eitaa logo
عطر ولایت
39 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
8.7هزار ویدیو
242 فایل
﷽ اللهـــم‌؏ــجݪ اݪۅݪیڪ‌اݪفـــرج🕊 کپی با خواندنـ🤲 دعایـ فرج و دعا برایـ سلامتیـ امام زمان و رهبر مون اشکالی نداره. 🌹☺️ ‌ 🥀ارفاق مید‌هم با صلوات 🥀 صلوات🥀 🌸اللّٰهُمَّـ عَجِّل لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸 https://eitaa.com/Atr313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تحلیل استاد از گریه‌های حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و کیفیت شهادت ایشان ♦️شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، نه در کنج خانه و اوج بی‌خبری، بلکه در میدان مبارزه با جریان نفاق رخ داد. ♦️صدیقه‌طاهره سلام‌الله‌علیها با ابزار سنگینی همچون ، جایگاه علی‌ابن‌ابی‌طالب را در جامعه دوباره مطرح کرده و ستم به ایشان را ظلم به پیامبر و حرکت او معرفی کردند. ♦️موفقیت سلام‌الله‌علیها در آگاه کردن بخشی از بزرگان، و بازگرداندن آنان به مسیر درست به وسیله‌ گریه‌های هدفمند، موجب طراحی دستگاه حاکمه برای حمله به خانه شد. ♦️درب خانه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، بود و فاطمه‌ی‌زهرا با فدا شدن در این میدان‌، مانع شهادت علی‌ابن‌ابیطالب شد. 🆔 @amarha
4_6028503868617263423.ogg
295.2K
را در آوردید آقای روحانی! ✍ جدیدا صوتی از یکی از سهامداران در یکی از گروه‌های بورسی پخش شده که مردی با از پودر شدن سرمایه‌اش سخن می‌گوید. خانه‌ای داشته و فروخته و وارد بورس کرده تا شاید در این وا نفسا از رشد سهامش بیرد، اما نه تنها سودی نبرده که پولش با ۷۰٪ مواجه شده است. 👈این صوت، مشت نمونه خروار است وگرنه امثال این فرد زیاد بودند که با دعوت های مکرر رئیس جمهور به بورس آمدند و حال چیزی جز ۳۰٪ سرمایه‌شان باقی نمانده است. ✅ مزرعه خانوادگی احیا👇 ✅ @mazraeh_ehya
🔴 یه جوک بگم یه کم کنیم؟؟ ♻️ یک بیماری داریم با دو نوع پزشک... 👈🏼آقای می‌گه من نمی‌دونم چیه و درمان نداره 👈🏼آقای می‌گه می‌دونم و درمان داره باورتون میشه که و سرمایه‌های مملکت رو در اختیار آقای پزشک مدرن که نمی‌دونه و نمی‌تونه کاری بجز به خانواده‌ها انجام بده، قرار میدن؟ تازه طلبکار ملت هم هستند و به بقیه هم میگن بی‌سواد😔 عضـویت در کــانال👇 📡 @www_irismed_ir 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌸 🌸 🌸 🌸 توقدم به چشم من نِه 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
هدایت شده از سفیر
🚨 من صفر و هیچ هستم، راحت باشید! 🔘 شیخ محمود عید، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین: ⭕️ پنج سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از و دیگری از قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیه‌ای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار شد و دستانش به شدت می‌لرزید. فرمودند: اگر به خاطر من است که من هستم شما راحت باشید. وقتی این سخن را شنیدیم، همگی به افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه به ایشان گفت: روز مرا دعا کنید. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر من باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید. 📘 ماه در آینه، ص۱۵۳ 🆔 @sireh_agha
🚨 من صفر و هیچ هستم، راحت باشید! 🔘 شیخ محمود عید، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین: ⭕️ پنج سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از و دیگری از قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیه‌ای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار شد و دستانش به شدت می‌لرزید. فرمودند: اگر به خاطر من است که من هستم شما راحت باشید. وقتی این سخن را شنیدیم، همگی به افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه به ایشان گفت: روز مرا دعا کنید. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر من باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید. 📘 ماه در آینه، ص۱۵۳ 🆔 @sireh_agha
‌‎ ‌‎ 🥺زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت...😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. 🌺 سردار 🌺