⭕️ آشنايي با پهپاد RQ4 (كلوبال هاوك) آمريكايي كه امروز توسط #سپاه در آسمان هرمزگان مورد اصابت قرار گرفت:
طول اين هواپيما در مدلA، ١٣.٥٣ متر و در مدل B، ١٤.٥ متر است كه به ترتيب داراي وزن ٥١٤٨ و ٦٧٨١ كيلوگرم است.
(منبع:جنگاوران)
#رشته_توییت
1⃣ اين پهپاد مي تواند در ارتفاع ١٩٨١١ متري پرواز كند و شعاع عملياتي آن با تجهيزات كامل ٥٥٠٠ كيلومتر است. RQ4 قادر است محموله اي به وزن ٩٠٧ كيلوگرم (در مدل A) و ١٣٦٠ كيلوگرم (در مدلB) را حمل كند.
2⃣ هواپیما در زیر و جلوی دماغه دارای سنسور های مختلفی است.
از جمله سنسور های این هواپیما میتوان به دوربین در دماغه مجهز به دید پانورماتیک و سامانه دید حرارتی با توان تصویر برداري از فاصله 70 کیلومتری از یک جسم دو متری و توان تصویر برداري در شب اشاره كرد.
3⃣ دارای یک رادار ارایه فازی SAR-MTI با دو دیش در دو طرف هواپیما برای تصویر برداری دو بعدی رادار است. این رادار توان تصویر برداری از فاصله 100 کیلومتری را با دقت کمتر از 6 متر و در برد 37 کیلومتری با دقت 1.6 متر را دارا می باشد.
4⃣ اين هواپیما دارای سامانه هشدار دهنده لیزری ای وی ار3 ، هشدار دهنده راداری ای پی ار 49 و پرتاب کننده چف و فلر ای ال ایی 49 است.
#رشته_توییت
⭕️ مروری بر خاطرات وندی شرمن رئیس تیم آمریکا در مذاکرات 1+5:
تیم #جلیلی ما را "عذاب" می داد.
#عراقچی در یک جلسه خواسته جدید ایران را مطرح کرد، عصبانی شدم گریهام گرفت، عراقچی خواستهاش را پس گرفت!
دقت داشتیم که تحریمها موجب به خطر افتادن قدرت #روحانی در ایران نشود!
عراقچی و تختروانچی به من فرش دستباف هدیه دادند اما من به آنها هدیه ندادم چون به لحاظ دیپلماتیک نباید به کشوری که با آنها رابطه نداریم هدیه بدهیم.
در ژنو مخفیانه برنز و سولیوان را از راه آشپزخانه وارد هتل میکردیم تا با ظریف دیدار کنند.
وقتی ظریف عصبانی میشد او را جواد صدا میزدم
شرمن: در طول مذاکرات همواره با اسرائیل در ارتباط بودیم و از نظرات متخصصان فنی آنها استفاده میکردیم.
با تیم مذاکره کننده ایران روابط دوستانه پیدا کردیم.
عراقچی هنوز هم عید کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد اما گویا خبر ندارد که من یهودی هستم، نه مسیحی!
وای بر ما ایرانیها...
مناظره شیخ بهائی با عالم سنی!
مرحوم شیخ بهایی در یکی از سفرهایش، با یکی از علمای اهل تسنن ملاقات نمود و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود کرد.
دانشمند سنی که از علمای شافعی بود وقتی که دانست شیخ بهائی شافعی است و از مرکز تشیع (ایران) آمده به او گفت:...
#رشته_توییت
گفت:آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادّعای خود، شاهد و دلیل دارد؟
شیخ بهائی گفت: من گاهی در ایران با آنها روبرو شدهام میبینم آنها برای ادّعای خود شواهد محکمی دارند.
دانشمند شافعی گفت: اگر ممکن است یکی از آنها را نقل کنید.
