💠 کنش مسیب بن نجبه
#مسیب_بن_نجبه که از دعوت کنندگان سیدالشهدا بود اما در #کربلا حاضر نبود و بعدا از #سران_توابین شد، از دیگر برجستگانی بود که متوجه طرح امام در ماجرای صلح نشد لذا رفت و آمدهایی نزد حضرت داشت.
در نتیجه وقتی دیدند نمیشود کاری کرد، منتظر ماندند تا سر فرصت بشود اقدامی کرد.
#تاریخ_دمشق نقل میکند:
پس از وفات حسن(ع)، #مُسيَّب_بن_نَجَبۀ فزارى با گروهى از همراهانش نزد حسين(ع) آمد و او را به #خلع_معاويه و #قیام علیه او فرا خواندند و گفتند: ما رأى تو و رأى برادرت را مىدانيم.
حسين(ع) فرمود: «من اميد دارم كه خداوند، برادرم را به خاطر نيّتش براى #خويشتندارى_از_جنگ، پاداش بدهد و مرا به خاطر #دوست_داشتن_جهاد با ستمگران، پاداش دهد». [یعنی تفاوت در تاکتیک؛ چون هر دو کار پاداش دارد لذا هر دو کار درست بوده اما متناسب با اقتضای شرایط، دو روش و تاکتیک اخذ شده است]
(إنّي أرجو أن يُعطِيَ اللّٰهُ أخي عَلىٰ نِيَّتِهِ في حُبِّهِ الكَفَّ، وأن يُعطِيَني عَلىٰ نِيَّتي في حُبّي جِهادَ الظّالِمينَ.)
💠 واکنش سیدالشهدا(ع) به توقع قیس بن سعد
معاويه به حسن(ع) نوشت: تو و حسين و ياران على، نزد ما بياييد. قيس بن سعد نیز با آنان روانه شد و به شام رسيدند.
معاويه به ايشان اجازۀ ورود داد و سخنرانانى هم براى مقابله با آنان، آماده كرد.
معاويه گفت: اى حسن! برخيز و بيعت كن. پس حضرت برخاست و بيعت كرد.
سپس به حسين(ع) گفت: برخيز و بيعت كن. پس حضرت برخاست و بيعت كرد.
سپس به قيس گفت: اى قيس! برخيز و بيعت كن.
قيس به حسين(ع) نگريست و منتظرِ فرمان او شد. حسين(ع) فرمود: «اى قيس! برادرم حسن(ع)، امامِ من است».
(فَقالَ: يا قَيسُ، إنَّهُ إمامي -يَعنِي الحَسَنَ ع-.)
📚 رجال الكشّي، ج1، ص325.
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