از سلطانآباد تا آذرباد
نکته شماره ۱۲۵ ویژگیها و کاربرد پیشدرآمد و انواع آن بخش اول) هدف اصلی پیشدرآمد ساختن پسزمینه تار
نکته شماره ۱۲۶
ویژگیها و کاربرد پیشدرآمد و انواع آن
بخش دوم)
پیشدرآمد دو نوع است: بسته و باز. سه کاربرد مهم دارد:
۱. مستقیم یا غیرمستقیم خواننده را از موضوعات رمان آگاه میکند.
۲. منبعی است که نویسنده مصالح فرمی و محتوایی رمانش را از آن میگیرد.
۳. بین اکنون و گذشته یک پل ارتباطی برقرار میکند.
پیشدرآمد بسته:
تمرکز آن بر شخصیتهای داستان و تأثیرات اعمال آنها بر خودشان و دیگران است. در پیشدرآمد بسته، رمان از دل صحنههای توصیفی اتفاقات بیرون میآید.
مثال: ما ماجرای سه تن از دانشجویان پیروی خط امام را که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند در پیشدرآمد ذکر میکنیم. با پایان یافتن پیشدرآمد مربوط به تسخیر لانه جاسوسی، به چند سال بعد میرویم و تأثیری که ماجرای تسخیر لانه جاسوسی بر آنها گذاشته است را بررسی میکنیم.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
نکته شماره ۱۲۶ ویژگیها و کاربرد پیشدرآمد و انواع آن بخش دوم) پیشدرآمد دو نوع است: بسته و باز. سه
نکته شماره ۱۲۷
ویژگیها کاربردهای پیشدرآمد و انواع آن
بخش سوم)
پیشدرآمد دو نوع است: بسته و باز. سه کاربرد مهم دارد:
۱. مستقیم یا غیرمستقیم خواننده را از موضوعات رمان آگاه میکند.
۲. منبعی است که نویسنده مصالح فرمی و محتوایی رمانش را از آن میگیرد.
۳. بین اکنون و گذشته یک پل ارتباطی برقرار میکند.
پیشدرآمد باز:
این نوع پیشدرآمد به جای شخصیتها، تاریخ در کانون توجه نویسنده است. هدف پیشدرآمد پسزمینهسازی و تصویرکردن زمان و مکان است. در پیشدرآمد باز، رمان از دل رویدادهای آن زمان که در پیشدرآمد نیامده بیرون میآید.
مثال: با شهادت امیرالمؤمنین علی (علیهاسلام) به عنوان خلیفه چهارم، امام حسن مجبتی (علیهاسلام) به خلافت میرسد. اما جنگها و دسیسههای معاویه تمامی ندارد. سرانجام امام حسین با معاویه صلح میکند و این آغازی است بر تعقیب و گریز یاران امیرالمؤمنین و شیعیان آن حضرت.
در مثال بالا ما یا به سراغ مظلومیت یاران امیرالمؤمنین خواهیم رفت یا از سلطنت اموی خواهیم گفت.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
غزلیات مولانا جدای از داستانهای مثنوی، کشش خوبی برای قصه.گویی دارد
مثلا است دو بیت
هر طرفی صف زده، مردم و دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
هر طرفیام بجو هر چه بخواهی بگو
ره نبَری تار مو تا ننمایم هدی
خوراک رمان فانتزی عاشقانه هستند.
حتی میشود به فانتزی عرفانی هم فکر کرد!
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۲۸
در خواندن متون علمی، آموزشی و درسی، فرآیند به حافظه سپردن، با یکبار خواندن حاصل نمیشود. اول اینکه باید یک متن را چند بار و در فواصل طولانی بخوانید تا تمام آن را به حافظه بسپارید. ذهن کمالگرا شما را وادار میکند تا به جمله قبل برگردید و آن را حفظ کنید و بعد به سراغ جمله بعد بروید. این کار نه تنها دردی را از شما دوا نمیکند که امکانپذیر هم نیست. تکرار چندباره یک جمله فقط شما را فرسوده میکند.
به جای این کار، یادداشتبرداری کنید، بین کلمات و عبارات نقشه ذهنی ایجاد کنید و آنها را به شکل تصویری به حافظه بسپارید. هر قدر بتوانید هنگام مطالعه تعداد بیشتری از حواس پنجگانه را درگیر کنید، میزان یادگیری یک مطلب بالاتر میرود.
پس به جای اینکه فقط روی کمّیت مطالعه تمرکز کنید، روی کیفیت مطالعه تمرکز کنید. سعی کنید یک کتاب یا جزوه یا مقاله را به بخشهای کوچک تقسیم کنید و هنگام مطالعه فقط یک بخش را مطالعه کنید. وقتی با این روش، یک بار متن را خواندید، برگردید و این بار بین بخشهای مختلف ارتباط ایجاد کنید تا بتوانید آن متن علمی یا آموزشی یا درسی را از آن خود کنید.
#نکات_خواندن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
امروز آمدم نکته جدید داستانی را نوشتم، تا خواستم بفرستم برق رفت و نکتهام هم رفت هوا!
نکته شماره ۱۲۹
برای خواندتان ارزش قائل شوید. هر چیزی واقعا ارزش خواندن ندارد. صرف شهرت یک نویسنده یا اثر دلیل نمیشود آن را برای سرگرمی و لذت بخوانید. اگر خودتان در زمینه خواندن متخصص نیستید، حتما از متخصصها (اعم از خبرنگارها و منتقدان و کتابفروشان و کتابخوانهای حرفهای) کمک بگیرید تا بهترین انتخاب ممکن را داشته باشید.
گرچه سختگیری در خواندن هم نباید شکل افراطی پیدا کند. صرف اینکه یک اثر گمنام است یا نویسندهش مشهور نیست یا ایرادهای جزئی در نگارشش وجود دارد، نباید باعث شود آن را کنار بگذارید. اگر کسی که تخصص او و شناختش از شما، برای شما اطمینانآور است، کتابی بهتان معرفی کرد که جزو کتابهای مشهور نبود، آن را پس نزنید.
ما درباره اغلب کتابهای خوب اطلاعات کمی داریم. پس بین شهرت و کیفیت در انتخاب یک اثر تعادل را ایجاد کنید تا هم سرگرم شوید هم وقتتان تلف نشود.
#نکات_خواندن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
دنیا بهخاطر کندههای لباس و ظرف و کارتن و لیوانهای کلهپا، چند پرش از موانع موفق انجام داد. دستی به کمر سرخ و سفید شد.
-سیما خوشت اومد؟ میبینی چه فضای گرمی دارد.
چشمهایش عین کسی که بعد از سالها قحطی، چلومرغ به تورش بخورد قلمبه شد. با خوشحالی گفتم: «باورم نمیشه دنیا! چقدر زود با فضا اخت شدم. انگار صد سال اینجا بودم.»
فضا از شدت صمیمیت یقه پاره میکرد. همه چیز در فضای غیرممکن، ممکن شده بود. همنشینی لوازم آرایش با چکش و پیچگوشتی. استکانها با جوراب سفید و عینک ریبن دودی، فضای گوتیک و بسی چشمنوازی داشت. از شدت ذوق آب دهانم توی گلویم پرید. سرفهای کردم.
-وسایل هم روی ساختمان است؟
با خودم فکر کردم اگر روی ساختمان نبود با کدام پول میتوانستم بخرمشان و اگر بود واقعا چه وسایلی! دنیا چشمها را خمار کرد و با پشت انگشت شست روی مژههای مصنوعیاش کشید.
-بله دختر! با کله افتادی تو کاچی! تو ایران خواب همچین زندگی را نمیشد ببینی.
ذوقمرگشدم. سیما لامپ آشپزخانه را روشن کرد. سرامیکها با زیر متن رنگ قرمز نمایان شد. دنیا دو قابلمه و آبکش را از کف برداشت و به زور روی هم گذاشت. پشت تابهای را روبه من گرفت.
-میبینی؟ از بس خوردیم و خوش گذراندیم تابهها سیاه شده.
تابه را کنار بقیه از دیوار آویزان کرد. دستی به خراشهای پشتشان کشید.
-آمال خیلی باسلیقه است. ظرف را جوری میشوره انگار خرس چنگ انداخته.
***
بخشی از رمان طنزی که این روزها مشغول ویرایشش هستم.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۳۰
فکر کردن و به فکر فرو رفتن شخصیتها را در آغاز داستانتان قرار ندهید. فکر کردن ذهنی است، نه نمایشی. چنین وضعیتی داستان را ساکن میکند. در باقی لحظات داستان هم اگر قرار است شخصیت فکر کند اولاً این فکر کردن را محدود کنید. دوما همان فکر کردن را هم با نوعی از تصویر و حرکت ترکیب کنید.
اگر صحنهتان زیاد از حد ایستا شود، مخاطب را خسته میکند، آن را به راحتی کنار میگذارد یا به چند صفحه جلوتر میرود تا دنبال حرکت باشد.
مثال غلط:
مرد پیشانیاش را خاراند و به فکر فروفت. البته از فکرهایش هم خوشش نمیآمد. آن چیزی که در ذهن داشت خوشایند نبود. اگر شریکش میفهمید میخواهد پیشنهاد قطع شراکت را بدهد، حتما مسخرهاش میکرد.
مثال درست:
مرد ماشینحساب را جلو کشید و دوباره مشغول حسابکتاب شد. اما افکارش نگذاشت که درست ادامه بدهد. به جای جمع، تقسیم کرده بود. فکر به هم زدن شراکت، تمرکزش را گرفته بود. میخواست به شریکش بگوید همه چیز را تمام کند. ناگهان در اتاقش باز و شریکش با نیش باز وارد شد. ترسید نکند شریکش از افکارش باخبر شده است.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۳۱
ساکن بودن صحنههای افتتاحیه، اگر نگوییم بزرگترین ایراد یک داستان که جزو سه ایراد بزرگ یک داستان هست. صحنه ساکن، صحنهای است توصیفی ولی بدون بحران. صحنهای که خواننده را درگیر نمیکند و باعث میشود مخاطب در همان سه صفحه اول، قید خواندن کتاب را بزند.
مهم نیست اشخاص داستانتان با مکانی که در آن هستند، یک شخصیت عادی و محیط عادی هستند یا نه، بلکه باید یک بحران در دل شخصیت و صحنه شما باشد.
مثلا: صدای ساز و آواز در یک ورزشگاه چیز عجیبی نیست. حتی اگر در پسزمینه آن یک فضاپیمای سقوط کرده قرار باشد. اما اگر شنوندگان گروهی اعدامی باشند که همزمان به طنابهای دارشان نگاه میکنند یک بحران ایجاد میکنیم. آیا اعدام میشوند یا از مرگ نجات پیدا میکند؟ [خیلی دلم میخواهد یکی پیدا شود و داستان این صحنه را بنویسد.]
در رمان خودم، مست جنگ هم وضعیت همینگونه است. یک شاهزاده در یک مهمانی است. (شاهزادهها معمولا به مهمانی میروند. یک صحنه عادی) اما مهمانی، مهمانی خلع شاهزادهای مست از حکومت است و همزمان در کشاکش تسلط بر یک کنیز و رام کردن یک اسب وحشی است. اینکه سرنوشت این شاهزاده مست و آن کنیز و آن اسب، بحران را در داستان ایجاد میکند.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
افتادم روی دور خواندن کتابهای حجیم.
آتش و خون ۷۸۰ صفحه
متهم دادگاه Old Bailey ۴۲۰ صفحه
الان هم یک رمان ۱۰۰۰ صفحهای!
خب حالا که رژیم صهیونیستی شروط حماس را برای آتشبس پذیرفته، دوستان ناشر انقلابی بفرمایند برنامهشان برای روزهای بعد از آتشبس چیست؟
@Azarbadir
در ششمین قسمت جمعههای روایت، جستار من را میشوید درباره آشپزی و نوشتن و ارتباط این دو در زندگی روزمره من.
این پادکستها در کانال سیکا در شنوتو قابل شنیدن است. همچینن میتوانید از طریق لینک آراساس زیر این پادکست را از پادگیرهای دیگر مثل کستباکس و گوگل پادکست بشنوید.
https://shenoto.net/feed/Seika
میتوانید از این لینک وارد کانال شوید و جمعههای روایت را گوش کنید.
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
امیدوارم بشنوید و لذت ببرید و حتما نظر و پیشنهادهایتان را به من انتقال دهید.
#سیکاپادکست
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir