خوانش غزل۴۱۹غلامعلی امیرنوری.mp3
1.35M
غزل شمارهٔ ۴۱۹
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به
گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به
جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به
شبی میگفت چشم کس ندیدهست
ز مروارید گوشم در جهان به
اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به
سخن اندر دهان دوست شکر
ولیکن گفته حافظ از آن به
#حافظ_خوانی
#با_صدای
#استاد_غلامعلی_امیرنوری
توچه رازی.mp3
454.7K
تو چه رازی که به هر شیوه تو را میجویم
تازه مییابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
#شعرخوانی
#محمدعلی_بهمنی
•♡•
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
#فاضل_نظری
•♡•
نزدیکترین مردم به قلبت کسی است که
تغییر رفتارت را از حروفی که می
نویسی مشاهده می کند
آن همان
مهارتی است که جز عده کمی کسی آنرا
انجام نمی دهد
در دلم صد حرف و تقریرش نمیدانم که چیست؟!
دیدهام خوابی و تعبیرش نمیدانم که چیست...؟
گه به تیرش میزنی، گاه از تغافل میکشی
عاشق بیچاره تقصیرش نمیدانم که چیست...؟!
#حزین_لاهیجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میروی و گریه می آید مرا…♥️⛈