جزئیاتی از بازدید یک ساعت و نیمه رهبر انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای کشور
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) به مدت یک ساعت و نیم از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای کشور در حسینیه امام خمینی(ره) بازدید کردند.
در این نمایشگاه مهمترین دستاوردهای متخصصان و محققان دانش هستهای در بخشهای مربوط به زندگی مردم بهویژه در حوزههای «پزشکی»، «دارویی»، «صنعتی»، «کشاورزی و غذایی»، «انرژی، آب و ساخت نیروگاه» و «زمینشناسی» به نمایش در آمده بود.
دستیابی دانشمندان ایرانی به «فناوری و دانش بومی در چرخه سوخت هستهای» از دیگر بخشهای این نمایشگاه بود که در هر بخش محققان و متخصصان، توضیحات لازم را به رهبر انقلاب اسلامی ارائه میدادند.
«ایزوتوپ تلوریوم ۱۳۰» یکی از دستاوردهای دانشمندان جوان صنعت هستهای است که با طراحی و ساخت و راهاندازی زنجیره مربعی از ۲۰ ماشین سانتریفیوژ بدست آمده است. این ایزوتوپ در حوزه پزشکی بهویژه تولید مواد اولیه رادیو داروها و تشخیص انواع سرطان و بیماریهای صعبالعلاج، در داروسازی، بخشهای صنعتی، زمین شناسی، کشاورزی و علوم هستهای کاربرد فراوانی دارد. محققان کشورمان با استفاده از دانش هستهای توانسته اند تاکنون بیش از ۵۰ رادیو داروی تشخیصی، تسکینی و درمانی را تولید کنند.
پودر «همواِستات» یا «بندآورنده خون» یکی دیگر از دستاوردهای دانش هستهای در حوزه پزشکی است. با همت دانشمندان کشورمان، اکنون ایران در زمره ۵ کشور دارای دانش فنی ساخت این محصول پزشکی است که در جراحیها برای جلوگیری از خونریزی کاربرد بالایی دارد.
ساخت نیروگاههای قدرت در سواحل جنوبی و شمالی کشور، ساخت نیروگاههای کوچک و بومی و ساخت مجتمعهای آب شیرین کن در بوشهر از دستاوردهای دانش هستهای در حوزه انرژی و آب است که در این نمایشگاه توضیحات آن داده شد.
امنیت غذایی و کشاورزی، دیگر حوزهای است که دانش هستهای در آن نقش بهسزایی دارد و در نمایشگاه دستاوردهای آن ارائه شده بود. در این حوزه، دانش هستهای در سه بخش «پلاسما، زیستی و پرتودهی» به کمک بخش کشاورزی و امنیت غذایی آمده است. مقابله با آفات کشاورزی و آفتزدایی از غلات و مواد غذایی و افزایش ماندگاری آنها مهمترین خدمات دانش هستهای در بخش کشاورزی است.
استفاده از دانش هستهای در بخش صنعت و حفاظت از محیط زیست از دیگر دستاوردهای این فناوریِ با ارزش بومی است. طراحی و ساخت سامانه شتاب دهنده «الکترواستاتیک الکترون» برای تصفیه پسابهای صنعتی و قابل استفاده در صنایع تولید لاستیک و صنایع پلیمری موجب تحول اساسی در این بخشها شده است.
طراحی و ساخت سامانههای ابزار دقیق هستهای یا «رادیو متریک» و«چشمههای صنعتی» به منظور کنترل کیفی، تعیین سطح مواد در داخل مخازن، چگالی سنجی، رطوبت سنجی و ضخامت سنجی که در صنایع مختلف کاربرد دارند.
استفاده از فناوری پلاسما یکی دیگر از دستاوردهای صنعت هستهای است که در نمایشگاه ارائه شده بود. فناوری پلاسما در تصفیه شیرابههای پسماندهای دارویی، پسماندهای بیمارستانی و پسماندهای حاصل از دفن زباله و انباشت آن و همچنین در تبدیل نفت سنگین به نفت سبک و در درمان انواع سرطان کاربرد دارد. از فناوری پلاسما برای درمان زخمهای مزمن از جمله زخم دیابت نیز استفاده میشود.
تولید ترکیبات دوتریوم با فرآوری آب سنگین و جلوگیری از خام فروشی آن، یکی دیگر از دستاوردهای دانش هستهای است که در نمایشگاه ارائه شد. از ترکیبات دوتریوم محصولات مختلفی با کاربرد در حوزههای الکترونیک و سلامت بهدست میآید.
از دیگر دستاوردها در حوزه دانش هستهای، بومی سازی قطعات و تجهیزات از معدن تا نیروگاه است. اکنون چرخه سوخت هستهای یعنی مراحل اکتشاف، استخراج، تولید کیک زرد، فرآوری اورانیوم، غنیسازی، ساخت قرص، میله و مجتمع سوخت، مدیریت سوخت هستهای در قلب راکتور و مدیریت پسماندهای راکتور همگی در داخل و با دانش بومی هستهای انجام می شود.
استفاده از دانش هستهای در بخش معدن وصنایع نفت و پتروشیمی و استفاده از آن در کشف معادن اورانیوم و کشف چاههای نفت با استفاده از ژئوفیزیک هوابرد یکی از دستاوردهای علمی مهم است که در نمایشگاه ارائه شد. کشورمان اکنون قادر است با استفاده از ژئوفیزیک هوابرد تا عمق ۱۵ هزار متری زمین، معادن مختلف و چاه های نفت را شناسایی کند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
@ba30ratt 👈
بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت_هفتاد_و_چهار با دیدن لبخند شیرینم، صورتش به آرامش نشست و خواست چیزی بگوید
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_هفتاد_و_پنج
ساعت یازده شب بود که مادر خوابش برد. به صورتش که آرام به خواب رفته و دیگر اثری از درد و ناراحتی در خطوطش پیدا نبود، نگاهی کردم و آهسته از اتاق
خارج شدم. عبدالله کلافه در میان کتاب هایش دنبال چیزی میگشت و تا مرا دید، با نگرانی سؤال کرد: خوابش برد؟ سرم را به نشانه تأیید تکان دادم که پدر همچنان که به پشتی تکیه زده و تلویزیون تماشا میکرد، صدایم زد :الهه! شام چی داریم؟ با این حرف پدر، تازه به فکر افتادم که عبدالله و پدر چیزی نخوردهاند. مجید هم از یکی دو ساعت پیش که از بیمارستان برگشته بودیم، در خانه تنها بود و دوست نداشتم بیش از این تنهایش بگذارم، ولی چارهای جز تدارک غذایی برای پدر نداشتم که با همه خستگی به آشپزخانه رفتم. خوشبختانه در یخچال ماهی تازه بود و در عرض نیم ساعت ماهیها را سرخ کرده و سفره شام را انداختم. پدر
خودش را جلو کشید و پای سفره نشست و بیمعطلی مشغول شد. از اینهمه بیخیالیاش ناراحت شدم و خواستم بروم که عبدالله صدایم کرد: الهه جان!
ای کاش آقا مجید هم بگی بیاد پایین با هم شام بخوریم. همچنانکه در اتاق را
باز میکردم، گفتم: قبل از اینکه مامان حالش بد شه، برای خودمون شام گذاشته بودم و خواستم بروم که چیزی به خاطرم رسید و تأ کید کردم: اگه مامان دوباره حالش بد شد، خبرم کن! و عبدالله با گفتن باشه الهه جان! خیالم را راحت
کرد و رفتم. در اتاق را که باز کردم، دیدم مجید همانطور که روی مبل نشسته، از خستگی خوابش برده است. آهسته در را پشت سرم بستم و به آشپزخانه رفتم.
خوشبختانه مجید هوشیاری به خرج داده و شعله زیر غذا را خاموش کرده بود. غذا را کشیده و میز شام را چیدم که از صدای به هم خوردن قاشقها چشمانش را گشود و با دیدن من با لحنی خوابآلود پرسید: چی شد الهه جان؟ سبد نان را روی میز گذاشتم و پاسخ دادم: خوابید. سپس لبخندی زدم و با شرمندگی ادامه دادم: مجید جان! ببخشید شام دیر شد و با اشاره دستم تعارفش کردم. خسته از جا بلند شد و به سمت آسپزخانه آمد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام داد: فدای سرت الهه جان! إنشاءالله حال مامان زود خوب میشه! و همانطورکه سر میز مینشست، پرسید: میخوای فردا مرخصی بگیرم مامان رو ببریم برای آزمایش؟ فکری کردم و جواب دادم: نه، تو به کارِت برس. اگه مامان قبول کنه بیاد، با عبدالله میریم. شرایط سخت و ویژه کار در پالایشگاه را میدانستم و نمیخواستم برایش مزاحمت ایجاد کنم، هر چند او مهربانی خودش را نشان میداد. چند لقمهای که خوردیم، مثل اینکه چیز ناراحت کنندهای بخاطرش رسیده باشد، سری جنباند و گفت: الهه جان! تو رو خدا بیشتر به خودت مسلط باش! میدونم مادرته، برات عزیزه، ولی سعی کن آرومتر باشی! و در مقابل نگاه متعجبم، ادامه داد: من تو بیمارستان وقتی تو رو میدیدم، دیوونه میشدم! هیچ کاری هم از دستم بر نمیاومد. حال مامان هم ناراحتم کرده بود، ولی گریه تو داغونم میکرد! آهنگ صدایش با ترنم عشق دل نشینش، تارهای قلبم را لرزانده و گوش دلم را نوازش میداد. سرمست از جملات عاشقانهای که نثارم میکرد، سرم را پایین انداخته بودم تا لبخندی را که مغرورانه بر صورتم نشسته بود، پنهان کنم و او همچنان میگفت: الهه! من طاقت دیدن غصه خوردن و ناراحتی تو رو ندارم! سپس با چشمان کشیده و جذابش به رویم خندید و گفت: هیچ وقت فکر نمیکردم توی دنیا کسی باشه که انقدر دوستش داشته باشم... و این آخرین
کلامی بودکه توانست از فوران احساسش به زبان آورد و سپس آرام و زیبا سر به زیر انداخت...
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
اگر "ظریف" به #جهان_آرا می آمد، از او چه می پرسیدم؟
در سالهای گذشته بارها تلاش کردیم تا در برنامه تلوزیونی زنده جهان آرا به عنوان یکی از برنامه های سیاسی و پر مخاطب صدا و سیما میزبان آقای ظریف باشیم. اما همانطور که پیش بینی میکردیم ایشان حاضر به یک گفتگوی صریح و چالشی نشد؛ به همین خاطر برخی از سوالاتی که در نظر داشتم از ایشان بپرسم را همینجا منتشر می کنم تا اگر ایشان در آینده مجددا در گفتگوهای دورهمی با هوادارانش در کلاب هاوس یا هر جمع دیگری حاضر شد، دوستانشان این سوالات را از ایشان بپرسند، شاید واقعا این پرسشها پاسخی هم داشته باشد:
1️⃣ شما بارها بر خوب بودن #برجام تاکید کرده اید. این چه توافق خوبی است که طبق بند 37 آن (مکانیسم ماشه) اگر ایران از نقض عهد طرف مقابل شکایت و تا انتها هم شکایتش را پیگیری کند، تحریم ها علیه خود ایران بر می گردد؟ در تاریخ روابط بین الملل تا حالا کدام کشور چنین چیزی را علیه خودش امضا کرده؟
2️⃣ سال 92 آقای روحانی و برخی دولتمردان مانند شما گفتند با توافق هسته ای تحریم ها لغو و اقتصاد ایران بهبود پیدا می کند. چرا به یکباره چند سال بعد از اجرای برجام و بعد از اینکه امریکا از آن خارج شد در دی ماه 97 در گفتگو با روزنامه خراسان گفتید اصلا هدف از برجام اقتصادی نبوده؟ چرا از ابتدا این مساله را بیان نکردید؟ فکر می کنید اگر همان سال 92 صادقانه به مردم گفته می شد هدف از برجام اقتصادی نیست و یک پروژه سیاسی و امنیتی است، اساسا مردم به آقای روحانی رای می دادند؟
3️⃣ بارها ادعا کردید که در برجام مطالبات نظام را انجام دادید و خطوط قرمز را هم رعایت کردید اما رهبر انقلاب در 1 فروردین 95 در سخنرانی عمومی خود در مشهد فاش کردند که در برجام برخی از خطوط قرمز نظام توسط شما نقض شده و حتی خود شما هم به آیت الله خامنه ای گفته اید که نتوانستید برخی خطوط قرمز را رعایت کنید. لطفا بفرمایید دقیقا کدام خط قرمز را نتوانستید رعایت کنید و در آن صحبت تاریخی با رهبر انقلاب درباره رعایت نشدن خطوط قرمز چه گفتید؟ و آیا از ایشان به خاطر نقض خطوط قرمز نظام عذرخواهی کردید؟
4️⃣ چرا وقتی دکتر فواد ایزدی در سال 94 به شما هشدار داد که دولت بعدی امریکا می تواند با یک امضا از برجام خارج شود، این حرف واقع بینانه را رد کرده و تاکید کردید که امریکا نمی تواند این کار را انجام دهد؟ علت خیال پردازی شما در اعتماد به دولت بعدی امریکا چه بود؟
5️⃣ در هر دوره که شما در تیم مذاکره کننده حضور داشتید، یکی از اعضای تیم مذاکره کننده به جرم امنیتی یا جاسوسی بازداشت شد. در دولت خاتمی آقای موسویان و در دولت روحانی آقای دری اصفهانی. شما رفتارهای مشکوکی از این افراد در حین مذاکرات دیده بودید؟
6️⃣ مهر سال 92 در دانشگاه تهران گفتید امریکا با یک بمب می تواند سیستم دفاعی ایران را از بین ببرد. جدای از اینکه این حرف غلط بود اما آن لحظه که این سخن را گفتید دقیقا پیش خودتان فکر نکردید که به عنوان وزیر خارجه یک کشور نباید چنین حرفی را بزنید؟ فکر نمی کردید که عواقب بیان این حرف توسط وزیر خارجه یک کشور چیست؟ و از آن مهمتر، بعدا که رهبر انقلاب در واکنش به سخن شما گفتند برای مسئولان تور نظامی برگزار شود تا توانمندی های نظامی کشور را ببینند، آیا در این تورها شرکت کردید یا خیر؟ امروز نظرتان درباره پهپهادهای ایرانی و موشک #هایپرسونیک چیست؟
7️⃣ بارها از روابط خوب خودتان و سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی سخن گفته اید. اما چطور رابطه شما با ایشان خوب بوده اما این شهید حاضر نشد خبر سفر بشار اسد به تهران را از قبل به شما اطلاع دهد و همین مساله هم باعث دلخوری شما و استعفا از وزارتخارجه در سال 97 شد؟ سردار سلیمانی شما را چگونه می شناخت که حاضر نبود از قبل چنین خبری را به شما بگوید؟
8️⃣ سردار سلیمانی در اسفند 97 در اجلاسیه کنگره بزرگداشت شهدای کرمان گفته بود: «دشمن با توافق برجام دوم می خواهد ریشه جریانهای اسلامی را بخشکاند» به نظر شما ایشان در برجام یک چه خطر و انحرافی را دیده بود که معتقد بود دشمن با برجام دو میخواهد ریشه جریان های اسلامی را از بین ببرد؟
ادامه👇
بصیرت
اگر "ظریف" به #جهان_آرا می آمد، از او چه می پرسیدم؟ در سالهای گذشته بارها تلاش کردیم تا در برنامه ت
9️⃣ حالا که صادقانه بعد از چند سال نظرتان را درباره "ترکمانچای" اعلام کردید که خیلی هم توافق بدی نبوده و از دید شما قابل دفاع است و همچنین با انتشار یادداشتی بیان کردید که کلمه سازش نباید بار منفی داشته باشد، صادقانه نظرتان را در باره جدایی بحرین و آرارات و بخش های دیگری از خاک ایران در زمان پهلوی اول و دوم بیان بفرمایید. به نظر شما این اتفاقات نیز مانند #ترکمانچای و #برجام ناشی از ضرورت و ناچاری بوده و قابل دفاع است یا خیر؟
🔟 امروز که اشکالات متعدد برجام مشخص شده و تحریمهای بعد برجام بیش از زمان تحریمهای قبل برجام است، حاضرید 100 سکه ای که به عنوان پاداش برجام دریافت کردید به بیت المال برگردانید؟
✍ امیرحسین ثابتی
@ba30ratt 👈
بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
دولت قبل فقط لاف دانستنِ #زبان_دنیا را زد...👅
این ها بخشی از نتایج ما زبان نابلدهاست
1⃣ معاهده شانگ های
2⃣ معاهده بریکس
3⃣ تفاهم نامه با چین
4⃣ تفاهم نامه با روسیه
5⃣ تفاهم نامه و صلح با عربستان
6⃣ تفاهم و شروع مذاکرات با بحرین، مصر، امارات، کویت و اردن
7⃣ عضویت در کشورهای اوراسیا و تفاهم نامه های متعدد با این کشورها
8⃣ مذاکرات متعدد و ایجاد چندین کوردیر حیاتی بین المللی برای کشور
9⃣ انزوای امریکا در منطقه و جهان و استارت سقوط دلار توسط ایران
0⃣1⃣ حمایت نظامی و سیاسی از روسیه، سوریه، یمن، سودان، لبنان، الجزایر، ونزولا و...
#ایران_قوی 🇮🇷
@ba30ratt 👈
بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
📣 نتانیاهو: ۹۰ درصد مشکلات امنیتی ما از ایران است
نخستوزیر رژیم غاصب صهیونیستی مدعی شد:
🔺️بیش از ۹۰ درصد مشکلات امنیتی ما ناشی از ایران و نیروهای نیابتی این کشور است.
🔺️هیچ توافقی با ایران، اسرائیل را ملزم نخواهد کرد و ما برای دفاع از خود هر کاری انجام خواهیم داد.
پ.ن ۱
اون ۱۰ درصد دیگهاش هم از ماست، خبر ندارین😂💪
پ.ن ۲
هیچ غلطی نمیتونین بکنین😜
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
#ایران_قوی 🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
💠 آداب و اعمال #دحوالارض
1⃣ روزه داشتن ، که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
2⃣ شب زنده داری و عبادت و ياد خداوند در شب دحوالأرض بسيار سفارش شده است.
3⃣ ذکر و دعا خواندن.
4⃣ انجام غسل به نیّت روز دحوالأرض.
5⃣ دو رکعت نماز؛ به این صورت که هنگام ظهر (و زوال شمس) دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار «حمد» و پنج مرتبه سوره «شمس» را بخواند، و بعد از سلام نماز بگوید: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ».
آنگاه این دعا را بخواند: «یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی. یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی. یا سامِعَ الاَْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَارْحَمْنی وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتی وَما عِنْدی، یا ذَالْجَلالِ وَاالاِْکْرامِ»
6⃣ خواندن دعای ذیل: «اَللّهُمَّ داحِیَ الْکَعْبَةِ وَفالِقَ الْحَبَّةِ وَصارِفَ اللَّزْبَةِ وَکاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ اَسْئَلُکَ فی هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتی اَعْظَمْتَ حَقَّها وَاَقْدَمْتَ سَبْقَها وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَةً...»
برای خواندن ادامه دعا به کتاب «مفاتیح الجنان»، اعمال روز دحو الارض در ماه ذی القعده مراجعه کنند.
7⃣ زیارت امام رضا علیهالسلام از برترین اعمال مستحب این روز میباشد و سخت مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است.
8⃣ احیاء و بیدار بودن در شب ۲۵ ذی القعده و انجام عبادات در آن شب برابر با صد سال عبادت است.
📚 منبع: کتاب مفاتیح الجنان
#مراقبات_ماه_ذی_القعده
#دحو_الارض
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت_هفتاد_و_پنج ساعت یازده شب بود که مادر خوابش برد. به صورتش که آرام به خواب
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_هفتاد_و_شش
ای کاش زبان من هم چون او میتوانست در آسمان کامم بچرخد و هنرنمایی کند. ای کاش غرور زنانهام اجازه میداد و مُهر قلبم را میگشود و حرف دلم را جاری میکرد. ای کاش میشد به گوش منتظر و مهربانش برسانم که تا چه اندازه روشنی چهرهاش، دلنشینی آهنگ صدایش و حتی گرمای حس حضورش را دوست دارم، اما نمیشد و مثل همیشه دلم میخواست او بگوید و من تنها به غزلهای عاشقانه احساسش گوش بسپارم و خدا میداند که شنیدن همین چند کلمه کافی بود تا بارِغم و خستگیام را کنار میز شام و در حضور گرمش فراموش کنم و با آرامشی عمیق به خواب روم. آرامشی که خیال شیرینش تا صبح با من بود و دستمایه آغاز یک روز خوب شد. گرچه نگرانی حال مادر هنوز بر شیشه شادیام ناخن میکشید و ذهنم را مشوش میکرد. تشویشی که همان اول صبح و پیش از شروع هر کاری مرا به طبقه پایین کشاند. در را که گشودم با دیدن مادر که مثل هر روز در آشپزخانه مشغول کارهای خانه بود، دلم غرق شادی شد. با صدایی رسا سلام کردم و پیش از آنکه جوابم را بدهد، در آغوشش کشیدم و رویش را بوسیدم، هر چند صورتش زرد و پای چشمانش گود افتاده بود، اما همین که سرِ پا بود و سر
حال، جای امیدواری بود. نگاهش کردم و با خوشحالی گفتم: مامان! خدا رو شکر خیلی بهتری، من که دیشب مُردم و زنده شدم! لبخندی زد و همچنانکه روی گاز را دستمال میکشید، گفت: الحمدالله! امروز بهترم. دستمال را از دستش گرفتم و گفتم: شما بشین، من تمیز میکنم. دستمال را در دستانم رها کرد و با خجالت جواب داد: قربون دستت مادر جون! دیشب هم خیلی اذیتتون کردم، هم تو و عبدالله رو، هم آقا مجید رو. لبخندی زدم و پاسخ شرمندگی مادرانهاش را با مهربانی دادم: چه زحمتی مامان؟ شما حالت خوب باشه، ما همه زحمتها رو به جون میخریم! کارم که تمام شد، دستمال را شستم، مقابلش روی صندلی نشستم و گفتم: مامان من که چند وقته بهتون میگم بریم دکتر، ولی شما همش ملاحظه میکنید. حالا هم دیگه پشت گوش نندازید. همین فردا میگم عبدالله مرخصی بگیره و بریم آزمایش. چین به پیشانی انداخت و گفت: نه مادر جون، من چیزیم نیس. فقط حرص و جوشه که منو به این روز میندازه. نگران نگاهش کردم و پرسیدم: مگه چی شده؟ و همانطور که حدس میزدم باز هم رفتار پدر آزارش داده بود که نفس بلندی کشید و سرِ درد دلش باز شد: من دارم از دستِ بابات دق میکنم! داره سرمایه یه عمر زندگی رو به باد میده! و در برابر نگاه غمزدهام سری جنباند و ادامه داد: دیروز عصر ابراهیم زنگ زده بود، انقدر عصبانی بود که کارد میزدی خونش در نمیاومد! کلی سر من داد و بیداد کرده که چرا حواست به بابا نیس! به میان حرفش آمدم و مضطرب پرسیدم: مگه چی شده؟که با اندوه عمیقی پاسخ داد: میگفت رفته پیگیری کرده و فهمیده این تاجرِ عرب چجوری سر بابات رو شیره مالیده. همه بار خرما رو پیش خرید کرده و به جاش یه برگه سند داده که مثلاً برای بابات توی دوحه روی یه برج تجاری سرمایهگذاری کنه...
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
🚨هموطن گرامی!
یکی از مهمترین شگردهای موساد در انجام عملیات های تروریستی و جنایت در ایران، سوء استفاده از ضعف اطلاعات و آگاهی مردم است.
«در صورتی که فردی با پرداخت پول از شما درخواست خریداری وسیله نقلیه و رهاکردن آن در مکان مشخصی را نمود، به این فکر کنید که ممکن است در اقدام تروریستی موساد مورد بهره برداری قرار گیرد.»
ستاد خبری وزارت اطلاعات
@ba30ratt 👈
بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت_هفتاد_و_شش ای کاش زبان من هم چون او میتوانست در آسمان کامم بچرخد و هنرنما
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_هفتاد_و_هفت
با شنیدن این خبر تمام تنم یخ کرد! یعنی پدر همه محصول نخلستانهایش را به ازای سرمایهگذاری در یک کشور عربی، آن هم به اعتبار یک برگه قرارداد غیر رسمی، تقدیم یک تاجر ناشناس کرده است؟!!! که حرف مادر ذهنم را از اعماق این اندیشه هولناک بیرون کشید: ابراهیم میگفت با یه سود کلان بابات رو راضی کرده و گفته که این سرمایهگذاری وضعتِت رو از این رو به اون رو میکنه. آخه من نمیدونم این آدم یه دفعه از کجا پیداش شده که این جور زیر پای بابات نشسته! ابراهیم می گفت حسابی با بابا دعوا کرده و آخر سر بابات بهش گفته: "تو چی کار داری توی کار من فضولی کنی! حقوق تو و محمد که سر جاشه." حالا محمد بیخیالتره، ولی ابراهیم داشت سکته میکرد. با صدایی گرفته پرسیدم: شما خودت به بابا چیزی نگفتی؟ آه بلندی کشید و گفت: من که از وقتی با ابراهیم حرف زدم حالم بد شد و دیشب هم دیگه وقت نشد. سپس به چشمانم دقیق شد و پرسید: حالا فکر میکنی حرف زدن من فایده داره؟!!! اون هر کاری دلش بخواد میکنه، احدی هم حریفش نمیشه. کمی خودم را روی مبل جلو کشیدم و با دل شورهای که در صدایم پیدا بود، اصرار کردم: بالاخره یکی باید یه کاری کنه. اینجوری که نمیشه. شما هم تو این زندگی حق داری. از شنیدن این جمله لبخند تلخی زد و با سکوتی تلختر سرش را پایین انداخت. از نگاهش میخواندم که تا چه اندازه دلش برای سرمایه خانوادگیمان میلرزد و چقدر قلبش برای آبرو و اعتبار پدر میتپد، ولی نه تنها خودش که من هم میدانستم هیچ کس حریف خودسریهای پدر نمیشود، هر چند مثل همیشه کوتاه نیامد و برای اینکه لااقل بخت خود را آزموده باشد، شب که پدر به خانه بازگشت، سر بحث را باز کرد. این را از آنجایی فهمیدم که صدای مشاجرهشان تا طبقه بالا میآمد و من از ترس اینکه مبادا مجید بانگ بد و بیراههای پدر را بشنود، همه در و پنجرهها را بسته بودم. هرچند درِ قطور چوبی و پنجرههای شیشهای هم حریف فریادهای پدر نمیشدند و تک تک کلماتش به وضوح شنیده میشد. گاهی صدای مادر و عبدالله هم میآمد که جملهای میگفتند، اما صدای غالب، فریادهای پدر بود که به هر کسی ناسزا میگفت و همه را به نادانی و دخالت در کارهایش متهم میکرد. به هر بهانهای سعی میکردم تا فضای خانه را شلوغ کرده و مانع رسیدن داد و بیدادهای
پدر شوم. از بلند کردن صدای تلویزیون گرفته تا باز کردن سر شوخی و خنده و شاید تلاشهایم آنقدر ناشیانه بود که مجید برای آنکه کارم را راحت کند، به بهانه خرید نان از خانه بیرون رفت. فقط دعا میکردم که قبل از اینکه به خانه باز گردد، معرکه تمام شود والبته طولی نکشید که دعایم مستجاب شد و آخرین فریاد پدر، به همه بحثها خاتمه داد :من این قرارداد رو بستم، به هیچ کسم ربطی نداره! هر کی میخواد بخواد، هر کی هم نمیخواد از خونه من میره بیرون و دیگه پشت سرش رو هم نگاه نمیکنه! فریادی که نه تنها آتش مشاجره که تنها شمع امیدی هم که به تغییر تصمیم پدر در دل ما بود، خاموش کرد.
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
نگاهی به تحصیلات همسران رؤسای جمهوری ایران:
• عفت مرعشی - همسر مرحوم رفسنجانی (اطلاعاتی در دست نیست)
• زهره صادقی - همسر سید محمد خاتمی ( اطلاعاتی در دست نیست!)
• أعظمالسادات فراحی - همسر محمود احمدینژاد: فارغالتحصیل مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت
• صاحبه عربی - همسر حسن روحانی (اطلاعاتی در دست نیست!)
• دکتر جمیله علمالهدی - همسر سیدابراهیم رئیسی: دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه تربیت مدرس و دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی. مؤسس و رییس پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی. مؤلف بیش از ۱۰ عنوان کتاب.
@ba30ratt 👈
بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت_هفتاد_و_هفت با شنیدن این خبر تمام تنم یخ کرد! یعنی پدر همه محصول نخلستانه
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_هفتاد_و_هشت
بوی کتلتهای سرخ شده فضای خانه را پر کرده و نوید یک شام رؤیایی به
میزبانی ساحل خلیج فارس و میهمانی من و مجید را میداد. خیار شور و گوجهها را با سلیقه خُرد کرده و نانهای باگت را برای پیچیدن ساندویچ آماده کرده بودم. از قبل با مجید قرار گذاشته بودیم امشب شام را کنار ساحل زیبای بندرعباس نوش جان کنیم، بلکه خستگی و دلخوری این مدت بیماری مادر و اوقات تلخیهای پدر را به دل دریا بسپاریم. همچنانکه وسایل شام را مهیا میکردم، خیالم پیش یوسف بود. دومین نوه خانواده با تولد اولین فرزند محمد وعطیه قدم به این دنیا گذاشته و امروز صبح، من و مادر را برای دیدن روی ماهش به آپارتمان نوساز و شیک محمد کشانده بود. صورتش زیبایی لطیف و معصومانهای داشت که نام یوسف را بیشتر برازندهاش میکرد. در خیال شیرین برادرزاده عزیزم بودم که مجید در را گشود و با رویی باز سلام کرد. جواب سلامش را دادم و با اشارهای
به سبد وسایل شام که روی اُپن قرار داشت، گفتم: همه چی آماده ست، بریم؟ نفس بلندی کشید و با شیطنت گفت: عجب بوی خوبی میده! نمیشه شام رو همینجا بخوریم بعد بریم؟ آخه من طاقت ندارم تا ساحل صبر کنم! و صدای
خنده شاد و شیرینش اتاق را پُر کرد. لحظههای همراهی با حضور گرم و پرشورش، آنقدر شیرین و رؤیایی بود که حیفم میآمد باز هم با بحث و جدل حتی درمورد مسائل اعتقادی خرابش کنم، هر چند به همان شدتی که قلبم از عشقش میتپید، دلم برای هدایتش به مذهب اهل تسنن پَرپَر میزد، اما شاید بایستی بیشتر حوصله به خرج داده و با سعه صدر فراختری این راه طولانی را ادامه میدادم.
از خانه که خارج شدیم، سبد را از دستم گرفت و با نگاهی به صورتم، گفت: خدا رو شکر امشب خیلی سرحالی! لبخندی زدم و پاسخ دادم: آره خدا رو
شکر! آخه امروز چند تا اتفاق خوب افتاده! و در مقابل نگاه کنجکاوش، با لحنی لبریز هیجان ادامه دادم: اول اینکه مامان بالاخره راضی شد و صبح زود رفتیم همه آزمایشها رو انجام داد و عکس هم گرفت. خدا رو شکر حالش هم بهتر شده، بعد رفتیم خونه محمد. مجید! نمیدونی یوسف چقدر ناز و خوشگله! همانطور که با اشتیاق به حرفهایم گوش میداد، با شیرین زبانی به میان حرفم آمد:
خُب به عمهاش رفته! در برابر تمجید هوشمندانهاش خندیدم و گفتم: وای! اگه من به خوشگلی یوسف باشم که خیلی عالیه! با نگاه عاشقش به عمق چشمانم خیره شد و با لبخندی شیرین جواب داد: الهه! باور کن جدی میگم، برای من تو
قشنگترین و نازنینترین زنی هستی که تا حالا دیدم! و آهنگ صدایش آنقدر بیریا و صادقانه بود که باور کردم در نگاه پاک و زلال او، چهره معمولی من این همه زیبا و دیدنی جلوه میکند. شاید عطر کلامش به قدری هوشربا بود که چند قدمی را در سکوت برداشتیم که پرسید: حالا جواب آزمایش مامان کی میاد؟ فکری کردم و پاسخ دادم: دقیقاً نمیدونم، ولی فکر کنم عبدالله گفت شنبه باید بره دنبال جواب حرفم که به آخر رسید، لبخندی زد و گفت: همه مادرا عزیزن، ولی خدایی مامان تو خیلی دوست داشتنیه!...
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba