نکته شماره ۹۳
وسط نوشتن، مطالعه نکنید. نه مطالعه آثار داستانی دیگر نویسندگان و نه مطالعه کتابهای تئوری. هنگامی که نوشتن شما را گرم کرده است فقط به آنچه که در ذهن دارید تکیه کنید.
منظورم از وسط نوشتن، دقیقا وسط نوشتن است! لحظهای که با کاغذ و خودکار یا صفحه کلید مشغول نوشتن هستید، سراغ خواندن تحلیلی آثار دیگران نروید یا برای حل مشکلتان سراغ کتابهای نظری داستاننویسی نروید. این کار نه تنها لذتبخش نیست بلکه مضر هم هست. زیرا ذهن فقط گرتهبرداری میکند و به عمق نمیرود. اثر شما نسخه بیکیفیت یک داستان دیگر میشود.
اگر موقع نوشتن فکر میکنید چیزهایی که درباره نوشتن میدانید دربرابر چیزهایی که نمیدانید بسیار کم است و احساس نادانی و ناآگاهی میکنید، این نشانه ناآگاهی نیست. بلکه شما به عمق شخصیت نویسنده خودتان رفتهاید و با وجود مختلف شخصیتتان آشنا شدهاید.
اینجاست که باید به دانستنیهایتان نقب بزنید و از آنها به شکل خلاقانهای استفاده کنید.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
نکته شماره ۹۳ وسط نوشتن، مطالعه نکنید. نه مطالعه آثار داستانی دیگر نویسندگان و نه مطالعه کتابهای ت
نکته شماره ۹۴
اگر در هنگام نوشتن، کمآگاهی، روی کیفیت نوشتهتان اثر منفی گذاشت، نترسید. این یک هشدار است که میتوانید آن را به یک فرصت خوب تبدیل کنید.
اول اینکه میفهمید قبل از نگارش، تحقیق و پژوهش کافی نکردهاید. پس بهخاطر بسپارید هنگام نوشتن اثر بعدی، زمان بیشتری را برای تحقیق و پژوهش صرف کنید.
دوم، سرجایتان نمانید و در داستان نوشتن متوقف نشوید. حتی لازم نیست وسط نوشتن تحقیق کنید. بروید جلو. بیکیفیت نوشتن از هیچ نوشتن بهتر است. در بازنویسی همه این موارد را بهبود میدهید.
سوم، درباره جنبههای فرمی داستانتان، یاد بگیرید هر روز یک نکته جدید درباره نوشتن یاد بگیرید و همینطور نکات قبلی را نوشته یا خواندهاید مرور کنید.
خود من این روزها مشغول نگارش یک ناداستان تاریخی هستم و با وجود مطالعهای که داشتم، گاهی در یادآوری دقیق سالها یا برخی اسامی خاص، شک میکنم. همانجا علامت زدهام که بعداً در بازنویسی آنها را بررسی کنم و بهبود بدهم.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۹۵
تبدیل شدن هنر نویسندگی به صنعت طی صد سال گذشته بیش از پیش باعث شده است که فنون نویسندگی بر مایه نویسندگی چیره شود. نویسندگان ماقبل قرن بیستم، نه با این تعداد ناشر روبرو بودند، نه با این همه کتابفروشی و نه این حجم از مخاطب. نویسندگان آنقدر نیاز نداشتند که با یکدیگر بر سر دیده شدن رقابت کنند و بخواهند به هر قیمتی مخاطب را به خودشان جذب کنند. در دوره آنها، بیشتر از فرم نوشتن، محتوای نوشتن اهمیت داشت.
نویسندگان کلاسیک بیشتر از هر چیزی در محتوای داستان استاد بودند. آنها مفاهیمی بسیار گیرا و افشاگرانه از انسان مینوشتند. صد البته که داستانهایشان هم از نظر فرمی جذابیت داشت اما از میانه قرن بیستم همه چیز تغییر کرد. نویسندگان قرن بیستم که با تحقیر آنها را عامهپسند مینامیم، مجبور بودند نه تنها محتوایی غنی داشته باشند بلکه به سراغ فنون پیچیده بروند تا دروغی را که از حقیقی ساده جذابتر بود، پنهان کنند و مخاطب را وادار کنند کتابشان را تا انتها بخواند.
