eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 الکی کسی شهید نمیشه .... 🔹حسن عباس کوچک‌ترین شهید انفجار تروریستی مسجد پیشاور پاکستان در حال گریه و عزاداری💔
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | شهید حاج قاسم سلیمانی: همه‌ی ما خصوصاً در بستر این انقلاب و در همه‌ی حوادثی که در طول این نزدیک به چهل سال انقلاب اتفاق افتاده، همه‌ی پیروزی‌ها و توانمندی‌ها و موفقیت‌هایمان را مدیون سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی (علیه السلام) و خط او و راه او و یاران او و فرزندان او و ائمه‌ی از نسل او بوده و هستیم و تا آخر خواهیم بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 .رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #هشتادونه دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش ر
🍃 📖🍃 .رمـــــان قسمٺ فقط نگاهم می‌کرد مردمک چشمانش به لرزه افتاده..‌. و نمی‌خواست دل من را بلرزاند...🔥 که حرفش را خورد و برایم کرد : «مگه نمی‌خواستی بمونی؟ این بلیطت هم 🔥سوخت!» باورم نمی‌شد طلسم ماندنم شکسته باشد که ناباورانه لبخندی زدم و او می‌دانست پشت این ماندن چه خطری پنهان شده...! که پیشانی بلندش خط افتاد و صدایش گرفت : «برمی‌گردیم بیمارستان، این پسره رو می‌رسونیم 🔥.» ساعتی پیش از مصطفی دورم کرده و دوباره می‌خواست مرا به بیمارستان برگرداند که فقط 🔥 نگاهش می‌کردم... به سرعت به راه افتاد و من دنبالش می‌دویدم و بی‌خبر اصرار می‌کردم : «خب به من بگو چی شده! چرا داریم برمی‌گردیم؟» دلش مثل دریا بود و دوست داشت دردها را به تنهایی تحمل کند... که به سمت خط تاکسی رفت و پاسخ پریشانی‌ام را به شوخی داد : «الهی بمیرم🔥، چقدرم تو ناراحت شدی!» و می‌دیدم نگاهش از نگرانی مثل پروانه دورم می‌چرخد... که شربت شیرین ماندن در 🔥 به کام دلم تلخ شد...‌ ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ꧁•♡حیدࢪیون♡•꧂
~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 .رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #نود فقط نگاهم می‌کرد مردمک چشمانش به لرزه افتاده..‌. و نم
🍃 📖🍃 .رمـــــان قسمٺ شربت شیرین ماندن در🔥 به کام دلم تلخ شد... تا رسیدن به بیمارستان با موبایلش مدام پیام رد و بدل می‌کرد و هر چه پاپیچش می‌شدم... فقط با شیطنت🔥 از پاسخ سوالم طفره می‌رفت تا پشت در اتاق مصطفی که هاله‌ای از اخم خنده‌اش را برد... دلنگران نگاهم کرد و به التماس افتاد : «همینجا پشت در اتاق بمون!» و خودش داخل رفت. نمی‌دانستم چه خبری شنیده که با چند دقیقه آشنایی، مصطفی🔥 مَحرم است و خواهرش نامحرم و دیگر می‌ترسد تنهایم بگذارد. همین که می‌توانستم در 🔥 بمانم... قلبم قرار گرفته و آشوب جانم حس مصطفی بود که نمی‌دانستم برادرم در گوشش چه می‌خواند...🔥 در خلوت راهروی بیمارستان خاطره خبر دیروز، خانه خیالم را به هم زد و دوباره در 🔥 پدر و مادرم به گریه افتادم... که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ꧁•♡حیدࢪیون♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
411.7K
با صدای: کربلایی محمد رضا بذری
289.9K
با صدای : کربلایی محمد رضا بذری😍
~حیدࢪیون🍃
با صدای : کربلایی محمد رضا بذری😍
به نیت تک تک شما 🤲ان‌شاءالله باهم باشیم بین الحرمین🙃
واستون میزارم به شرط اینکه دعامون کنید ها😊دوستان گفتن چرا زنده نمیزارید گفتم شاید راضی نباشند 👌