eitaa logo
{آواے عـشق₃₁₃}
778 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
به نام پروردگار عشق💕 شاعرشوریده دل در دفتر شعرش نوشت: هرکسے یکه دلبر جانانه دارد من تورا💕 #زندگی زیباست! https://harfeto.timefriend.net/17382744096469 @shohadasharmandeimm
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از {آواے عـشق₃₁₃}
به نام خداوند جان و خرد 🌸
یک شمع تو روشن کن،پروانه شدن با من مِی از من و ساقی تو،پیمانه شدن با من صد دانه ی این تسبیح، یک جمله به من میگفت: یک بار تو عاشق شو، یکدانه شدن با من… @Avaye_eshgh_313
نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود @Avaye_eshgh_313
هدایت شده از {آواے عـشق₃₁₃}
به نام خداوند جان و خرد 🌸
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگزارم🌻 @Avaye_eshgh_313
هدایت شده از {آواے عـشق₃₁₃}
به نام خداوند جان و خرد 🌸
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت   🍃 @Avaye_eshgh_313
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا طاقت نمی‌آرم جفا کار از فغانم می‌رود 🍃 @Avaye_eshgh_313
ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای با او کدام درد من اظهار کرده‌ای آزاد کن ز راه کرم گر نمی‌کشی ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای تا من خجل شوم که بد غیر گفته‌ام دایم سخن ز نیکی اغیار کرده‌ای تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم آهنگ پرسش من بیمار کرده‌ای وحشی به کار غیر اگر شهره‌ای چه شد نقد حیات صرف در این کار کرده‌ای 🌻 @Avaye_eshgh_313