نویسندگان عامهپسند، همه شگردهایی را که ممکن است به ذهن ما بیاید، قبل از ما بارها و بارها استفاده کردهاند. پس اگر میخواهیم در این رقابت جزو برندگان باشیم باید یاد بگیریم که فقط داشتن دغدغههای بزرگ و احساسات پرشور و روشنگری در جامعه میتواند ما را به یک نویسنده موفق تبدیل کند. ما باید حتما سراغ نویسندگان عامهپسند برویم و راه و رسم جذابیت و موفیت را از آنها را یاد بگیریم.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۹۶
هر نویسنده باید خودش را در جایگاه خودش بررسی کند، نه در مقایسه با نویسنده دیگری. یکی از شیوههای بررسی که من اسمش را میگذارم «شیوه آذربادی» کمک به نوشتن آنچه نمیتوانید بنویسید است. (چون دیدم هیچ شیوهنامهای نیست که به نام باشد، این اسم را گذاشتم!)
فهرستی از نقاط ضعف و قوتتان در نوشتن تهیه کنید. البته اول نقاط قوت را فهرست کنید، بعد نقاط ضعف را. .اری به نقاط قوتتان نداشته باشید. شما همیشه آنها را خوب انجام میدهید. ممکن است زبانتان نرم و روان باشد، ممکن است شخصیتپردازی خوب باشد، ممکن است در تصویرپردازی غنی باشید و صدها نقطه قوت دیگر.
اینها را باید کنار بگذارید و بروید سراغ نقاط ضعفتان. شاید در انتخاب زاویه دید ضعیف هستید، شاید گفتوگوهایتان آبکی و تصنعی است، شاید نمیتوانید یک طرح جذاب و پیچیده ارائه کنید، شاید محتوای ذهنیتان سطحی است و صدها نقطه ضعف دیگر.
شما از مهارتهایی که برایتان به نقطه قوت تبدیل شده است به راحتی استفاده میکنید اما استفاده مداوم از آنها نه تنها باعث پیشرفت شما نمیشود که دیر یا زود رد به کارگیری همین قابلیتها ناکام میمانید! پس سراغ تکتک نقاط ضعفتان بروید و با مطالعه متون نظری، نوشتن و نقد، آنها را به نقاط قوت تبدیل کنید.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
نکته ۹۷
نویسندگان بیتجربه برای سنجش میزان پیشرفتشان به جای اینکه قدرت مهارت خود را ارزیابی کنند، میزان خامدستیشان را بررسی میکنند. این دیدگاه را رها کنید که و غصه چیزی را که به آن نرسیدید، نخورید. هر دستاوری ولی کوچک، ارزشمند است.
اگر میخواهید نویسنده حرفهای شوید، بدانید که یک تخته سیاهی خالی همراهتان است. هر روز که میخوانید و مینویسید و چز جدیدی یاد میگیرید، چیزی روی آن تخته نوشته میشود. با بررسی اثار گذشتهتان میتوانید ببینید چه مهارتهایی کسب کردهاید.
یکی از راههای کسب تجربه، مطالعه متناوب مطالبی است که در طول شش ماه گذشته نوشتهاید و مقایسه آنها با مطالبی است که جدید نوشتهاید. شاید با خواندن مطالب گذشتهتان احساس پوچی و حقارت بکنید اما در کنارش پیشرفت کارتان را هم میبینید و از غرور سرشار میشوید.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته ۹۸
حضور در جلسات نویسندگی در ابتدای راه نوشتن سودمند و اثربخش است. این جلسات هویت نویسندگی شما را تأیید میکند. این جلسات کیفیت فنی نوشتن شما را بهبود میبخشد و سرعت رشدتان بالا میرود. اما اینجا هم حد و حدود خود دارد.
وقتی هویتتان شکل گرفت، حضور ثابت در جلسات نویسندگی، باعث میشود فکرتان محدود به همان جلسه شود و تأیید گرفتن از نویسندگان آنجا برایتان اولویت پیدا کند. در صورتی که این غلط است. نویسنده برای مخاطبان پرتعداد مینویسند نه نویسندگان اقلیت. نباید برای تأیید گروهی اندک خودتان را به زحمت بیندازید.
بهترین کار این است که بعد از مدتی در این جلسات حضور پیدا نکنید یا جلسهتان را عوض کنید. البته اگر شخصیت درونگرا باشید به راحتی میتوانید اثر منفی این جلسات را خنثی کنید. اما اگر برونگرا هستید، به این جلسات بیشتر به چشم یک دورهمی ادبی نگاه کنید تا جایی که قرار باشد دیدگاههای فرمی و محتوایی شما را در نوشتن تأیید کند.
نویسنده حرفهای برای نوشتن به کسی متکی، نیازمند تشویق کسی یا برای تجدید نیرویش به دیگران محتاج باشد.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۰۰
از مهمترین چیزهایی که صنعت نشر و دنیای ادبیات به آن بها میدهد، صدای تازه است. صدای تازه همان نویسندهای است که تاکنون مثلش نیامده است و از چیزهایی حرف میزند که کسی سراغش نرفته است یا از زاویه دید او به آن نگاه نکرده است.
صدای تازه لزوما نابغه نیست. صدای تازه میتواند یک استعداد با پشتکار فراوان باشد که میخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد. اما چه کنیم که صدای تازه داشته باشیم؟
همین که خود واقعیمان را قبول کنیم و بفهمیم که قرار نیست نسخه دستچندم فلان نویسنده مشهور باشد کفایت میکند؟ همین که علایقمان را ورای نظر مخاطب، با فرم و محتوای خوب روی کاغذ بیاوریم تضمین میکند که ما همان صدای تازه ادبیات هستیم؟ همین که نقاط ضعف و قوتمان را بشناسیم و متناسب با آنها بنویسیم، خبر قطعی صدای تازه ادبیات را به ما میدهد؟
پاسخ به تمام این سؤالات میتواند «آری» باشد به شرطی که واقعا خود واقعیتان باشید. خودِ خودخواهِ خودپسندِ مغرور نه! خود واقعی! یعنی اینکه تصویر دقیقی از تمام ابعاد وجودی خودتان در مقام نویسنده داشته باشید و بدانید به عنوان یک انسان در مسیر کمال قرار دارید نمیتوانید با تکه بر نقاط ضعف و قوت امروزتان، آینده درخشانی داشته باشید. بلکه باید یک منظومه فکری مستند و عمیق داشته باشید تا پرتگاهها و دوراهیها، شما را از خطرات و انحرافها آگاه کند.
من برای شخصیت خاص نویسنده ارزش زیادی قائلم و معتقدم هر کسی میتواند صدای تازه ادبیات باشد به شرطی که با چشم باز و انتخابهای عاقلانه و هدفمند، درباره شخصیت خودش، دیدگاههایش در زمینه فرم و محتوا و نگاهش به جامعه مخاطبان، تصمیمگیری کند.
طبیعی و بدیهی است که رسیدن به صدای تازه، حرکتی آنی نیست و قرار هم نیست به زودی به آن رسید. به معنای واقعی کلمه، مجاهدت میخواهد و عرق روح آدم درخواهد آمد!
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
نکته شماره ۱۰۲
حضور در جلسههای داستانی قاعده و قانون خودش را دارد. به عنوان نویسنده باید بگردید و جلسه مناسب با خودتان را پیدا کنید. جلسه مناسب هم جلسهای نیست که دائم از شما تعریف کنند. جلسه نقد را با سالن ماساژ اشتباه نگیرید. نویسنده در جلسات داستان حضور پیدا میکند تا نقاط ضعف و قوتش را پیدا کند.
با این همه جلسه داستان، تشک کشتی نیست و قرار نیست نویسنده در آنجا بیرحمانه خاک و تحقیر شود. فقط نوشته مهم است. نیازی نیست شخصیت نویسنده را تحلیل کنیم.
اصل جلسه داستان محل حواشی نوشتن مثل درددلهای شخصی، گلایه از وضع جامعه و بیان نظریات سیاسی و دینی نیست. به اینها میتوان در قبل یا بعد از حاشیه جلسه داستان پرداخت اما نباید به هیچوجه اصل جلسه را تحت تأثیر قرار بدهد.
برای خوشآمد هیچکس ننویسید. حتی اگر هیچکس از کار شما خوشش نیامد. نظر نهایی شمااست که مهم است اما به دلایلی که باعث شد اکثریت جلسه از متن شما خوششان نیامد، فکر کنید.
این درباره مدیریت جلسه هم صدق میکند. اگر مدیر جلسه، نویسنده مشهور و حرفهای است مراقب باشید که قرار نیست طبق دیدگاه و سلیقه او به نوشتن و داستان نگاه و نقد کنید.
اگر دیدید جلسهای از جنبه فرمی و محتوایی با اصول و قواعد شما همخوانی ندارد، آنجا را ترک کنید. تنها ماندن از حضور در جلسات این چنینی سود بیشتری برایتان دارد.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
🐝من یک زنبور عسل هستم🐝
طی این مدتی که از فعالیت کانال «از سلطانآباد تا آذرباد» میگذرد یکی از بخشهای مهمی که تقریبا هر روز دربارهاش مطلب میگذارم نکاتی است که درباره نوشتن و خواندن. با هشتگ #نکات_خواندن و #نکات_نوشتن میتوانید آنها را در کانال پیدا کنید.
بسیاری از دوستان لطف دارند و میگویند خوب است این نکات به شکل یک مجموعه چاپی هم دربیاید. مایه خوشوقتی است میبینم نکات کاربردی و بهروز است و به دردتان میخورد. اما این نکات چیزی نیست که من همهشان را از خودم بگویم.
🍯🍯🍯
چیزی که طی این ده-پانزده سالی که درگیر نوشتن بودم، متوجه شدم ما نویسندهها از یک جایی به بعد دیگر به شکل جدی مطالعه نظری داریم. کم پیش میآید نویسندهای رمان سوم و چهارمش را نوشته باشد و خودش را همچنان نیازمند خواندن متون نظری درباره داستاننویسی کند. این به صورت کلی یک آفت است. نویسنده، در هر مقام و جایگاهی که باشد، نیازمند دانستن است. اگر خودمان را از اقیانوس بیانتهای خواندن و نوشتن محروم کنیم، نوشتههایمان بعد از مدتی نه تنها قدرتش را از دست میدهد بلکه ضعیف میشود.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۰۳
در جستار دیروز درباره اهمیت کتابهای داستاننویسی و اثر آن روی نویسندگی حرف زدم. حال باید به یک سؤال اساسی پاسخ بدهیم. چگونه کتابهای داستاننویسی را بخوانیم؟
کلیدیترین نکتهای که در خواندن کتابهای داستاننویسی باید رعایت کنید، تو.جه به مشکلات خودتان است. ببینید در ضمن نوشتن با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاید، متناسب با آن کتاب مورد نظرتان را بخوانید.
اگر گفتوگوهایی که مینویسید جاندار و تنشزا نیست نباید به سراغ کتابهای شخصیتپردازی بروید و اگر در قصهگویی ضعیف هستید باید روی طرح رمان کار کنید. اگر فضاسازی در رمانتان ضعف دارد، خواندن کتابی در زمینه زبان و لحن، دردی از شما دوا نمیکند و اگر در انتخاب زاویه دید مشکل دارید، آگاهی در زمینه انتخاب پایانبندی کتاب هیچ سودی ندارد.
اگر بدون توجه به مشکلاتتان کتاب داستانبنویسی بخوانید درست که صدها راه حل برای مشکلات احتمالی به دست میآورید اما یادتان باشد صد راه حل برای مشکلاتی که هنوز نیامده، مثل داشتن هزار مشکلی است که هنوز راه حلی برایش پیدا نشده!
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۳
رمان دربسته رمانی است که نویسنده تأثیرات جهان را بر شخصیتها تصویر نمیکند. البته بدین معنا نیست که حتما رمان تاریخی باشد اما باید بداند که انسان در خلاء زندگی نمیکند و زیست اجتماعی بر او اثر مستقیم و غیرمستقیم میگذارد.
اگر نویسنده، جهان داستان مانند شهر، مسجد، اداره، فرودگاه و راه آهن و پایانه و ... را از داستان خود حذف کند و فقط به مسائل خانوادگی شخصیتها بپردازدرمان وی محدود، غیرواقعی و اصطلاحاً دربسته خواهد بود. چرا که شخصیت و انگیزه آدمها را درگیری آنها با یکدیگر و حوادث خارج از زندگی آنها شکل میدهد. مشکلات صرف خانوادگی قدرت ایجاد انگیزههای گوناگون را ندارد.
مثلاً در رمان دیما، ما فقط با مشکلات یک زنِ شهید مواجه نیستیم. او دائم در کشمکش با مدرسه فرزندانش، صاحبخانه، پزشک فرزندانش و حتی اتفاقات بزرگتر مثل شهادت حاج قاسم روبرو است.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۵
هنگام نوشتن همواره باید یکدست بودن زمانهای دستور زبان را رعایت کرد. ترکیب زمانهای حال با گذشته، متن را نامفهوم میکند و حتی ممکن است مخاطب عصبانی شود!
ما در نوشتن رمان، معمولا از زمان گذشته ساده استفاده میکنیم. اما میتوانیم در حالت سوم شخص مفرد، احساسی شبیه زمان مضارع اخباری را به مخاطب القا کنیم. در این زمان، نویسنده همه چیز را از دید یک شخصیت میبیند اما او علاوه بر اینکه شخصیت را در صحنه قرار میدهد به ذهنیات او هم میپردازد. معمولا چنین صحنههایی، پرحادثه هستند.
مثال غلط: تروریست، مشت محکمی به بینی مرد میزند. مرد به زمین میافتد و سرش به جدول سیمانی میخورد. زبانش از ترس بند میآید و بیهوش میشود.
مثال درست: مشت محکم تروریست به بینی مرد خورد. مارتین از درد ناله کرد. احساس میکند خون از بینیاش راه افتاده است. تروریست اسلحه را برداشت و جلو آمد. مرد چشمانش را بست و دیگر چیزی نفهمید.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir