❇️ سطح و واحد تحلیل در دانش روابط بین الملل
1️⃣ در سطح فردی اشخاص براساس مختصاتی مانند ویژگیهای فردی، محیط روانی و ادراکی تحلیل میشوند؛ این سطح در کشورهای متکی به تصمیمات فردی کاربرد دارد.
2️⃣ در سطح دولت تحلیل براساس مختصاتی مانند واحدهای فروملی، احزاب و گروههای سیاسی، گروههای ذینفع و فشار، طبقات اجتماعی، دیوان سالاری و... انجام می شود.
3️⃣ در سطح سیستمی تحلیل براساس مختصات زیر سیستمها یا نظامهای فرعی منطقه-ای، سازمانهای بینالمللی و منطقهای، اتحادها و ائتلافهای بینالمللی، انواع توزیع قدرت و الگوهای تعامل بازیگران بینالمللی انجام می شود؛ کاربست این تحلیل عمدتا مربوط به کشورهای توسعه یافته است.
4️⃣ در سطح تلفیقی تحلیل براساس شاخصهای نقش افراد، نظام سیاسی و حکومت، جامعه و ملت، نظام بینالملل ارائه می شود. این سطح کاملترین نوع تحلیل تحولات بین الملل می باشد.
#دانش_روابط_بین_الملل #تحلیل #دولت #فرد
🔄کتاب اصول و مبانی روابط بینالملل، سیدجلال دهقانی فیروز آبادی، فصل اول
📍بله https://ble.ir/attacheeintl
📍ایتا https://eitaa.com/Attacheeintl
📍اینستاگرام attacheeintl
📍تلگرام https://t.me/attacheeintl
✅ معرفی نظریه
🔹 نظریه واقع گرایی یا رئالیسم
🔹واقع گرايي مهم ترين نظريه جريان اصلي روابط بين الملل است كه نظريه پردازان نسبتاً زيادي چون اي. اچ. كار، فردريك شومان،ريمون آرون، جرج كنان و هانس جي مورگنتا و... در مورد آن به تحقیق پرداختند.
🔹واقع گرايي از مفروضه هایی چون دولتها در نقش بازيگران اصلي روابط بين الملل، آنارشيك بودن نظام بين الملل، موازنه قدرت و حفظ منافع ملي برخوردار بوده و به صورت واكنشي در برابر بحران نظام بين المللي و در تضاد با بنيانهاي فكري- فلسفي آرمان گرايي در ایجاد ايجاد صلح از طريق هنجارهاي حقوقي، اخلاقي و فوق ملي پس از پایان جنگ جهانی دوم شكل گرفت.
🔹 مورگنتا نظريه پردازي است كه بيشترين تأثير را بر نظريه واقع گرايي روابط بين الملل داشته است. او به عنوان واقع گراي كلاسيك به سرشت پایدار و شرور بشر قائل است و اين شرارت را ناشی از قدرت طلبي انسان میداند.
🔸 به اعتقاد مورگنتا، مانند همه واقع گرايان، نظام بين الملل را آنارشيك به معنای عدم وجود یک اقتدار مركزي بوده و در شرايط آنارشيك ، توسل به زور و جنگ خصيصه مهم روابط بين الملل مي شود. به زعم اودولت ها كنش گران اصلي نظام بين الملل هستند.
🔸 براي مورگنتا قدرت و منافع ملي دو مفهوم اصلي و اساسي هستند. مورگنتا گاه قدرت را به عنوان هدف و گاه به عنوان وسيله در نظر میگیرد.
🔹 برداشت مورگنتا از قدرت رابطه اي كنش گر است كه از سه طريق دستور، تهديد و جاذبهاعمال میشود.از نظر او هم مفهوم قدرت و هم مفهوم منافع ملي، مفاهيمي چند بعدي، ذهني و مبهم هستند.
🔹مفهوم ديگر نزد مورگنتا مفهوم موازنه قدرت به عنوان الگويي از روابط ميان كشورهاست كه هيچ يك از آنها به تنهایی توانایی تسلط بر دیگران را ندارد. از نظر مورگنتا دولت ها دو دسته اند: دولتهاي راضی از وضع موجود و دولت هاي ناراضي از وضع موجود كه اگر بخواهند وضع موجود تغيير باید سیاست امپرياليستي را در پيش بگيرند و در برابر آنها باید سياست سد نفوذ را اتخاذ کرد. مورگنتا ديپلماسي را به عنوان ابزاري مي داند كه مي تواند در خدمت صلح باشد.
#روابط_بین_الملل #نظریه_رئالیسم #دولت #مورگنتاو
💟@attacheeintl