eitaa logo
بيت الشـھـ🥀ــدا مدافعان حرم ولایت
373 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.9هزار ویدیو
190 فایل
به‌بیـت‌الشـھــ🕊ـــد🥀 مدافعان حرم ولایت خۅش‌آمـدید با شرکت درچله ها ومتوسل شدن به چهارده معصوم(ع) وشهدای والامقام به درجات معنوی خود سازی برسیم👌 حضور شما در این کانال اتفاقی نیست❣️ پیام ناشناس harfeto.timefriend.net/16801975906730 @BEIT_Al_SHOHADA
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی در دنیای امروز زندگی در مدرسۀ اراده است و سعادت و شقاوت هر انسانی به ارادۀ همان انسان رقم می‌خورد. ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🏴 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊 ♥️بسم‌‌ رب‌‌الشهدا‌‌ و‌ الصدیقین♥️ 🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊 💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌 📌یازدهمین چله کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت 💫شروع چله: 1403/03/03 ✨در این چله 313 🌺 صلوات هدیه به خانم نرجس خاتون ✨قرائت زیارت عاشورا و حدیث کسا را 🎁 هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای گرانقدر🤲 🤍♥️اسامی شهدای والامقام♥️🤍 🕊۱. شهید🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22400 🕊۲. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22521 🕊۳.🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22610 🕊۴. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22687 🕊۵. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22763 🕊۶. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22851 🕊۷.🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22919 🕊۸. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22991 🕊۹. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23064 🕊۱۰.🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23132 🕊۱۱.🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23206 🕊۱۲.🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23329 🕊۱۳. شهید امیر آقایی 🕊۱۴. شهید خدایار صادقی 🕊۱۵. شهید حاج محمد جعفری 🕊۱۶. شهید فریدون محمودی 🕊۱۷. شهید قدرت الله دلاوری 🕊۱۸.شهید علی خانزادی 🕊۱۹.شهید یاسین حیدری 🕊۲۰. شهید منصور کاظمی 🕊۲۱. شهید علی میرزا جاسمی 🕊۲۲. شهید نادر جعفری 🕊۲۳. شهید علیرضا حاتمی 🕊۲۴.شهید خلیلی غلامی 🕊۲۵. شهید علی دنگاله 🕊۲۶. شهید محمد جعفر شکر پور 🕊۲۷. شهید حمیدرضا سیاهپوش 🕊۲۸. شهید امیر جمشیدی 🕊۲۹.شهید حسن محمد رحیمی ها 🕊۳۰. شهید صفدر تقوی خصال 🕊۳۱.شهید محسن مهردادی 🕊۳۲. شهید صادق صادق زاده 🕊۳۳.شهید عبدالمجید رحیمی 🕊۳۴. شهید حسین کیانی نیا 🕊۳۵. شهید بهمن بیگ زاده 🕊۳۶.شهید علیرضا کریمی 🕊۳۷.شهید یعقوبعلی داغی 🕊۳۸ شهید امیر علی حیدری 🕊۳۹ شهید ناصر رازی 🕊۴۰ شهید غلامرضا صادقیان 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین یازدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت 1403/03/14 💫 امروز "دوشنبه" متعلق است به امام حسن مجتبی(ع)🌺 وامام حسین (ع)🌺 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 📌 "دوازدهمین" روز از چله دور یازدهم با 313🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫وحدیث کساء💫 متوسل میشویم به چـهـارده معصــوم (ع) و شهید امروز "شهید محمد حسین اقدسی " 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌤صبحتون متبرک به نور شهدا🥀 🇮🇷شهید امروز : شهید محمد حسین اقدسی 💐🕊🌺💐🕊🌺💐🕊🌺💐 نام: محمد حسین نام خانوادگی: اقدسی نام پدر: اسماعیل تاریخ ولادت: 1340 محل ولادت: ایوان تاریخ شهادت: 1363/10/02 محل شهادت: منطقه نفت شهر مزار: گلزار شهدای ایوان 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🌤زندگی نامه : شهید محمدحسین اقدسی در سال 1340 در بخش ایوان متولد گردید. وی پس از سپری شدن دوران طفولیت وارد دبستان و تا مقطع دیپلم با وجود فقر مالی به تحصیلاتش ادامه داد. او در اردیبهشت سال 1360 به خدمت سربازی اعزام و مدت 23 ماه و 10 روز خدمت در تمام جبهه های جنگ از جنوب تا غرب کشور دلیرانه جنگید، تا اینکه در تاریخ 2/10/1363 در حالیکه 20 روز به پایان دوران خدمت سربازی اش باقی مانده بود در جبهه نفت شهر در حین کمین علیه دشمن به شهادت رسید. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊نحوه شهادت این شهید گرانقدر🥀: 🕊در دومین روز از فروردین سال ۱۳۶۳ در منطقه نفت شهر از ناحیه سر مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفت و به فیض شهادت نایل آمد. 🥀مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امامزاده حاجی حاضر ایوان قرار دارد. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🕯✨313🌺صـــــلـوات _ 🤲زیارت عاشورا💫و حدیث کسا، به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید والامقام محمد حسین اقدسی✨ 📀فایل صوتی زیارت عاشورا https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/36776 💿فايل صوتی حدیث شریف کساء با صداي علي فاني https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/9710 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۶۷ و ۶۸ ولی این بار شماره ی ناشناس بود کنجکاو شدم تماس رو وصل کردم _بله‌؟ 🔥_سلام عمر آبجی گوشی رو از کنار گوشم فاصله دادم به شماره نگاهی کردم نمیشناختم ولی ... _تویی؟؟!؟ 🔥_اره داداش محمد گوشیم یکباره شارژش تموم شد مجبور شدم با گوشی سوجان خانم باهات تماس بگیرم . خواستم بگم کجايی...؟ زودتر بیایی اینجا نذری دارند و حاج آقا هم دست تنهاست... صدای آروم دختر حاجی روهم شنیدم که گفت : _نازنین جان مزاحمشون نشو بابا و دایی هم هستند 🔥_عه!!! چه مزاحمتی؟ داداشم از خود خونه کلی ذوق داشت واسه کمک ؛ کلا تو اینجور مراسمات همه جوره برای همراهی و کمک پایه اس خیالت راحت . مگه نه داداشی؟؟ تمام وقت سکوت کرده بودم و به چرت و پرتای بی ربط نازنین گوش میکردم. مثل اینکه چاره ندارم جز برگشتن _ باشه الان میام!!! و گوشی رو قطع کردم با اینکه هنوز دودل بودم ولی چاره ای جز برگشت نداشتم... به ناچار راهی خونه ی حاجی شدم چند نفری درحیاط داشتن درحال وصل پارچه‌ی سیاه بودن کوچه‌ی حاجی رنگ و شکل جدیدی گرفته بود به محض ورودم دایی و چند نفری رو دیدم که در حال کمک کردن بودن. صدای پرشور حاجی منو به خودم آورد _به به مرد مؤمن خوش آومدی بیا کمک بیا که خیلی کارداریم. ناخواسته لبخندی به لب جلو رفتم و سلام کردم و گفتم: _ در خدمتم حاجی.... کارهای مراسم به کمک همدیگر زود تموم شده بود حیاط کمی خلوت تر شده بود. دیگ بزرگی رو شستم و روی اجاق گذاشتم منتظر ایستاده بودم که حاجی باصدای بلندی گفت: _اهل منزل بیایید که پختن آبگوشت امام حسینی دیگه کار شماهاست. سرم پایین بود ولی حضور چند خانم رو متوجه شدم که اومدن حیاط بین صداها صدای نازنین از همه بلندتر بود... 