eitaa logo
بيت الشـھـ🥀ــدا مدافعان حرم ولایت
364 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.4هزار ویدیو
190 فایل
به‌بیـت‌الشـھــ🕊ـــد🥀 مدافعان حرم ولایت خۅش‌آمـدید با شرکت درچله ها ومتوسل شدن به چهارده معصوم(ع) وشهدای والامقام به درجات معنوی خود سازی برسیم👌 حضور شما در این کانال اتفاقی نیست❣️ پیام ناشناس harfeto.timefriend.net/16801975906730 @BEIT_Al_SHOHADA
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎آیه‌ای که خدا برای نگرانی بنده‌اش نازل کرد... 🎤 استاد انصاریان ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۳۱۳ یار امام زمان (عج) 🔸 استاد عالی 🔹تلنگری زیبا برای همه ما ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔹"توصیه به " 🔸شرح حدیث اخلاقی توسط ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
مداحی آنلاین - ماجرای لاستیک زیر عصا و حرم امام رضا - استاد فرحزاد.mp3
1.05M
♨️ماجرای لاستیک زیر عصا و حرم امام رضا(ع) 🎙حجت الاسلام ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ‌دانشجویان معترض امروز ؛ سربازان و شهدایِ دولت موعود! 🎤استاد_شجاعی ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤استاد_شجاعی 😎 تا وقتی باور دارید از همسرتان بهترید؛ او قلباً از شما متنفر خواهد بود! منبع:جلسه ۲ از مبحث کارگاه انصاف ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید بن طاووس برای روز یکشنبه ماه ذی القعده نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا(ص) روایت کرده است.فضیلت خواندن نماز یکشنبه ذی القعده:۱. هرکه آن را بجا آورد، توبه‌اش پذیرفته، حق و گناهش آمرزیده می‌شود.۲. طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند۳. با ایمان از دنیا برود و ایمانش از او گرفته نشود۴. قبرش وسیع و نورانی گردد۵. پدر و مادرش از او راضی شوند و آمرزش حق نصیب پدر و مادر و فرزندان و نژاد او گردد۶.  روزی او توسعه یابد۷. فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند و جانش را به آسانی بستاند.اما کیفیت آن نماز چنین است:روز یکشنبه غسل بجا آورد، وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره «حمد» را «یک مرتبه» و سوره «توحید» را «سه مرتبه» و سوره «فلق» را «یک مرتبه» و سوره «ناس» را «یک مرتبه» بخواند و پس از نماز «هفتاد مرتبه» استغفار کند و استغفار را با «لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛ جنبش و نیرویی جز به خدای والای بزرگ نیست» ختم نماید، سپس بگوید: يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فَإِنَّهُ لَايَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ. ای توانا، ای آمرزنده، گناهان من و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرز که گناهان را جز تو کسی نمی‌آمرزد. 💫التماس دعا ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 💎 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌤صبحتون متبرک به نور شهدا🥀 🇮🇷شهید امروز : شهید جبار احمدی 💐🕊🌺💐🕊🌺💐🕊🌺💐 نام: جبار نام خانوادگی: احمدی نام پدر: مراد تاریخ ولادت: 1347/ محل ولادت: روستای ترن تاریخ شهادت: 1366/05/09 محل شهادت: گیلانغرب مزار: گلزار شهدای روستای ترن 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🌤زندگی نامه : .