شیخ بهائی گفت: مثلاً میگویند در صحیح بخاری (از کتب معتبر اهلسنّت) آمده؛ پیامبر(ص) فرمود: «فاطِمهُ بَضْعَه مِنِّی مَن آذاها فَقد آذانِی وَ مَن اَغْضبَها فَقَد اَغْضَبَنی»
«فاطمه(س) پاره تن من است، کسی که او را بیازارد، مرا آزرده و کسی که او را خشمگین سازد مرا خشمگین نموده.»
...و در چهار ورق دیگر در همان کتاب است:«وَ خَرَجَتْ فاطِمَهُ مِنَ الدُّنْیا وَ هِی غاضِبَه عَلَیهِما»
«و فاطمه وفات کرد در حالی که نسبت به ابوبکر و عمر، خشمگین بود.»
جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهلسنّت چگونه است؟
دانشمند شافعی در فکر فرو رفت چون با توجّه به این دو روایت، آن دو نفر عادل نبودند و لیاقت رهبری و خلافت امت را نداشتند.
پس از ساعتی تأمّل گفت: گاهی شیعیان دروغ میگویند، ممکن است این هم از دروغهای آنها باشد، به من مهلت بده امشب به کتاب «صحیح بخاری» مراجعه کنم...
...و صدق و کذب دو روایت فوق را دریابم، و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا کنم.
شیخ بهائی میگوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم، از او سؤال کردم که مطالعه و بررسی تو به کجا رسید؟
او گفت همانگونه که گفتم؛ شیعیان دروغ میگویند!
...من صحیح بخاری را دیدم، بین نقل آن دو روایت، بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی که شیعه گفته چهار ورق فاصله است!!!
پینوشت: براستی عجب مغلطهای!!!
منظور وجود این دو روایت در آن کتاب است، خواه بین آنها پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق، چه فرقی میکند؟! چرا از حق فرار میکنند؟!
👤علیرضا گرایی
#رشته_توییت
پلیس بد و خوب / مثلث مسموم نگارِ جوان
از اینکه چنین تحلیلی را مبتنی بر شواهد و قراین، درست میدانم، ناخرسندم، اما متأسفانه واقعیت دارد و #حقوق_معنوی_مخاطب مهمتر است.
و اما بعد…
رخنهها، زمانی نمود جدی پیدا میکنند که #رامبد_جوان و #نگار_جواهریان تصمیم میگیرند …
فرزندشان را در کانادا به دنیا بیاورند. از سه سال پیش، بسیاری از مردم با سلایق و عقاید مختلف، همگی رامبد را متهم کردند به #رفتار_دوگانه.
لب کلام اعتراضات این است که “تویی که مدام در برنامهات دم از استفاده از محصولات ایرانی میزنی و مدام تظاهر میکنی که زندگی در ایران را افتخار میدانی، غلط میکنی به ریش ملت بخندی و خودت همزمان با پول گرفتن از صدا و سیما و شرکتها و بسیاری نهادهای حاکمیتی به فکر این هستی که بچهات در ایران به دنیا نیاید و اقامت کانادا را در بدو تولد به دست بیاورد.”
این نقدها بسیار منطقی و بهجا مطرح شدند
ولی گمان نمیشد که این اتصالات خارجی -که به بهانه تولد «نوردخت جوان» در کانادا ایجاد شده- تا این حد مؤثر و بیشفعالانه بتواند فعالیتهای هنری پدر و مخصوص مادر نوردخت را تحت تأثیر قرار دهد.
هر کس فعالیت حرفهای در زیستبوم فرهنگ و هنر ایران داشته باشد میداند کافی است یک اثر شبیه مجموعه #خاتون
نگار جواهریان و یا شبیه فیلم سینمایی #مجبوریم نگار جواهریان و یا شبیه #نمایش_مخاطب نگار جواهریان، طی یک دهه از فعالیتهایش باشد، کل عمر حرفهایاش را به خطر میاندازد و ممکن است دیگر هرگز امکان درخشش و فعالیت جدی برای او از جانب نهادهای فرهنگی و هنری کشور برایت ایجاد نشود …
…اما چه میشود که یک بازیگر به نام نگار جواهریان میتواند هر سه گونه سریال ضد ایرانی (خاتون)، فیلم ضد ایرانی (مجبوریم) و تئاتر ضد ایرانی (مخاطب) را در کارنامهاش داشته باشد، آن هم در حالی که هر سه اثر در بازهای کمتر از یک سال به مخاطب عرضه شده است، بدون هیچ مشکلی، میتوان به فعالیتهایش ادامه دهد و هر روز، بیش از دیروز، مورد توجه رسانهها قرار بگیرد و تبلیغ شود.
ماجرا خیلی واضح است؛
یک زن بازیگر در مسألهدارترین آثار هنری نقش محوری دارد و شوهرش در مهمترین نهاد فرهنگی جمهوری اسلامی ایران -که #صداوسیما ست- در بهترین ساعت و با بیشترین تعداد مخاطب، قدرتنمایی میکند.
کسانی که رامبد را کامل بشناسند، میدانند که با بسیاری نهادها و رجال خاص -که ممکن است حتی بسیاری نیروهای انقلابی با آن کیفیت با آنها ارتباط نداشته باشند- به بهترین شکل ارتباط دارد و از رانتهایی استفاده میکند که اکثر قریب به اتفاق مردم از آن بیخبرند.
هیچکس نمیتواند تصور کند که طی این هشت سال (از تابستان ۱۳۹۳) تا امروز، درآمد مستقیم و غیر مستقیم رامبد از #خندوانه، چه عددی بوده. برای مردم باورش سخت است که فردی، درآمدی میلیاردی در ماه داشته باشد از قِبَل خندوانه و اینستاگرامی که با خندوانه متولد شد
و شرکتی کهبعد چند سال از شروع خندوانه آن را به راه انداخت، باز هم به کمک خندوانه و قراردادهای عجیب و غریبی که با خندانندهها امضاء میشده و آنها به واسطه آن موظف میشدهاند خدمات مالی و کاری خاصی به رامبد ارائه دهند آن هم خارج از چارچوب خندوانه؛ چرا؟ چون رامبد اجازه داده در خندوانه حاضر شوند.
یعنی اتفاقات عجیبی رخ میداد در خندوانه که بعید است بازرگانی صدا و سیما، اجازه میداد مجری و برنامهساز دیگری، آن را در برنامهاش پیش ببرد.
رامبد، در جمهوری اسلامی ایران پول درو میکند و نگار، به رسالتی میپردازد که مقابل گفتمان فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی ایران است.
در واقع، رامبد کسی است که خود را متظاهرانه همراه و معتقد به نظام جلوه میدهد و همسرش، آزادانه و رها، تقابلش با نظام را نشان میدهد و اگر هم مشکلی پیدا کند و لکه سیاهی در کارنامه نگار پیدا شود، رامبد از روابط خاصش استفاده کرده و زنش را اصطلاحاً سفید میکند و بعدش دیگر…
…انگار نه انگار که نگار، نقش اول فیلم، سریال یا تئاتری بوده که به ازای هر موردش، بسیاری تحلیلگران، منتقدان، رسانهها و نهادهای جبههی فرهنگی انقلاب، خونشان به جوش آمده است. اگر همین آثار را شخص دیگری ایفای نقش میکرد، حاکمیت موضعی به او پیدا میکرد، شبیه موضع بهحق و درستی…
…که با نماد فمنیزم و کینه علیه اسلام و نظام بازیگران سینمای ایران یعنی #ترانه_علیدوستی دارد.
نگار، «ترانهی ثانی» است با این تفاوت که شوهری دارد مثل رامبد که به اشتباه، درون گفتمان تعریف میشود.
چه روزی معلوم خواهد شد امثال اینها، چه ارتباط و خط و ربطی با سفارتها داشتهاند؟