🔥_سلام داداش سرموبلند کردم و به چند خانم دیگه که همراه نازنین بودن سریع یه سلام دادمو در خلوت‌ترین گوشهء حیاط روی سکویی نشستم. همراه‌خانم ها دختر چهار ؛ پنج ساله ای هم بود که چادر دختر حاجی رو گرفته بود. و دختر حاجی هر جا میرفت اونم باهاش بود خانم ها مشغول پخت و پز بودن و حاجیو دایی هم در حال صحبت... از توجه بیشتر یک خانم به دایی متوجه شدم خانمشه وقتی داروهاش رو براش آورد و تاکید کرد تا مراقب حالش باشه برای اولین بار لبخند این دایی رو هم دیدم . بازصدای گوش خراش نازنین بود که می اومد 🔥_سوجان خانم یه چایی هم واسه داداشم میبری خیلی خسته اس؟! فقط نگاهش کردم... چون این داداش گفتنش به اندازه ی کافی مزخرف بود!!! و حالا تو این جمع این خواستش هم اخم منو بیشتر کرد دیدم گره ابروی های دایی هم بیشتر از قبل شد. دختر حاجی که با سینی چای نزدیکم شد با سلام دادنش باز هم بی اختیار بلند شدمو سر به پایین سلام دادمو لیوان چای رو از سینی برداشتم تا سریع برگرده. همون موقع دختر مو طلایی با اون چشمای درشت خوشگلش که برای اولین بار دیدم به زمین خورد ، شروع کرد به گریه کردن حاجی و دخترش به طرفش دویدنو با این جمله ای که همزمان با دویدنش سمت اون دختر به زبان آورد نگاه متعجب منو نازنین بهم گره خورد... _روجـــــا.... مامان‌‌ جان چی شدی؟ 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۶۹ و ۷۰ شب مراسم بسیار شلوغ بود. افرادی وارد مراسم میشدند که احتمالا دوست های حاجی و دایی بودند چون خیلی صمیمی همدیگر رو بغل میکردند و می بوسیدند. جالب بود مردی با ویلچر به مراسم اومد و برای دایی سلام نظامی داد و گفت: _سلام فرمانده ببخشید نشسته سلام دادم دایی هم خم شد دستش رو بوسید و همدیگه رو بغل کردند . احتمالا دوستان دوران جنگ بود از هر طرف نگاه میکردم دایی چندان بد به نظر نمیرسید ولی ماموریت من گرفتن جون این آدم به ظاهر خوب بود. حاجی روی منبر رفت و شروع کرد به سخنرانی.... -تصور ما درباره عاشورا و حماسه بزرگ و عظیم کربلا معمولا این است که مهمترین رخداد کربلا و عاشورا شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین علیه السلام است. در ایام محرم، یکی موضوع شهادت و دیگری موضوع مظلومیت خیلی برجسته میشود و در مداحی ها و روضه ها همین امور جلوه می کند. طبیعتا ما هرچه از مظلومیت امام حسین علیه السلام و ظلم و مصائب بزرگی که به حضرت شد صحبت بکنیم باز کم است. هیچوقت ، بیان ما نمیتواند عمق فاجعه را نشان دهد مخصوصا اینکه اباعبدالله الحسین علیه السلام ولی خدا بودند و هرگونه ظلمی به ایشان برای انسان گرانتر تمام میشود و جامعه مؤمنین به صورت ویژه باید حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع نشان بدهند. یکی از موضوعات مهمی که ما معمولا مورد غفلت قرار میگیره اینه که امام حسین علیه السلام در کربلا درسی بالاتر از شهادت داشتند. که این شهادت برای دیگر امامان ما هم بوده ولی حادثه و حماسه کربلا پررنگ تره. امام حسین علیه السلام قبل از درس شهادت و قبل از درس مقابله با ظلم درس دیگری دارند..... سخنرانی طولانی حاجی با اینکه خسته ام کرده بود ولی جالب بود هیچوقت حادثه ی کربلا رو از این زاویه ندیده بودم .! بهتر بود کمی قدم بزنم مثل اینکه امشب هنوز ادامه داشت... 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄 🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده 🍃قسمت ۷۱ و ۷۲ اون سمت حیاط بساط شام شب بود و ولی خلوت تر بود. روی سکویی کنار دیگ غذا نشستم و زغال های سرخ رو نگاه میکردم یاد حرفهای روز اول حاجی افتادم... اونجایی که گفت: _آتش جهنم از هست و هست که مارو می سوزونه... "یعنی من با کارام چقدر برای خودم آتش جمع کرده بودم ؟" چقدر سوا! چقدرذهنم مشغول شده بود.... خودم هم متوجه شدم .... که از کاری که قرار بود انجام بدم کلی فاصله گرفتم. 🔥_حاج خانم بیایید داداشم اینجاست! سرم پایین بود ولی از شنیدن صدای نازنین اخمی کردم ... چرا همه جا هست؟ چرا دودقیقه آسایش نداشتم؟ نازنین و دختر حاجی با یه خانمی که سنش زیاد بود روبه‌روم بودن... 🔥_داداش بیا کمک کن سر این دیگ رو برداریم پا شدم و سلام کردم رو به خانمی که نازنین حاج خانم صداش میکرد منتظر نگاه کردم... _سلام مادر...دره این دیگ رو خواستیم برداریم ولی نتونستیم کمک کردم و کاری که گفت رو انجام دادم بعد از باز کردن در دیگ بوی خوش عطر غذا بد جور دلم رو مالش داد شاید آخرین باری که یه غذای نذری درست و درمون خورده بودم همون دوران بچگی و دوران خوبی که پدرم بود برمیگشت بعد از چک کردن دوباره در دیگ رو بستم و به گفته ی حاج خانم کمی از زغال های زیر دیگ رو روی دیگ ریختم. _خیر ببینی پسرم ان شاالله ... ان شاالله به حق این سفره و بشی چقدر حرفهای این خانم شیرین بود چه دعاهای قشنگی برام کرد کاش خدا دعاهاشو قبول کنه.... کاش عاقبت بخیر بشم.... کاش صاحب این سفره دست منو هم بگیره.... نازنین با خوشرویی به من گفت : 🔥_ایشون خانم دایی جون هستند لحن راحت نازنین نشون میداد که چقدر باهاشون صمیمی شده این خانم دایی بود؟! یعنی وقتی بدونه من چه قصدی دارم بازم این دعا هارو برام میکرد؟ با رفتنشون روی سکو نشستم به عاقبت نامعلومم فکر میکردم .... آخرشب شد و بعد از تموم شدن کارها با نازنین راهی خونه شدیم از محبت این خانواده به خودم و نازنین احساس خجالت میکردم و بیشتر اوقات سعی میکردم سرم رو پایبن نگه دارم تا چشم تو چشم نباشم. آخه پدرم همیشه رو بهم یادآوری کرده بود و میدونستم حرمت نون و نمک چیه... و من داشتم نمک می خوردمو می خواستم نمکدون بشکنم... در راه برگشت به خونه چند باری خواستم در مورد نوه‌ی حاج آقا سؤال کنم ولی باز حرفم رو خوردم. دقیقه هایی رو درسکوت گذروندیم که خلاصه نازنین نتونست خودش رو کنترل کنه و شروع کرد ... 🔥_ما هیچی‌ از این خانواده نمیدونیم ... اصلا امروز این دختر بچه رو دیدم یه درصد هم احتمال نمیدادم دختر سوجان باشه!!!! دیدی وقتی گفت مامان! فقط مثل جغد نگاه میکردم جوری هنگ کرده بودم نمیتونستم خودم رو جمع وجور کنم ... همین طور که پوزخند میزدم گفتم: _خب الان که متوجه شدی دختر حاجی ازدواج کرده دور من یکی رو خط بکش!!! 🔥_زود کنار میکشی! رفتم آمار پدر بچه رو درآوردم ؛ بابا نداره!! _یعنی چی؟؟؟!! رفتی یه کاره به دختر مردم گفتی شوهرت کوووو؟ _نه بابا یعنی اینکه رفتم از دختربچه پرسیدم بابای شما کدومه؟ اونم گفت بابام پر کشیده تو آسمونا. همون موقع سوجان رسید پرسیدم چرا دخترت رو مشهد نیاردی گفت کمی حالش خوب نبوده گذاشته پیش عمه اش. نیست که خودش پرستاره به دخترش استراحت داده...پس آقامحمد دیدی کار شما آسون‌‌تر هم شد الان خیلی راحت تر میتونی بری سمتشون گیج نگاهش کردم .... که گفت: 🔥_باید کم کم پدر شدن رو تمرین کنی! الان روجا خوشکل به یک پدر نمونه نیازمنده به نظر من... به خونه ی نازنین رسیدم وسط حرفش پریدم و گفتم: _کمتر حرف بزن! فعلاً خداحافظ همینطور که در حال پیاده شدن بود گفت: _فردا عصر منتظرم زود بیا . قراره تو پختن شله‌زرد کمک کنیم. 🍃ادامه دارد.... 🍃کپی با ذکر صلوات‌ هدیه به شھید مجید بندری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜ امام خمینی(ره) در مواقع حساس انقلاب چه مواضعی داشتند؟ 🔹 سالروز (ره) تسلیت باد ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat 🎁@BEIT_Al_SHOHADA
وصیت‌نامه الهی سیاسی امام خمینی.pdf
1.03M
⚜ همه باید وصیت‌نامۀ را مطالعه کنند 🖤 🔹 : وصیت‌نامۀ امام، میثاق همیشگی با است. همه باید این کلمات را درست بفهمیم و بر آن تدبّر کنیم، تا راه امام را اشتباه نکنیم. 🔹کسانی که دم از امام میزنند، اما حاضر نیستند فکر امام و راه امام را بپذیرند و به آن تن بدهند، اشتباه می‌کنند. 🗓۱۴ خرداد ۱۳۷۷ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat 🎁@BEIT_Al_SHOHADA