شهید جبار احمدی دوم خرداد1347، در روستای ترن از توابع شهرستان ایوان متولد شد. پدرش مراد و مادرش نورخاص نام داشت. وی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت، او که در خانواده ای مذهبی اما محروم به دنیا آمد از همان آغاز زندگی با مشکلات دسته و پنجه نرم می کرد و به امور کشاورزی می پرداخت،وگاهی نیز شعر می سرود و ضمن این که همزمان به تحصیل علم و دانش همت بسته و بعنوان دانش اموز سوم متوسطه در رشته اقتصاد بود که با عشق و علاقه ای که به جنگ و جهاد نیز داشت در سال 1366 تحصیل را رها کرد و در قالب نیروی افتخاری بسیج راهی مناطق عملیاتی گیلانغرب گردید. و پس از تلاش و ایثار فراوان عاقبت در تاریخ 9/5/1366 در منطقه ی عملیاتی تاجیک گیلانغرب در مصاف با منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دلنوشته شهید جبار احمدی💠 🇮🇷صبح آزادي از قيام مردم را شاه دون     رفت و تاج و تخت او شد سرنگون ناله هالي مادران بي پسر     شد تمام و آمد گاه سحر گشته اينك ميهن ما غرق نور     از كنار ما رسالتها به دور اين زمان ما سربلنديم و رها     ياور حقيم و با حق آشنا سايه گستر بود ظلمت هر كجا     مردمان آلوده شرك و ريا از در هر خانه آوايي بلند    پاي مظلومان به زنجير و كمند بي پناهان را دعا  ، ای خدا    كن ز جور ظالمان ما را رها برده ما بی بهره از آزادگي   جان محرومان به لب از بندگي ليكن از آن خالق يكتا همي شد امين مردمان احمد نب(ص) خند ه ها بر چهره مردم نشست   چون رسول حق به مظلومان بگفت خالق ما قادر و واحد بود   بر همه اعمال ما شاهد بود دوره ظلم و سياهي برفت   گاه شرك و بت پرستي ها برفت برتري بر حسب ايمان مي شود   ديده ها روشن از قرآن مي شود پس به دستور نبي (ص)اي نوجوان   گفته حق را شنو قرآن بخوان رهبري داریم از نسل حسين(ع)    يار پيغمبر(ص) بود پير خمين پيروي از رهبري پيمان ماست    سر بلندي حاصل ايمان ماست  🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊نحوه شهادت شهید جبار احمدی🥀: 🥀نهم مرداد 1366، در تاجیک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سرف شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع شده است. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🕯✨313🌺صـــــلـوات _ 🤲زیارت عاشورا💫و حدیث کسا، به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید والامقام جبار احمدی✨ 📀فایل صوتی زیارت عاشورا https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/36776 💿فايل صوتی حدیث شریف کساء با صداي علي فاني https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/9710 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۶۱ و ۶۲ عصبی گفتم: _باشه بابا حالا تو هم چه خبره!!!... دو ساعته تو چی زیر گوش دختر حاجی میگفتی ؟؟!! 🔥_اول اینکه دوساعت نبود خیلی کمتر از دو ساعته . مخش رو زدم و شمارشو گرفتم و تریپ محبت و دوستی با معرفتو گرفتم براش . دوماًدش تو که حرکتی نمیزنی مجبورم خودم مایه بذارم تعریف کنم تا حداقل دختره یه نگاه بهت بکنه ! _لازم نکرده!!! فعلا کاری به این کارا ندارم . نازنین جدی شد و گفت: 🔥_آقامحمد بهتره در جریان باشی تو باید با احساسات سوجان پیش بری باید رابطه ی ما با حاجی و دخترش قطع نشه این تنها راه برای ماست و رسیدن به داییو اون مدارک است. پس تلاش کن دل سوجان رو به دست بیاری عصبی بودم و کلافه... از این کار اصلا خوشم نمی‌اومد من رو دوست نداشتم بازی با دلش خود نامردی بود.!! اخم کرده بودم و هیچی نمیگفتم نگاه من رو که دید با خنده رفت سمت کوپه و من موندم و یه عالمه فکر درگیری باخودم... 🍃سوجان چند روزی میشد که از مسافرت مشهد برگشته بودیم مسافرت شیرین مشهد رو دوست داشتم چند سفر رو همراه دوستان از طرف حوزه رفته بودم اما سفری که با پدرم رفته بودم رو بیشتر دوست داشتم سرگرم کارهای خونه بودم که خواب دیشبم رو دوباره مرور میکردمو لذت میبردم که خوابی دیدم من صدای بابا باعث شد منو از فکر بیرون بیاره _به به دختر بابا سوجان خانم چیکار میکنی؟ _خونه رو گردگیری میکنم. _خداقوت. باذوق رو به بابا گفتم: _بابا دیشب خواب مامان زهرا رو دیدم _خیر ان شاالله ؛ نمیخوای بگی چه خوابی دیدی که این‌قدر تو رو ذوق زده کرده ؟ برا بابات تعریف نمیکنی؟ همینطور که به‌ سمت آشپزخونه میرفتم تا برا بابام چای بریزم همزمان با برداشتن ظرف پولکی به بابا گفتم. _ بشینید یک چای خوشرنگ بیارمو بعد خوابمو براتون تعریف کنم همینطور که کناربابا مینشست شروع کردم به تعریف خوابم... _بابایی خواب دیدم مامان توی حیاط خونه داشت یه قابلمه ی بزرگ رو هم میزد. ازش پرسیدم:«مامان چیکار میکنی؟» با همون لحن پر از آرامشش بهم گفت: «حاجت گرفتم مادر ادای دین میکنم» سمتش رفتم و خواستم کمکش کنم که گونم رو بوسید.. یادآوری بوسه مادرم چشمامو خیس کرد و باعث اشک ریختنم شد هر چند دلیل اشکام دلتنگي برا مادرم بود.... 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۶۳ و ۶۴ 🍃سوجان فردا اول محرم بود . بابا میخواست برای خیرات ؛ شبه تاسوعا و عاشورا رو تو خونه مراسم داشته باشیم امروز قرار بود خانم مهدوی بیاد کمکم واسه کارای خونه خانم مهدوی زن خیلی خوبیه همیشه بابا هواش رو داره چه وقتی شوهرش مریض بود ؛ چه الان که فوت شده و ۳ تا بچه یتیم داره بابا برای کمک بهش خواست چند روزی رو بیاد خونمون تا تو کارا بهم کمکم کنه منم بعضی وقتها شبها شیفتم... پرستاری رو خیلی دوست دارم ؛ بعضی وقتا که شب‌کارم و نیاز به‌ استراحت دارم از خانم مهدوی همیشه ممنون بودم که این همه کمک حالم بودو میشه... شروع کردیم به جمع جور کردن خونه اول از همه تمام وسایلی که اضافه بود رو تو اتاق ها گذاشتیم تا جای بیشتری برای خانم ها باز بشه همیشه خانم ها داخل بودند و آقایون تو حیاط درگیر جمع جور کردن بودم که گوشیم زنگ خورد. نازنین بود تماس رو وصل کردم _بله 🔥_سلام سوجان خانم بی معرفت مارو که کلا فراموش کردی؟؟ _سلام نازنین جان نه مگه میشه همسفر به این خوبی رو فراموش کرد! من همیشه به فکرت هستم حالا بگو ببینم خوبی؟ 🔥_الهی شکر خانم پرستار شما چه طوری حاج آقا خوبن؟ _الحمدالله همه خوبیم و سلام دارن ؛ راستی نازنین ما واسه تاسوعا و عاشورا مراسم عزاداری داریم شماهم بیایید خوشحال میشیم. نازنین که موقعیت رو خوب دیده بود سریع شروع کرد _آخ هر چی از خدا خواستم بهترینش رو بهم داده همین الان داشتم به داداش محمدم میگفتم چقدر دلم هوای عزاداری های پر شور محرم رو کرده حتما با داداش مزاحمتون میشیم _خواهش میکنم مجلس امام حسین علیه السلامِ _خب سوجان خانم چیکارا میکنی؟ _اتفاقا الان داشتم خونه رو آماده میکردم واسه مراسمات عصر هم نوبت حیاطه که سیاه پوشش کنم . هرسال این کارا رو با پدرم انجام میدادیم ولی امسال کمی گرفتاره منم خودم پیش قدم شدم. 🔥_اگر اجازه بدی من و داداش هم بیاییم واسه کمک _مزاحمتون نمیشم کاری نیست خودم انجام میدم خانم مهدوی هم هست... 🔥_چه مزاحمتی عزیز ثواب داره ماهم شریک باشیم اشکالش کجاست؟ _خیلی هم عالی 🔥_عصر مزاحمتون میشیم _مراحمید خدانگهدار همین که خداحافظی کردنم تموم شد حضور کسی رو کنارخودم حس کردم چرخیدم _دایی جان شمایید؟ چه بی سرو صدا اومدید! +کی قراره عصر بیاد؟ _دایی جان شما گوش میکردید من چی میگفتم ؟ +نه خیر سوجان خانم شما بلند صحبت میکردی من که هیچی دوتا همسایه ی بغلی هم فهمیدند تو چی داری میگی... 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۶۵ و ۶۶ با خنده حرفش رو تأیید کردم و همین طور که سمت آشپزخونه میرفتم گفتم: _نازنین بود... همسفر مشهدمون زنگ زده بود صحبت میکردیم وقتی فهمید مراسم داریم گفت عصر میاد کمک +الله اکبر ! دایی جان مگه من نگفتم به این دوتا حس خوبی ندارم بعد تو دعوتشون کردی اینجااا !؟ _دایی جان من که دعوت نکردم خودش گفت میاد کمک بعد هم مگه مجلس واسه منو ‌شماست ؟ مجلس اربابه دره خونه هم به روی همه بازه +تو و بابات هم آخرش تاوان این اعتمادی که به همه میکنید رو پس میدید ببین من کیِ بهتون گفتم. لبخندمو روی لبم حفظ کردمو با استکان یک فنجان چایی سمت دایی اومدم _الهی قربونتون برم من اینقدر حرص نخور دایی جونم ان شاالله که خیره... +بله خیره.... عصر شده بود و من کارتون پرچم هارو از انباری بیرون آوردم هنوز با خانم مهدوی شروع نکرده بودیم که زنگ خونه به صدا دراومد چادرمو رو سرم کردم به سمت در رفتم. در رو که باز کردم نازنین رو دیدم تنها بود.. با صدای بلندی که شباهت زیادی به جیغ داشت اسمم رو صدا کرد خودش رو انداخت تو بغلم 🔥_سوجاااااان چقدر دلم براااات تنگ شده بود... _سلام نازنین جان خوبی؟ اگر له نشم اره عااالیم! نازنین با اخم گفت: 🔥_بابا بی ذوق ! چقدر بی معرفتی دلم برات یه ذره شده بود خواستم جواب بدم که صدای یاالله گویان نشون داد نازنین تنها نیست... من که تو چهارچوب در بودم چادرمو درست کردم وکمی جلو کشیدم و آروم گفتم : _سلام خوش آمدید بفرمائید.. 🍃محمد برام سخت بود کاری که نازنین ازم خواسته بود در و من نبود .... بازی با احساس یه دختر !! ولی چاره‌ای نداشتم با نازنین همراه شدم ولی دم درخونه ی حاجی پشیمون شدم در لحظه آخر تصمیم گرفتم که کنار بکشم برای همین جواب دختر حاجی رو دادم و گفتم : _سلام ؛... نازنین من یه کاری دارم انجام بدم برمیگردم. و اجازه ندادم نازنین اعتراض کنه و راه رفته رو برگشتم بهتر بود کمی مهمون خیابون‌ها باشم ؛ کمی فکر کنم ببینم تو چه منجلابی گیر کردم... باید چیکار میکردم؟ فاصله ی زیادی رو طی نکرده بودم که پیامی رو گوشیم اومد. به محض دیدن اسم نازنین متوجه شدم حتما تهدیدی پشت پیام هست. باز نکردم و گوشه ی پارکی روی اولین نیمکت نشستم و رفت وآمد مردم رو تماشاگر شدم شاید زمان بتونه کمی تمرکز از دست رفته‌ام رو برگردونه صدای زنگ گوشی همراه بلند شد با صدای آه کلافه و درموندم ؛ حتما باز نازنینه...! 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .