eitaa logo
آینده سازان ایران
435 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/16935967548360 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ياد شب هاى اربعين سال ٩٧ انشالله امسال همتون رو تو مشايه ببينم . با اينكه زندگى سخته با اينكــه خاليه دستم امــام رضـا مدد ميده ✌🏻 @seyedoona_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاودان شد نمره های تکهههه کلاس ما....😂 ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
دقت کردین از وقتی کرونا اومده دیگه کسی عکس از سرم دستش توی درمانگاه نمیزاره؟ چی شد؟ شما که هر شب غش و ضعف میکردییییی:/ آیدی چنلمون در ایتا👇🏼 👉🏼 https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
دختره میخواد بره مسافرت شوهرشو تو اینستا تگ کرده: عشقم بریم سفرررررر؟؟؟ تو خونه نمیتونی اینو بهش بگی؟ آیدی چنلمون در ایتا👇🏼 👉🏼 https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🌍زمان بعد از ظهور آقا ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ آخرين سخنان ايشان قبل از ترور در تیرماه سال60 آخرش فیلم خیلی قشنگه مخصوصا اون شعره ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_چهارم آن شب وقتی مهمان ها رفتند پدرم به مادرم گفته بود:《به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم
چند روز از آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یک درش به کوچه باز می شد و آن یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت ها صدایم می کرد. اول ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم، سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبه رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم. صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: " انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد. " " من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت." نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام.» عصر رفتم خانه شان. داشت شام می پخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج آقا بفهمند، هر دویمان را می کشند.» خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سر زمین، آبیاری.» بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد، زیر چشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد.‍‍ کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم ایستاد وسط چهار چوب در دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت با لبخندی گفت:《کجا؟! چرا از من فرار میکنی؟! بنشین باهات کار دارم》سرم را پایین انداختم و نشستم او هم نشست البته با فاصله ی خیلی زیاد از من بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن گفت دوست دارم زنم این طور باشد آن طور نباشد گفت:《فعلا سربازم و خدمتم که تمام شود میخواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی》نگرانی را که توی صورتم دید گفت:《شاید هم بمانم همینجا توی قایش》از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر میتواند کار کند همانطور سرم را پایین انداخته بودم چیزی نمی گفتم صمد هم یک ریز حرف میزد آخرش عصبانی شد و گفت:《تو هم چیزی بگو حرفی بزن تا دلم خوش شود》چیزی برای گفتن نداشتم چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق رو به رو وقتی دید تلاشش برای به حرف در آوردنم بی فایده است خودش شروع کرد به سوال کردن پرسید:《دوست داری کجا زندگی کنی؟!》جواب ندادم دست بردار نبود پرسید:《دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!》بالاخره به حرف آمدم اما فقط یک کلمه:《نه!》بعد هم سکوت وقتی دید به این راحتی نمی‌تواندمن را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد :《تو برو پیش صمد بنشین باهم حرف بزنید تا من کار هارا انجام بدم》اما من زیر بار نرفتم ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم صمد تنها مانده بود سر سفره هم پیش خدیجه نشستم ادامه دارد...🖋 👉🏼https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و خداوند بهترین نگهدار است...♥️ یوسف ۶۴ آیدی چنلمون در ایتا👇🏼 👉🏼 https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ کی گفته به مسائل پزشکی تسلط نداره؟🧐🤨 ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼https://eitaa.com/Ayande_Sazane_Iran
عاشقان؛) وقت‌نماز‌است؛اذان‌می‌گویند!🎵♥️ ... اَللههُ‌مَّ‌عَجِّل‌الوَلیِکَ‌الفَرَج،وَالنَّصرِ‌وَ‌العافیة وَ‌جَعَلنا‌مِن‌خَیرِ‌اَنصارهِ‌و‌َ‌اَعوانِه‌ وَ‌المُستَشهَدینَ‌بَینَ‌یَدَیه،بِرَحمَتِکَ یا‌اَرحَمَ‌الرّاحِمین.📿🍃 ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️توجه توجه خبر فوری⚠️ ببینید که دشمن تا کجا پیش رفته 😤 الله اکبر 😱 خدا خیرتون بده اینو به همه اطلاع رسانی کنین مراقب متن انگلیسی لباس ها باشید مراقب کفش و لباس هایی که میپوشید باشید انتشار بدین اجرتون با خانوم زهرا ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🥀•• خستہ راهم غرق گناهم... چهارشنبه های امام رضایی🌱 ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏻@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکسی جالب از دیدار با سایر نامزدهای انتخابات😍 اینه رسم بزرگمردی...🤩 @Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار صمیمانه شش كانديدای انتخابات سيزدهمين دوره رياست جمهوری با با دعوت رئیس‌جمهور منتخب برگزار شد. ‌‌ چهارشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۰ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چطور شاگرد مکتب رهبری پاسخ یک دانشجوی معترض رو میده😍 ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 👉🏼@Ayande_Sazane_Iran ⠀⠀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا