eitaa logo
آینده سازان ایران
426 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/16935967548360 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید فرخ نژاد میگه من به خاطره 10هزار دلاری که میخوام برای زنو بچم بفرستم 80میلیون ادم رو هم فدا میکنم حالا این ادم اومده امروز از مردم میگه😂 یک‌صدا ما صلاح‌ما 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
خندم‌ میگریه بہ‌این حجم‌ازاحمق‌بودنتون😂😂 برداشتیدعکس شھیدمدافع‌حرم‌حسن‌علاءنجمھ روگذاشتید؟! بالا خونه رو دو دستی مفتو مجانی اجاره دادین رفته😐😂 خب قبلش یہ‌سرچی بزنین اول‌مطمئنشین طرف شھید نباشهههه😂 خداشفاتون‌بده‌ان‌شاءالله. l🗣زهراسادات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
📌 استوری اینستاگرام «» ✍️ اگه به وضوح می‌بینید بعضی‌ها توی صف وطن‌فروشی زنبیل گذاشتند تعجب نکنید بوی ویزا میاد... یک‌صدا ما صلاح‌ما 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
اینجا گوشمالی میدیم اونایی رو که پاشونو از گلیمشون درازتر میکنن. البته برای بعضیاشون این فقط اولشه... در مواردی هم پاتک می‌زنیم به جنگ روانی دشمنان اسلام و ایران 😎👇🏼 https://eitaa.com/comiteyemojazat
✨🍃چیکار کنیم که خونه مون پر از برکت و ارامش بشه؟ 1. هنگام ورود به خونه سلام کنیم،حتی اگه کسی خونه نیست، و صلوات بفرستیم. (تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات) 🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
I💞💍💞I [#حدیث_همسرداری] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی که اشخاص هم شان به خواستگاری
I💞💍💞I [] قال الامام الکاظم علیه السلام: ما من امراة تسقی زوج‌ها شربة من ماء الا کان خیرا لها من عبادة سنة. امام کاظم علیه السلام فرمود: هر زنی که به شوهرش قدری آب آشامیدنی بدهد، پاداش آن از عبادت یک ساله بالاتر است. (وسائل الشیعه، ج. ۲۰، ص. ۱۷۲) •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• تعجیل در فرج آقا صلوات ... اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
💠 از این عکس تا آن عکس❗️ 🔰کسانی که دم از شهدا می زنند، چه مسئولین و چه افراد عادی جامعه یا نخبگان و ... ، آیا می دانند که در کنار واژه ""، واژه "" یکی از پرتکرارترین واژه هایی است که شهدا در وصیتنامه های خود به کار برده اند. 💢اگر عکس شهدا در خیابان های ما نباشد، چه بسا شهدا از ما گله ای نداشته باشند اما اگر در خیابان های ما عکس خواسته شهدا عمل شود، قطعا از ما گله خواهند داشت و باید پاسخگوی آنها باشیم. ◀️هم عکس شهدا را نصب کنیم و هم عکس خواسته هاشان عمل نکنیم. l🗣م ف یک‌صدا 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
حمید فرخ نژاد میگه من به خاطره 10هزار دلاری که میخوام برای زنو بچم بفرستم 80میلیون ادم رو هم فدا میک
🔴 این کلیپ 👆🏼🙄چهره واقعی فرخ‌نژاد رو رو میکنه، نه اون استوری که ادای دلسوزی برای مردم و کشور رو درمی‌آره ... چهره‌ای که همه ایران رو فدای خودش می‌کنه نه چهره‌ای که با استوری ، خودش رو غصه‌دار مردم نشون می‌ده. فرخ‌نژاد از کدوم مردم حرف می‌زنه؟ مردمی که قراره فدای پسرش بشن!! درواقع نگران فدایی‌های پسرش هست نه جوون مردم. ژست دلسوزی بهت نمی‌اد حمید!! 😒 یک‌صدا ما صلاح‌ما 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
این وظیفه من و توعه مذهبیه که اخلاق، رفتار، پوشِش و برخوردمون جوری باشه که اول مذهب و مذهبیارو خراب نکنیم، دوم مُبلغِ دین باشیم برای دیگران...✨ l🗣زهرا سادات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_چهل_و_یکم مواظب خودت باش الهه جان!» از خانه بیرون رفت که هنوز بعد از گذشت حدود سه
سرم را بالا آورد: «الهه! چطور دلت میاد این حرفو بزنی؟ می‌دونی من چقدر دوسِت دارم و حاضر نیستم تو رو با دنیا عوض کنم، پس چرا با این حرفا زجرم میدی؟» و دیدم که چشمانش از غصه سخنانم می‌سوزد که نه دوری مرا طاقت می‌آورد و نه عشق امام حسین (ع) از دلش رفتنی بود که نگاهش زیر پرده‌ای از غم خندید و ادامه داد: «اگه امام حسین (ع) بهت اجازه بده براش گریه کنی، همه جا برات مجلس روضه میشه!» و من چطور می‌توانستم در برابر این وجودِ سراپا مشتعل از عشق مقاومت کرده و نمایشگاهی از عقاید اهل تسنن بر پا کنم که در دلِ او جایی برای امر به معروف و نهی از منکر من نمانده بود، مگر آنکه خدا عنایتی کرده و راه هدایتش به مذهب اهل سنت را هموار می‌کرد و خوب می‌دانستم تا آن روز، راه زیادی در پیش دارم و باید همچنان صبوری کنم. بعد از شام در آشپزخانه ظرف می‌شستم و او پای تلویزیون نشسته و صدایش را تا حد امکان کم کرده بود تا به خیال خودش با نوحه‌های شام شهادت امام حسین (ع)، مزاحم شب آرام یک اهل سنت نشود و به پای روضه‌ها و صحنه‌های کربلا، بی‌صدا گریه می‌کرد.کارم که در آشپزخانه تمام شد، کنارش نشستم و او بلافاصله تلویزیون را خاموش کرد که خوب می‌دانست این حال و هوای عزاداری، مرا به عالم شب‌های قدر و خاطرات تلخ روزهای بیماری مادرم می‌برد. نگاهش کردم و با لحن مهربانی که صداقتش را از اعماق قلبم به امانت گرفته بودم، پرسیدم: «مجید جان! خُب چرا نمیری هیئت؟ چرا نمیری امامزاده؟» به نشانه تقدیر از پیشنهادم، لبخندی زد و با کلام شیرینش تشکر کرد: «الهه جان! من که دلم نمیاد این موقع شب تو رو تنها بذارم! صبح تا شب که سرِ کارم، اگه قرار باشه شب هم برم هیئت، همین امام حسین (ع) از دستم شاکی میشه.» نگاهم را به عمق چشمان با محبتش دوختم و پاسخ مهربانی‌اش را با مهربانی دادم: «مجید جان! من که چیزیم نیس! تازه یه شب که هزار شب نمیشه!» و او برای اینکه خیالم را راحت کرده و عذاب وجدانم را از بین ببرد، بی‌درنگ جواب داد: «الهه جان! من همینجا پای تلویزیون هم که بنشینم، برام مثل اینه که رفتم هیئت!»سپس چشمانش رنگ پدری به خود گرفت و با دلواپسی ادامه داد: «الهه جان! تو نمی‌خواد غصه منو بخوری! مگه دکتر بهت نگفت نباید غصه هیچ چی رو بخوری؟ پس فقط به خودت و اون فسقلی فکر کن!» ولی خوب می‌دانستم اگر من پابندش نبودم، شب عاشورا به جای ماندن در خانه، همچون دیگر جوانان شیعه، پا به پای دسته‌های عزاداری در خیابان‌ها سینه می‌زد و تنها به هوای همسر اهل سنتش، روی دل عاشقش پا نهاده و به شنیدن روضه از تلویزیون دل خوش کرده است، ولی من هم به قدری عاشقش بودم که حتی نتوانم حسرت پنهان در نگاهش را تحمل کنم و صبح عاشورا، به هر زبانی بود راضی‌اش کردم تا مرا رها کرده و به دنبال هوای دلش به امامزاده برود. با اینکه از صبح سردرد و حالت تهوع گرفته بودم، هر چه اصرار کرد کنارم بماند، نپذیرفتم که دلم می‌خواست به آنچه علاقه دارد برسد. هر چند به نفس عملی که انجام می‌داد، معتقد نبودم و می‌دانستم که همین روضه‌ها، راهم را برای هدایتش به مذهب اهل تسنن دشوارتر می‌کند. روی تختم دراز کشیده و پیشانی‌ام را با سرانگشتانم فشار می‌دادم تا دردش قدری آرام بگیرد که کسی به در اتاق زد. عبدالله که دیروز به دیدنم آمده بود و خیال حضور نوریه، دلم را لرزاند.از روی تخت بلند شدم و با حالت تهوعی که حالم را مدام به هم می‌زد، از اتاق خارج شدم و در را گشودم که نوریه با صورتی خندان به رویم سلام کرد. نخستین باری بود که به در خانه ما می‌آمد و از دیدارش هیچ احساس خوشی نداشتم. با کلام سردی تعارفش کردم که داخل بیاید، ولی نپذیرفت و با صدایی آهسته پرسید: «شوهرت خونه‌اس؟» و چون جواب منفی‌ام را شنید، چشمان باریک و مشکی‌اش به رنگ شک در آمد و با لحنی لبریز تردید، سؤال بعدی‌اش را پرسید: «میشه بهش اعتماد کرد؟» و در برابر نگاه متعجبم، با لبخندی شرارت بار ادامه داد: «منظورم اینه که با شیعه‌ها ارتباط نداره؟ یا مثلاً با سپاه یا دولت ارتباط نداره؟» مات و متحیر مانده بودم که چه می‌پرسد و من باید در پاسخش چه بگویم که از سکوت طولانی‌ام به شک افتاد و من دستپاچه جواب دادم: «برای چی باید با شیعه‌ها ارتباط داشته باشه؟» ابروی‌های نازک و... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_چهل_و_دوم سرم را بالا آورد: «الهه! چطور دلت میاد این حرفو بزنی؟ می‌دونی من چقدر د
ابروی‌های نازک و تیزش را در هم کشید و بلاخره حرف دلش را زد: «می‌خوام بهت یه چیزی بگم، می‌خوام بدونم شوهرت فضولی می‌کنه و به کسی گزارش میده یا نه؟» از این همه محافظه کاری‌اش کلافه شده بودم و باز خودم را کنترل کردم که به آرامی جواب دادم: «نه، به کسی چیزی نمیگه. بگو!» و تازه جزوه کوچکی را که در دستش پنهان کرده بود، نشانم داد و گفت: «این اعلامیه رو یه عالم وهابی توزیع کرده، برات اُوردم که بخونی.» و جزوه را به دستم داد و در اوج حیرت دیدم که روی جزوه با خطی درشت، جملاتی با مضمون اعلام جشن و شادی در روز عاشورا نوشته شده است. از شدت ناراحتی گونه‌هایم آتش گرفت که اگر از اهل سنت بودم ولی روز کشته شدن فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) باز هم برایم روز شادی نبود و او برای توجیه کارش توضیح داد: «این اعلامیه برای ارشاد مردم نوشته شده. به عبدالرحمن هم دادم بخونه. بهش گفتم به هر کی هم که اعتماد داره، بده. تو هم به هر کسی که اعتماد داری بده تا بخونه. با این کار هم به خدا نزدیک میشی هم به پیامبر (ص)!» حرفش که به اینجا رسید، بلاخره جرأت کردم و پرسیدم: «حالا چرا باید امروز شادی کرد؟» نگاه عاقل اندر سفیهی به چشمان متحیرم کرد و با حالتی فاضلانه پاسخ داد: «برای مبارزه با بدعتی که این رافضی‌ها گذاشتن! مگه نمی‌بینی تو کوچه خیابون چی کار می‌کنن و چجوری الکی گریه زاری می‌کنن؟ ببین الهه! ما باید کار تبلیغاتی انجام بدیم تا همه دنیا متوجه شه اسلام اون چیزی نیس که این رافضی‌ها با گریه و زاری نشون میدن! باید همه دنیا بفهمن که شیعه‌ها اصلاً مسلمون نیستن! فقط یه مشت کافرن که خودشون رو به امت اسلامی می‌چسبونن!» برای یک لحظه نفهمیدم چه می‌گوید و تازه متوجه شدم منظورش از رافضی‌ها همان شیعیان است و برای اولین بار نه به عنوان غاصب جای مادرم که از آتش تعصب جاهلانه‌ای که در چشمانش پیدا بود، از نگاهش متنفر شدم. دیگر حالت تهوع را فراموش کرده و از حرف‌های بی‌سر و تهی که به نام اسلام سر هم می‌کرد، به شدت خشمگین شده بودم که به آرامی خندید و گفت: «حالا اگه به شوهرت اعتماد داری، بده اونم بخونه.» و با قدردانی از زحماتی که به قول خودش در راه اشاعه دین اسلام می‌کشم، از پله‌ها پایین رفت در را بستم و همانطور که جزوه را ورق می‌زدم، روی مبل نشستم. کنجکاو بودم تا ببینم در این چند برگ چه نوشته شده و با چه منطقی روز شهادت امام حسین (ع) را روز جشن و شادی اعلام کرده که دیدم تنها با چند شبهه ناشیانه به مبارزه با خاندان پیامبر (ص) برخاسته است. شبهاتی که نه در منطق شیعه که به عقل یک دختر سنی که اطلاعات چندانی هم از تاریخ نداشت، پیدا کردن جوابش چندان سخت و پیچیده نبود. نمی‌دانستم که او به عقد پدرم در آمده تا برایش همسری کند یا برای کشاندن اهل این خانه به آیین وهابیت، رهبری! از بیم اینکه مجید این جزوه را ببیند، مچاله کرده و جایی گوشه کابینت آشپزخانه، زیر پارچه تور سفید رنگی که کف کابینت پهن کرده