🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄
🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده #توّاب
🍃قسمت ۳۳ و ۳۴
جوان عاشق وقتى پیغام گوهرشاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت:
_چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نمازهایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد .
روز چهلم گوهرشاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت :
_فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
_به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت:
_منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟
جوان گفت:
_آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم، ولى اکنون دلم به #عشق_خدا مىتپد و جز او معشوقى نمىخواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهرشاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم...
آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهرشاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک #فقیه کامل و او کسی نیست جز
" آیت الله شیخ محمد صادق همدانی"
🔥_وای چه قشنگ بود..فکر میکردم الان پسره با گوهرشاد ازدواج میکنه ولی گفت: " معشوق حقیقی "رو پیدا کرده!
_بله ؛ عشق به خدا پاک ترین و حقیقی ترین عشق هست.
🔥_نکنه تو هم عاشق خدایی که این همه نماز میخونی ؟
_کاش به اون مرحله برسم من از نماز خوندن لذت میبرم.
🔥_یعنی چی ؟ چطوری لذت میبری؟
_نازنین جان بهتره بریم پیش پدر اونجا مفصل صحبت میکنیم.
🔥_من هنوز حرم رو ندیدم!
_کمی صبر کن خلوت تر بشه چون بعد از نماز کم کم شلوغی ها کمتر میشه و برای زیارت کردن بهتره.
پاشدیم کفش هامون رو به کفشداری
دادیم و وارد " رواق دارالمرحمه"شدیم.
🔥_سوجان اینجا خیلی شلوغه چه جوری حاجی رو پیدا کنیم؟
_نگران نباش من همیشه با بابا اونجا کنار اون کتابخونه پشت آخرین ستون قرار میگذارم. هر کدوم زودتر برسیم منتظر اون یکی میشینه و براش دعا میخونه تا بیاد.
🔥_درسته الان دارم حاجی رو میبینم
چه باحال قرار میگذاریم میخوای دیرتر بریم تا خوب برامون دعا بخونن کلی ثواب ببرن؟
از حرف زدن نازنین خندم گرفته بود.
🍃ادامه دارد....
🍃کپی با ذکر صلوات هدیه به شھید مجید بندری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل
لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید.
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#توّاب