بسم اللّه...
سعید جلیلی که تا چند ماه قبل نامزد ریاست جمهوری بود و مردم حرف تخصصی درباره کشورداری از او میشنیدند سراغ رمانی رفته که از قضا اسمش شاید خیلیها را وسوسه کند از خیرش بگذرد اما جلیلی علاوه بر این که کتاب را خوانده به واسطه برادرش با نویسنده کتاب هم تلفنی صحبت کرده است. روایت این دیدار را محمد حسینزاده نویسنده کتاب در صفحه مجازیاش این طور شرح داده است:
امروز وحید آقای جلیلی تماس گرفت و بعد احوالپرسی گفت یکی از خوانندگان کتاب «دختر موشرابی» میخواهد با شما صحبت کند. انتظار صحبت با هر فردی را داشتم جز دکتر«سعید جلیلی». کتاب را خوانده بودند و با تماسشان مرا شرمنده کردند. صحبتهای سعید آقا برایم امروز کلی انگیزه و انرژی شد. هم کتاب را مورد لطف قرار دادند و هم از کارهای قبلی پرسیدند و وقتی گفتم کار اولم بوده است، تشویقم کردند به ادامه مسیر.
نقد سیاست خارجه ۲۰۰ ساله اخیر کشور یکی از محورهای رمان «دختر موشرابی» است و استقبال یک دیپلمات انقلابی و مدافع حقوق ایران در مجامع بین المللی امیدم را مضاعف کرده است که انشاءلله «دختر موشرابی» به هدفش یعنی رساندن پیام عزت و غیرت ایرانی خواهد رسید.لطف دکتر جلیلی اما درسی دیگر هم برایم داشت؛ تواضع و فروتنی ایشان که با یک تماس چند دقیقهای با یک نویسنده تازهکار چقدر انگیزه برایم ایجاد کردند. اینکه گاه یک تماس و احوالپرسی چقدر میتواند انگیزهها را زنده کند و دلها را امیدوار.
#دختر_موشرابی
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook
#گزیده_کتاب ۱
#دختر_موشرابی
« کبوتر اگه جلدت بشه، اگه رفیقت بشه، اگه همدمت بشه، هیچ وقت تنهات نمی ذاره. پروانه اگه از گشتن دور شمع خسته شد، این کبوتر ها هم خسته می شن.»❤️
📚📚📚📚📚
صبح ۲۱ تیر رخساره گفت : مردم چند روزیه می رن تو مسجد گوهرشاد جمع می شن تا این شاه قلدر نتونه حرفش را با زور به کرسی بنشونه.
رخساره رفت، من هم کارهام رو کرده بودم که غروب برم حرم وتو گوهرشاد نماز بخونم و با رخساره برگردم خونه، ظهر به بعد که دیدم آژان ها دارن میرن سمت حرم ، دلم هرّی ریخت.🥺
📚📚📚📚📚
حتی جنازه ی غرق خونش رو هم ندادن کافر مذهب ها! مردم گفتن عمله ی رضاخان توباغ خونی گور گروهی کندن و همه رو بی غسل و کفن و تلقین چال کردن! اسید و آهک هم ریختن که کسی نیاد برای نبش قبر. یک شبه، صدسال پیر شدم.😔
📚📚📚📚📚
- پهلوون خدا به دل داغدارت صبر بده. راز این حرم نرفتن و نشستن و چشم دوختن به گنبد چیه؟
- کفتر جلد حرم شد رخساره! من بال و پری نداشتم که حتی بپرم. اون پاگیر آسمون شد و من پابندم به زمین. حتما لایق پریدن نبودم که بال نداده آقا.
دل من هم شکسته بود همراه پهلوان. به حال خوشش غبطه می خوردم. گفتم:
« آقا رئوفه، دل شکسته می خره. مگر خودت نگفتی که سال به توپ بستن حرم، دلت شکست و آقا دستت رو گرفت؟ امام رضا همون امام رضاست، پهلوون هم همان پهلوونه؟»🙂
📚📚📚📚📚
آژان اما دست بردار نبود. تا زن ایستاد نفسی تازه کند، نقش زمینش کردند. آژان شروع به لگد پرانی کرد.
دیدم پهلوان از پشت سر ، خِر گلوی آژان را گرفته و الان است که راه نفس آژان بند بیاید.
- بی غیرتی از سر و کولتون می باره بی شرف های بی وجدان. این آب و خاک هنوز جوونمرد داره نذارن چهارتا لااوبالی مزدور به ناموسشون دست درازی کنن. خراب بشه ظلم خونه ی رضاپالانی که دم تکون دادنش برای اجنبی جماعته و پارس کردنش برای ما مردم....
زن جوان فرصت پیدا کرد که بلند شود و راه کج کند سمت بازار. مردم جمع شده بودند ولی کسی جرئت نمی کرد نزدیک بیاید. پهلوون هنوز رجز می خواند.
- شما آژان جماعت که دستتون به خون مردم آغشته شده در گوهرشاد، روز خوب نخواهید دید! مطمئن باشین خون مظلوم بدجور پاپیچ عمله ی دستگاه ظلم میشه.
آی مردم، به ولای علی قسم ، ساکت بشینید و شاهد ظلم باشین، این اجنبی پرست ها داخل خونه هاتون میان و به ناموستون دست درازی میکنند....
لحظه ای نگذشت که صدای صفیر گلوله ، همه ی همهمه ی جلوی حرم را خواباند.
همان طور که دوست داشت شد.
پهلوان محمد هم کبوتر جلد حرم شد.
رخصت پرواز را از آقا گرفت😭
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فروش_ویژه
🔹 شما هم همراه بشین با دختران قهرمان سرزمینمون❤️
🔸 تعداد محدود
#دختر_موشرابی
#دالان_تاریخی
@Ayehbook