بودم، پنهانش کردم که به دلیل تکرار اسم خدا و پیامبر (ص) در چند خط، نمی‌توانستم پاره کرده یا در سطل زباله بیندازم. با سردردی که از حرف‌ها و حرکات نوریه شدت گرفته بود، به اتاق خوابم بازگشته و روی تخت دراز کشیدم. نگاهم به سقف اتاق بود و به اوضاع خانه‌مان فکر می‌کردم که به چه سرعتی تغییر کرد که چه ساده مادرم رفت و همه چیز را با خودش بُرد. دیگر نه از هیاهوی قدیم خانه خبری بود و نه از رفت و آمدهای پُر سر و صدای برادرانم که حتی باید هویت خویشتنِ خویش را هم پنهان می‌کردیم که به جای مادرم، دختری وهابی با عقایدی افراطی قدم به این خانه گذاشته بود. از خیال اینکه اگر مادر زنده بود، در این ایام بارداری‌ام، با چه شوق و شوری برایم غذایی مخصوص تدارک می‌دید و نازم را می‌کشید و حالا باید نیش و کنایه‌های نوریه را به جان می‌خریدم، دلم گرفت و پس از روزها، باز شبنم اشک پای چشمانم نَم زد. ساعتی سر به دامان غمِ بی‌مادری، در حال خودم بودم که سرانجام صدای اذان مسجد محله بلند شد و مرا هم به امید دردِ دل با خدای خودم از روی تخت بلند کرد. ساعت از دوازده ظهر گذشته و بوی غذا حسابی در خانه پیچیده بود، ولی من چشم به راه آمدن مجید، با همه ضعفی که بدنم را گرفته بود، دلم نمی‌آمد نهار را تنها بخورم که انتظارم به سر رسید و صدای قدم‌هایش در حیاط پیچید و خدا می‌داند... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
🔴 این کلیپ 👆🏼🙄چهره واقعی فرخ‌نژاد رو رو میکنه، نه اون استوری که ادای دلسوزی برای مردم و کشور رو درمی
🔵 نامه اعتراضی عوامل سریال سقوط به حمید فرخ نژاد/ کاش نان و نمک برایت حرمت داشت ◽️عوامل سریال «سقوط»؛ آخرین پروژه حمید فرخ‌نژاد در ایران با انتشار بیانیه‌ای خطاب به این بازیگر و توهین اخیر او به رهبری واکنش نشان دادند که در بخشی از آن آمده است: ◽️چطور می‌شود که زحمت‌های گروهی را که خود در میان‌شان بودید، نبینید و تصمیمی فردی بگیرید که پخش سریال به مخاطره بیفتد؟ چطور می‌شود وقتی یاد بیانیه‌نویسی بیفتید که کارتان تمام شده باشد و بی‌خبر بار سفرتان را هم بسته باشید، ولی برایتان مهم نباشد که بقیه اعضای گروه چه بلایی بر سرشان می‌آید؟ ◽️ چقدر عجیب است که خبرهای درگوشی حل مشکل خروج هنرمندان را شنیده باشیم و دقیقا رفتاری کنید که مشکل ممنوع‌الخروجی دوباره برای همه هنرمندان و دوستانتان برقرار شود. ◽️جناب فرخ‌نژاد! کاش معرفتی بود، کاش حرمت نان و نمک همچنان مقدس بود، کاش رفتار حرفه‌ای فقط در هنگام نقد کردن چک معنا پیدا نمی‌کرد، کاش ارزش کلمه‌ها اینقدر راحت و آسان نمی‌شکست. پ.ن آخرین کار فرخ نژاد سریال سقوط بود که قبل از خروج هزینه‌ میلیاردی آن را دریافت کرده بود یک‌صدا ما صلاح‌ما 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
✨🧡↝ زهرا جان🍃 شرمنده ایم، که بهای حسینی شدن ما، بی حسین شدن تو بود . ‌ . . و شرمنده تر آنکه؛ تو بی
✨🔘↝ بـَچه‌سید‌نـَشدم‌ولۍ‌ناگاھ وسـَط‌روضہ‌دِلَـم‌خواست‌بگوید‌'مـٰادَر'💔 . • l🗣زهراسادات ـ----------------------------«‌🥀» 🖇⃟🤍¦⇜ 🖇⃟🖤¦⇜ 🖇⃟🤍¦⇜ 📓|↬@Ayande_Sazane_Iran
🎥 حذف کنکور کاغذی در سال ۱۴۰۳ 🔹رئیس سازمان سنجش کشور: آزمون کاغذی در سال ۱۴۰۳ حذف خواهد شد. این کار می‌تواند برای جلوگیری از تقلب در آزمون موثر باشد. 🔹در کنکور سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ امسال دروس عمومی حذف شده است و ۴۰ درصد سوابق تحصیلی و ۶۰ درصد خود آزمون موثر است. 🔹در آزمون سراسری کنکور امسال، ۶۰ درصد داوطلبان خانم‌ها و۴۰ درصد آن‌ها آقایان هستند. (تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات) 🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran