغين به من نسبت خواهند داد. اوّلين نفر آن دروغگويان، همين جناب خليفه است! پيامبر به ما دستور داد تا هرگاه حديثى را شنيديم، آن را به قرآن عرضه كنيم، اگر آن حديث مخالف قرآن بود، هرگز آن را قبول نكنيم. اكنون معلوم شد كه خليفه، نسبتِ دروغ به پيامبر داده است، آبروى خليفه رفت! همه كسانى كه در مسجد هستند با سخنان فاطمه (س) از خواب غفلت بيدار شده اند. فاطمه (س) اكنون به هدف خود رسيده است، او مى خواست به بهانه فدك، حقيقت اين حكومت را براى مردم بازگو كند و در اين كار موفّق شد. او پيروز اين ميدان است، صداى او براى هميشه در گوش تاريخ، طنين انداز است. سخن او چراغ راه هر كسى است كه طالب حقيقت است. اين فرياد فاطمه (س)، مايه آزادى و آزادگى است! اكنون، فاطمه (س) رو به قبر پيامبر مى كند و چنين مى گويد: اى پدر! بعد از تو حوادثى در اين شهر روى داد كه اگر تو مى بودى هيچ كدام از آنها پيش نمى آمد. ⚫️تا زمانى كه تو زنده بودى همه مردم مرا گرامى مى داشتند، ولى اكنون كه تو از ميان ما رفته اى، در حقّ من ستم مى كنند و من هر لحظه در فراق تو اشك مى ريزم. مسجد سراسر اشك و گريه مى شود، سر و صداها بلند مى شود، هياهويى بر پا مى گردد. فاطمه (س) مسجد را ترك مى كند، او كار روشن گرى را به خوبى انجام داده است. 🍃يك روز از ماجراى فرياد مهتاب مى گذرد، خليفه در خانه خود نشسته است، او خيلى نگران است. او براى فريب افكار عمومى، به تكاپو مى افتد. عُمَر به ديدن خليفه آمده است، خليفه چنين مى گويد: ــ چقدر خوب بود كه تو مرا به حال خود مى گذاشتى! ــ چرا باور ندارى كه من دلسوز تو هستم؟ ــ ديدى كه فاطمه با سخنان خود چگونه آبروى ما را نزد مردم برد. ــ ناراحت نباش، چند روز ديگر، مردم، همه چيز را فراموش مى كنند. ــ اگر مردم به من بگويند: "فاطمه تو را از عذاب ترساند"، چه جوابى بدهم؟ ــ جناب خليفه! تو نماز بخوان، دين خدا را به پا دار، به مردم احسان و نيكى كن، ديگر نگران نباش! مگر قرآن نخوانده اى؟ با قرآن مى توانى جواب مردم را بدهى و آنان فريب بدهى؟ ــ اى عُمَر، با كدام آيه از قرآن مى توانم چنين كارى بكنم؟ ــ قرآن در سوره هود در آيه 114 مى گويد: (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّـَاتِ ): "كارهاى خوب، گناهان را پاك مى كند"، تو فاطمه را ناراحت كرده اى امّا اين يك گناه است وقتى تو كارهاى خوب زيادى انجام دهى مى توانى آن گناه را از بين ببرى. ــ اى عُمَر، تو غم هاى مرا بر طرف ساختى، خدا تو را براى من نگه دارد. ــ جناب خليفه! اكنون وقت آن است كه يك سخنرانىِ خوب براى اين مردم داشته باشى. ــ پيشنهاد خوبى است. خليفه دستور مى دهد تا همه مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى کند. ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🖤🥀🖤🥀 🥀🖤🥀 🖤🥀 🥀 ماجــرای ع💚 ــ اى امير! كاش مرا از جنگ با حسين معاف مى كردى. ــ بسيار خوب، مى توانى به كربلا نروى. من شخص ديگرى را براى جنگ با حسين مى فرستم. ولى تو هم ديگر به فكر حكومت رى نباش! در درون عمرسعد آشوبى برپا مى شود. او خود را براى حكومت رى آماده كرده بود، امّا حالا همه چيز رو به نابودى است. او كدام راه را بايد انتخاب كند: جنگ با حسين و به دست آوردن حكومت رى، يا سرپيچى از نبرد با حسين و از دست دادن حكومت. البته خوب است بدانى كه منظور از حكومت رى، حكومت بر تمامى مناطق مركزى سرزمين ايران است.😳 منطقه مركزى ايران، زير نظر حكومت كوفه است و امير كوفه براى اين منطقه، امير مشخّص مى كند و دل كندن از كشورى همچون ايران نيز، كار آسانى نيست! به همين جهت، عمرسعد به ابن زياد مى گويد: "يك روز به من فرصت بده تا فكر كنم".😏 ابن زياد لبخند مى زند و با درخواست عمرسعد موافقت مى كند. عمرسعد با دلى پر از غوغا به خانه اش مى رود. از يك طرف مى داند كه جنگ با امام حسين(عليه السلام) چيزى جز آتش جهنّم براى او نخواهد داشت، امّا از طرف ديگر، عشق به رياست دنيا او را وسوسه مى كند. به راستى، عمرسعد كدام يك از اين دو را انتخاب خواهد كرد؟ آيا در اين لحظه حسّاس تاريخ، عشق به رياست پيروز خواهد شد يا وجدان؟🤔 او در حياط خانه اش قدم مى زند و با خود مى گويد: "خدايا، چه كنم؟ كدام راه را انتخاب كنم؟ اى حسين، آخر اين چه وقت آمدن به كوفه بود؟ چند روز ديگر صبر مى كردى تا من از كوفه مى رفتم، آن وقت مى آمدى، امّا چه كنم كه راه رياست و حكومت بر ايران از كربلا مى گذرد. اگر ايران را بخواهم بايد به كربلا بروم و با حسين بجنگم. اگر بهشت را بخواهم بايد از آرزوى حكومت ايران چشم بپوشم". نگاه كن! همه دوستان عمرسعد براى مشورت دعوت شده اند. آيا آن جوان را مى شناسى كه زودتر از همه به خانه عمرسعد آمده است؟ اسم او حَمزه است. او  پسرِ خواهرِ عمرسعد است. عمرسعد جريان را براى دوستان خود تعريف مى كند و از آنها مى خواهد تا او را راهنمايى كنند. اوّلين كسى كه سخن مى گويد پسر خواهر اوست كه مى گويد: "تو را به خدا قسم مى دهم مبادا به جنگ با حسين بروى. با اين كار گناه بزرگى را مرتكب مى شوى. مبادا فريفته حكومت چند روزه دنيا بشوى. بترس از اينكه در روز قيامت به ديدار خدا بروى در حالى كه گناه كشتن حسين به گردن تو باشد".😞 عمرسعد اين سخن را مى پسندد و مى گويد: "اى پسر خواهرم! من كه سخن ابن زياد را قبول نكردم. اينكه گفتم به من يك روز مهلت بده براى اين بود كه از اين كار شانه خالى كنم". دوست قديمى اش ابن يَسار نيز، مى گويد: "اى عمرسعد! خدا به تو خير دهد. كار درستى كردى كه سخن ابن زياد را قبول نكردى". همه كسانى كه در خانه عمرسعد هستند او را از جنگ با امام حسين(عليه السلام) بر حذر مى دارند.✅ كم كم مهمانان خانه او را ترك مى كنند و از اينكه عمرسعد سخن آنها را قبول كرده است، خوشحال هستند. شب فرا مى رسد. همه مردم شهر در خواب اند😴; امّا خواب به چشم عمرسعد نمى رود و در حياط خانه راه مى رود 🚶‍♂و با خود سخن مى گويد: "خدايا، با عشق حكومت رى چه كنم؟" و گاه خود را در جايگاه اميرى مى بيند كه دور تا دور او، سكّه هاى سرخ طلا برق مى زند.💰🪙 او در خيال خود مى بيند كه مردم ايران او را امير خطاب مى كنند و در مقابلش كمر خم مى كنند، امّا اگر به كربلا نرود بايد تا آخر عمر در خانه بنشيند. به راستى، من چگونه مخارج زندگى خود را تأمين كنم؟ آيا خدا راضى است كه زن و بچه من گرسنه باشند؟ آيا من نبايد به فكر آينده زن و بچّه خود باشم. آرى! شيطان👿👺 صحنه فقر را اين گونه برايش مجسّم مى كند كه اگر تو به كربلا نروى بايد براى نان شبِ زن و بچه ات، منتظر صدقه مردم باشى. ... ┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄ @Atashe_entezarr313 🔳کــانــالِ عَطـــــش اِنتـــــظار 🥀 🖤🥀 🥀🖤🥀 🖤🥀🖤🥀
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع 🇮🇷
‌ ‌ ‌ ‌🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان #روی_دست_آسمان #خاطرات_غدیر_خم 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر ص
‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) چه کسی روی دست آسمان است؟ محمّد و علی (علیه السلام) بر بالای منبر ایستاده اند و همه چشم‌ها به آنها خیره شده است. صدای پیامبر بار دیگر سکوت را می‌شکند: «ای مردم! چه کسی بر شما ولایت دارد؟ » پیامبر، منتظر جواب مردم است، همه فریاد می‌زنند: «خدا و پیامبر او». برای بار دوم پیامبر سوال می‌کند: «چه کسی بر شما ولایت دارد؟ ». مردم در جواب می‌گویند: «خدا و پیامبر او». و بار سوم هم پیامبر همان سوال را می‌کند و مردم همین جواب را می‌دهند. همه مسلمانان، اطاعت از خدا و پیامبر را بر خود واجب می‌دانند، هیچ کس در ولایت خدا و پیامبر شک ندارد. همسفرم! نگاه کن! پیامبر دست علی (علیه السلام) را در دست می‌گیرد، و تا آنجا که می‌تواند دست او را بالا می‌آورد و با صدای بلند می‌گوید: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ؛ هر کس من مولای او هستم این علی، مولای اوست ». 😍💚 سپس پیامبر چنین دعا می‌کند: «خدایا! هر کس علی را دوست دارد تو او را دوست بدار ویاری کن، و هر کس با علی دشمنی کند با او دشمن باش و او را ذلیل کن ». پیامبر این سخن خود را سه بار تکرار می‌کند. پیامبر می‌خواهد همه مردم، علی (علیه السلام) را ببینند، برای همین، بازویِ علی (علیه السلام) را با مهربانی می‌گیرد و او را بلند می‌کند. اکنون علی (علیه السلام) یک سر و گردن از پیامبر بالاتر قرار گرفته است. ببین چگونه علی (علیه السلام)، روی دست آسمان است!! به راستی چرا پیامبر علی (علیه السلام) را این گونه بلند کرده است؟ او می‌خواهد همه مردم، امام خود را به خوبی ببینند. صدای پیامبر به گوش می‌رسد: «ای مردم! این علی است که برادر و جانشین من است، او امیرمؤمنان است و به همه دانش‌های من آگاه است ». و بعد از آن پیامبر می‌گوید: «ای مردم آیا شنیدید؟ ». همه صدا می‌زنند: «آری، ای رسول خدا! ». پیامبر بار دیگر می‌گوید: «آیا شنیدید؟ ». بار دیگر مردم جواب می‌دهند: «آری، ای رسول خدا! ». اکنون پیامبر رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «خدایا! تو شاهد باش که من وظیفه خود را انجام دادم، من سخن تو را برای همه این مردم گفتم». و بعد از آن می‌گوید: «ای جبرئیل! تو هم شاهد باش». در این میان، مردی از میان جمعیّت برمی خیزد و می‌گوید: «ای رسول خدا! منظور شما از این که علی، مولای ماست، چیست؟ ». من با تعجّب به او نگاه می‌کنم، سخن پیامبر خیلی واضح و روشن بود، به نظر شما آیا جمله «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست» توضیح بیشتری می‌خواهد؟ امّا پیامبر با روی باز جواب او را می‌دهد و می‌گوید: «هر کس من پیامبر او هستم این علی امیر اوست». علی (علیه السلام) امیر و آقای همه مسلمانان است. با این سخنِ پیامبر، دیگر برای هیچ کس شکّی نمانده است. پیامبر بار دیگر مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد. این سخنان پیامبر است: ای مردم! هر دانشی که خدا به من داده بود به علی آموختم، بدانید فقط او می‌تواند شما را به سوی رستگاری رهنمون کند، از شما می‌خواهم هرگز با او مخالفت نکرده و از قبول ولایت او، سرپیچی نکنید. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع 🇮🇷
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
🖤﷽🖤 داستان واقعیت و حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          💢آيا مى شود يحيى از زكريا ارث ببرد، سليمان از داوود ارث ببرد، امّا من از پدرم ارث نبرم؟ چرا به پيامبر دروغ مى بندى؟ آيا مى خواهى به قانون روزگار جاهليّت حكم كنى؟ آيا مى دانى معنى سخنى كه گفتى چه بود؟ مگر پيامبر، خود پيرو قرآن نبود؟ چطور مى شود كه آن حضرت بر خلاف قرآن سخن بگويد؟ هر چه مى خواهى انجام بده، امّا بدان به زودى خداوند ميان من و تو داورى خواهد كرد. ❌مردم با شنيدن سخن فاطمه (س) به فكر فرو مى روند. عجب! پيامبر بارها گفته بود كه بعد از من افرادى پيدا خواهند شد كه حديث دروغين به من نسبت خواهند داد. اوّلين نفر آن دروغگويان، همين جناب خليفه است! پيامبر به ما دستور داد تا هرگاه حديثى را شنيديم، آن را به قرآن عرضه كنيم، اگر آن حديث مخالف قرآن بود، هرگز آن را قبول نكنيم. اكنون معلوم شد كه خليفه، نسبتِ دروغ به پيامبر داده است، آبروى خليفه رفت! همه كسانى كه در مسجد هستند با سخنان فاطمه (س) از خواب غفلت بيدار شده اند. فاطمه (س) اكنون به هدف خود رسيده است، او مى خواست به بهانه فدك، حقيقت اين حكومت را براى مردم بازگو كند و در اين كار موفّق شد. او پيروز اين ميدان است، صداى او براى هميشه در گوش تاريخ، طنين انداز است. سخن او چراغ راه هر كسى است كه طالب حقيقت است. اين فرياد فاطمه (س)، مايه آزادى و آزادگى است! اكنون، فاطمه (س) رو به قبر پيامبر مى كند و چنين مى گويد: اى پدر! بعد از تو حوادثى در اين شهر روى داد كه اگر تو مى بودى هيچ كدام از آنها پيش نمى آمد. ⚫️تا زمانى كه تو زنده بودى همه مردم مرا گرامى مى داشتند، ولى اكنون كه تو از ميان ما رفته اى، در حقّ من ستم مى كنند و من هر لحظه در فراق تو اشك مى ريزم. مسجد سراسر اشك و گريه مى شود، سر و صداها بلند مى شود، هياهويى بر پا مى گردد. فاطمه (س) مسجد را ترك مى كند، او كار روشن گرى را به خوبى انجام داده است. 🍃يك روز از ماجراى فرياد مهتاب مى گذرد، خليفه در خانه خود نشسته است، او خيلى نگران است. او براى فريب افكار عمومى، به تكاپو مى افتد. عُمَر به ديدن خليفه آمده است، خليفه چنين مى گويد: ــ چقدر خوب بود كه تو مرا به حال خود مى گذاشتى! ــ چرا باور ندارى كه من دلسوز تو هستم؟ ــ ديدى كه فاطمه با سخنان خود چگونه آبروى ما را نزد مردم برد. ــ ناراحت نباش، چند روز ديگر، مردم، همه چيز را فراموش مى كنند. ــ اگر مردم به من بگويند: "فاطمه تو را از عذاب ترساند"، چه جوابى بدهم؟ ــ جناب خليفه! تو نماز بخوان، دين خدا را به پا دار، به مردم احسان و نيكى كن، ديگر نگران نباش! مگر قرآن نخوانده اى؟ با قرآن مى توانى جواب مردم را بدهى و آنان فريب بدهى؟ ــ اى عُمَر، با كدام آيه از قرآن مى توانم چنين كارى بكنم؟ ــ قرآن در سوره هود در آيه 114 مى گويد: (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّـَاتِ ): "كارهاى خوب، گناهان را پاك مى كند"، تو فاطمه را ناراحت كرده اى امّا اين يك گناه است وقتى تو كارهاى خوب زيادى انجام دهى مى توانى آن گناه را از بين ببرى. ــ اى عُمَر، تو غم هاى مرا بر طرف ساختى، خدا تو را براى من نگه دارد. ــ جناب خليفه! اكنون وقت آن است كه يك سخنرانىِ خوب براى اين مردم داشته باشى. ــ پيشنهاد خوبى است. خليفه دستور مى دهد تا همه مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى کند. ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313