✨🍃چیکار کنیم که خونه مون پر از برکت و ارامش بشه؟
1. هنگام ورود به خونه سلام کنیم،حتی اگه کسی خونه نیست، و صلوات بفرستیم.
(تعجیلدرفرجآقا#امام_زمان صلوات)
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
تو آلمان هم از این شاهزاده بازیا دارن!!🤣🤣(#باغ_اروپا) [🔴#پاورقی] یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای 🆔|➣ @Ayan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳ روز درآمد کسب نکن به خاطر جنبش !!🙄🙄
(پریساپورمشکی رفته قاطی باقالیا😂)
[🔴#پاورقی]
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
۳ روز درآمد کسب نکن به خاطر جنبش !!🙄🙄 (پریساپورمشکی رفته قاطی باقالیا😂) [🔴#پاورقی] یکصدا#لبیک_یا_خ
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرمه نمیاید ، بارون میاد نمیاید ، برف میاد نمیاید ، انقلاب میخواید بکنید یا اردو میخواید برید!!😒🤪
[🔴#پاورقی]
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
I💞💍💞I [#حدیث_همسرداری] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی که اشخاص هم شان به خواستگاری
I💞💍💞I
[#حدیث_همسرداری]
قال الامام الکاظم علیه السلام: ما من امراة تسقی زوجها شربة من ماء الا کان خیرا لها من عبادة سنة.
امام کاظم علیه السلام فرمود: هر زنی که به شوهرش قدری آب آشامیدنی بدهد، پاداش آن از عبادت یک ساله بالاتر است. (وسائل الشیعه، ج. ۲۰، ص. ۱۷۲)
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
تعجیل در فرج آقا #امام_زمان صلوات ...
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
گرمه نمیاید ، بارون میاد نمیاید ، برف میاد نمیاید ، انقلاب میخواید بکنید یا اردو میخواید برید!!😒🤪 [🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو آمریکا به دولت فحش بدی دستگیر نمیکنن میان تق تق تق آبکش میکنن!😒(#باغ_اروپا)
[🔴#پاورقی]
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
💠 از این عکس تا آن عکس❗️
🔰کسانی که دم از شهدا می زنند، چه مسئولین و چه افراد عادی جامعه یا نخبگان و ... ، آیا می دانند که در کنار واژه "#ولایت_فقیه"، واژه "#حجاب" یکی از پرتکرارترین واژه هایی است که شهدا در وصیتنامه های خود به کار برده اند.
💢اگر عکس شهدا در خیابان های ما نباشد، چه بسا شهدا از ما گله ای نداشته باشند اما اگر در خیابان های ما عکس خواسته شهدا عمل شود، قطعا از ما گله خواهند داشت و باید پاسخگوی آنها باشیم.
◀️هم عکس شهدا را نصب کنیم و هم عکس خواسته هاشان عمل نکنیم.
l🗣م ف
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
تو آمریکا به دولت فحش بدی دستگیر نمیکنن میان تق تق تق آبکش میکنن!😒(#باغ_اروپا) [🔴#پاورقی] #حجاب ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسر رژیم صهیونیستی هم از خودشونه به عبارتی از خودمونه!!😐😂
[🔴#پاورقی]
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
حمید فرخ نژاد میگه من به خاطره 10هزار دلاری که میخوام برای زنو بچم بفرستم 80میلیون ادم رو هم فدا میک
🔴 این کلیپ 👆🏼🙄چهره واقعی فرخنژاد رو رو میکنه، نه اون استوری که ادای دلسوزی برای مردم و کشور رو درمیآره ... چهرهای که همه ایران رو فدای خودش میکنه نه چهرهای که با استوری ، خودش رو غصهدار مردم نشون میده. فرخنژاد از کدوم مردم حرف میزنه؟ مردمی که قراره فدای پسرش بشن!! درواقع نگران فداییهای پسرش هست نه جوون مردم. ژست دلسوزی بهت نمیاد حمید!! 😒
#پایان_مماشات
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
افسر رژیم صهیونیستی هم از خودشونه به عبارتی از خودمونه!!😐😂 [🔴#پاورقی] یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه هفته غذا نخوردی ویتامین به بدنت نرسید ، آخیییی!!😥😥
[🔴#پاورقی]
یکصدا#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب ما صلاحما
🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
این وظیفه من و توعه مذهبیه که اخلاق، رفتار، پوشِش و برخوردمون جوری باشه که اول مذهب و مذهبیارو خراب نکنیم، دوم مُبلغِ دین باشیم برای دیگران...✨
l🗣زهرا سادات
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_چهل_و_یکم مواظب خودت باش الهه جان!» از خانه بیرون رفت که هنوز بعد از گذشت حدود سه
﷽
#رمان
#پارت_صد_و_چهل_و_دوم
سرم را بالا آورد: «الهه! چطور دلت میاد این حرفو بزنی؟ میدونی من چقدر دوسِت دارم و حاضر نیستم تو رو با دنیا عوض کنم، پس چرا با این حرفا زجرم میدی؟» و دیدم که چشمانش از غصه سخنانم میسوزد که نه دوری مرا طاقت میآورد و نه عشق امام حسین (ع) از دلش رفتنی بود که نگاهش زیر پردهای از غم خندید و ادامه داد: «اگه امام حسین (ع) بهت اجازه بده براش گریه کنی، همه جا برات مجلس روضه میشه!» و من چطور میتوانستم در برابر این وجودِ سراپا مشتعل از عشق مقاومت کرده و نمایشگاهی از عقاید اهل تسنن بر پا کنم که در دلِ او جایی برای امر به معروف و نهی از منکر من نمانده بود، مگر آنکه خدا عنایتی کرده و راه هدایتش به مذهب اهل سنت را هموار میکرد و خوب میدانستم تا آن روز، راه زیادی در پیش دارم و باید همچنان صبوری کنم. بعد از شام در آشپزخانه ظرف میشستم و او پای تلویزیون نشسته و صدایش را تا حد امکان کم کرده بود تا به خیال خودش با نوحههای شام شهادت امام حسین (ع)، مزاحم شب آرام یک اهل سنت نشود و به پای روضهها و صحنههای کربلا، بیصدا گریه میکرد.کارم که در آشپزخانه تمام شد، کنارش نشستم و او بلافاصله تلویزیون را خاموش کرد که خوب میدانست این حال و هوای عزاداری، مرا به عالم شبهای قدر و خاطرات تلخ روزهای بیماری مادرم میبرد. نگاهش کردم و با لحن مهربانی که صداقتش را از اعماق قلبم به امانت گرفته بودم، پرسیدم: «مجید جان! خُب چرا نمیری هیئت؟ چرا نمیری امامزاده؟» به نشانه تقدیر از پیشنهادم، لبخندی زد و با کلام شیرینش تشکر کرد: «الهه جان! من که دلم نمیاد این موقع شب تو رو تنها بذارم! صبح تا شب که سرِ کارم، اگه قرار باشه شب هم برم هیئت، همین امام حسین (ع) از دستم شاکی میشه.» نگاهم را به عمق چشمان با محبتش دوختم و پاسخ مهربانیاش را با مهربانی دادم: «مجید جان! من که چیزیم نیس! تازه یه شب که هزار شب نمیشه!» و او برای اینکه خیالم را راحت کرده و عذاب وجدانم را از بین ببرد، بیدرنگ جواب داد: «الهه جان! من همینجا پای تلویزیون هم که بنشینم، برام مثل اینه که رفتم هیئت!»سپس چشمانش رنگ پدری به خود گرفت و با دلواپسی ادامه داد: «الهه جان! تو نمیخواد غصه منو بخوری! مگه دکتر بهت نگفت نباید غصه هیچ چی رو بخوری؟ پس فقط به خودت و اون فسقلی فکر کن!» ولی خوب میدانستم اگر من پابندش نبودم، شب عاشورا به جای ماندن در خانه، همچون دیگر جوانان شیعه، پا به پای دستههای عزاداری در خیابانها سینه میزد و تنها به هوای همسر اهل سنتش، روی دل عاشقش پا نهاده و به شنیدن روضه از تلویزیون دل خوش کرده است، ولی من هم به قدری عاشقش بودم که حتی نتوانم حسرت پنهان در نگاهش را تحمل کنم و صبح عاشورا، به هر زبانی بود راضیاش کردم تا مرا رها کرده و به دنبال هوای دلش به امامزاده برود. با اینکه از صبح سردرد و حالت تهوع گرفته بودم، هر چه اصرار کرد کنارم بماند، نپذیرفتم که دلم میخواست به آنچه علاقه دارد برسد. هر چند به نفس عملی که انجام میداد، معتقد نبودم و میدانستم که همین روضهها، راهم را برای هدایتش به مذهب اهل تسنن دشوارتر میکند. روی تختم دراز کشیده و پیشانیام را با سرانگشتانم فشار میدادم تا دردش قدری آرام بگیرد که کسی به در اتاق زد. عبدالله که دیروز به دیدنم آمده بود و خیال حضور نوریه، دلم را لرزاند.از روی تخت بلند شدم و با حالت تهوعی که حالم را مدام به هم میزد، از اتاق خارج شدم و در را گشودم که نوریه با صورتی خندان به رویم سلام کرد. نخستین باری بود که به در خانه ما میآمد و از دیدارش هیچ احساس خوشی نداشتم. با کلام سردی تعارفش کردم که داخل بیاید، ولی نپذیرفت و با صدایی آهسته پرسید: «شوهرت خونهاس؟» و چون جواب منفیام را شنید، چشمان باریک و مشکیاش به رنگ شک در آمد و با لحنی لبریز تردید، سؤال بعدیاش را پرسید: «میشه بهش اعتماد کرد؟» و در برابر نگاه متعجبم، با لبخندی شرارت بار ادامه داد: «منظورم اینه که با شیعهها ارتباط نداره؟ یا مثلاً با سپاه یا دولت ارتباط نداره؟» مات و متحیر مانده بودم که چه میپرسد و من باید در پاسخش چه بگویم که از سکوت طولانیام به شک افتاد و من دستپاچه جواب دادم: «برای چی باید با شیعهها ارتباط داشته باشه؟» ابرویهای نازک و...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
تعجیلدرفرجآقا#امام_زمان صلوات
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran