eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندثانیه به صوت قرآن گوش فرادهیم😇 حیافاطمه🦋غیرت علی اللهم عجل الولیک الفرج🎗 ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄ →→ @Banoyi_dameshgh ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ تا زمانے⌚️ که سر شیشه عطر بسته است،😊 عطر داخݪ آن هم محفوظ است😌. ولی با باز شدن سر شیشه، عطر داخل آن می پرد ⚠️ و پس از چند ساعتی، شیشه بدون عطر و خالی می ماند❗️ که دیگر کسی رغبتی به آن ندارد.😏 حجاب همانند سر شیشه عطر است، که بوی خوش ایمان😍 و نجابت و طراوت زن را حفظ کرده و با برداشتن آن همه زیبایی و ارزشهای زن از بین میرود اللهم عجل الولیک الفرج🎗 ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄ →→ @Banoyi_dameshgh ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقت معرفی شهید😍
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: علی لندی نوجوان فداکار ایذه‌ای که برای نجات جان ۲ نفر از همسایه‌ها خودش رابه خطر انداخت و دچار سوختگی شدید شده بود روز دوم مهرماه جان به جان آفرین تسلیم کرد. به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، شامگاه ۱۸ شهریور خبری درباره فداکاری یک نوجوان 15 ساله که جان خود را به خطر انداخته بود تا دو زن همسایه را از گرفتاری در آتش نجات دهد، توجه همه را به خود جلب کرد. ماجرا از این قرار است که در پی آتش سوزی یک عدد پیک‌نیک توسط خانم میانسالی و پس از آن پرتاب ناخواسته به سمت مادرش و سوختگی زن سالخورده با فریاد و درخواست کمک، نوجوانی پانزده ساله بنام علی لندی که مهمان خانه همسایه بوده ناگهان صدای جیغ‌های دو زن را شنیده، بدون ذره‌ای تردید به سرعت کفش‌هایش را می پوشد و به در خانه همسایه می رود. علی پیک‌نیک را برداشته و آن را برعکس می کند، اما گاز مایع روی خودش نشت‌کرده و شعله‌های بی‌رحم آتش جسم نحیف علی را در آغوش‌ می گیرد. یکی از همسایه‌ها که متوجه آتش‌سوزی شده بود، پتویی برداشته و با آن یکی از زنان را نجات می دهد، اما علی فراموش می شود. پوست نحیف تن علی در میان آتش گداخته می سوزد، اما دم نمی‌زد، حتی از کسی کمک نمی خواهد. یکی از بچه‌های خاله‌اش در را بازکرده و به علی می گوید سریع به حمام و زیر دوش آب خنک برود. دقایقی بعد و با ورود آتش‌نشانی و اورژانس، آتش خاموش شده و هر سه مصدوم به بیمارستان منتقل می شوند. زنی که پیرتر بود فوت می شود، اما دخترش سرپایی درمان می شود. حکایت علی اما فرق دارد. ۹۱ درصد سوختگی، نتیجه سرشاخ شدن علی با آتش بی‌رحم است. او ابتدا به بیمارستان سوانح و سوختگی آیت‌ا... طالقانی منتقل می شود، اما شدت سوختگی به حدی بالاست که علی را به بیمارستان امام موسی کاظم(ع) اصفهان منتقل می کنند. ۴
علی لندی
😍 🔻همسر‌شهید‌حججی: موقع‌پرو‌لباس‌مجلسی‌یواشکی‌بهم‌گفت: «هنوز‌نامحرمیم! تا‌بپسندی‌بر‌می‌گردم.» رفت‌و با سینی‌آب‌هویچ‌بستنی‌برگشت.🍺 برای‌همه‌خریده بود‌جز‌خودش.گفت میل ندارم. وقتی‌خیلی‌اصرار‌کردیم‌مادرش‌لو داد‌که‌روزه‌گرفته‌است. 👌 ازش پرسیدم:«حالا‌چرا امروز؟» گفت: «می‌خواستم‌گره‌ای تو‌کارمون‌نیفته‌ وراحت‌بهت‌برسم.»❤️ 📕 کتاب سربلند 🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ ‌ عزیزے میگُفتـــ ↓ هروقت احساس کردید از دور شدید... و دلتون واسه آقا تنگ نیست... این دعای کوچیک رو بخونید... بخصوص توی قنوت هاتون❣ ((لـَیِّـنْ قَـلبے لِـوَلِـیِّ أَمـرِڪْ)) ینی... «خداجون‌دلمو‌واسه‌امامم‌نرم‌کن...» ۴
تو این دنــیآ... پر از آدماییه که دلتو میشکنن!💔 آدمایی که بلدن با تمسخر بهت نگاه کنن چون مثل اونا نیستی!🫀 پر از آدمایی که زندگیشون با کنجکاوی تو زندگی دیگران میگذره... !🧏🏻‍♀ کسایی که موهاتو رنگ‌ کنی میگن چرا رنگ‌ کرده!❗️ رنگ نکنی میگن چرا رنگ‌نکرده! رنگی بپوشی میگن جلف!نپوشی میگن افسرده!🙇🏻‍♀ و الان منِ میخوام بگم به هیشکی توجه نکن آدمای دنیا یا سیاهن‌ یا خاکستری...🖤 هیچکدوم سفید نیستن چون هر آدمی حتی بهترین ادم کم و کاستی تو رفتار و اخلاق داره میخوام‌ بگم آدمای سیاه زندگیتو پاک‌ کن❌ آدمای خاکستریو‌‌ بذار بمونن...🤍 ▮بــهــ♥️ــشـت▮ ۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مجدد بزرگواران راس ساعت ۹ ان شالله دو پارت داریم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بزرگواران تا پارت ها به دستتون برسه ۵ تا صلوات برای سلامتی آقات امام زمان بفرست 😉 @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> #part199 از زبان مصطفی💓 چشمام رو باز کردم که سقفی بالای س
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> از زبان زهره❤️ دو روز بعد مصطفی مرخص شده تونستیم باهم عروسی مجتبی اینابریم خیلی خوش گذشت وقتی مصطفی کنار من نفس می کشید و از ذوقی که نمیتونست رانندگی کنه و خودم صبح ها میبردمش به سر کار خیلی حال و هوام خوب بود.... اوایلش ناراحت می‌شد و میگفتش که تو به خاطر من صبح زود بیدار میشی ولی من دوست داشتم خودم بدرقه اش کنم مثل اون روز که خودم بدرقه اش کردم تا بر سوریه و با دست شکسته برگرده😂 ولی خوشحالم از اینکه تا بعد عروسیمون قرار نیست ازم دور بشه، اون سال توی خرداد ماه آلاء خانم به دنیا اومد و ما را خوشحال کرد و باعث شد مصطفی عاشق بشه و ما هر دوشب در میون خونه نگاراینا باشیم مصطفی بهم قول داده بود که توی دوران نامزدی مون منو به مشهد ببره و دقیقا همون تو خرداد ماه با کلی خجالت به بابا گفت و بابا قبول کرد ولی با هزار بدبختی تونستیم بریم مشهد اولین دوره رفتنمون یکی از همکاران مصطفی شهید میشه و موندگار شدیم بعدش حاج‌آقا کمرش ضرب میبینه و باز دوباره موندگار شدیم، گفته ی مصطفی خیلی قبول داشم از این که تااقا نطلبه رفتنمون بی فایده و هیچ به درد نمیخوره.... ولی آخر آقا طلبید و دو نفره به مشهد رفتیم بهترین سفر من و مصطفی شد اونجا بهم قول دادیم که اگه خدا بهمون دختر داد مصطفی اسمش رو بذار اگر پسر من اسمشو بذارم منم همونجا بین خودم و امام رضا گفتم که اسمشو میزارم امیررضا تا برکت رضایی تو زندگیش بباره البته امیر هم اولش میزارم که بدونه امیر فقط حیدر کراره🧡 روزها نمیتونستیم حرم بریم بخاطر اینکه برای مصطفی ماموریت خورده بود و قرار شد ۱۰ روزه مشهد بمون تا بتونه اینجا اطلاعات دربیاره برای همین شب ها به حرم می رفتیم چون مصطفی کار داشت ولی این باعث شد که اونجا خادمها قبول کنند من و مصطفی حداقل کمکی کنیم و یه خادم کوچولوی اقا باشیم مصطفی خیلی خوشحال بود همیشه می‌گفت من یعنی ازدواج با من اون رو به این درجات رسوندخ با اینکه میدونستم ایمانش اون و به اینجا ها رسونده ولی به خودم می بالیدم•••••• ○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○• 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم: (علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ پرش به اولین پارت👇 https://eitaa.com/Banoyi_dameshgh/23 حیدریون👇 https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> ⇨قسمت پایانے اون تاریخ ها و خاطرات به یاد موند و این تمام داستان من و مصطفی بود که ای کاش کتابی می شد تا همگان بخوانند... ما دقیقاً یک سال بعد روز ازدواج امیرالمومنین و حضرت زهرا عروسی کردیم حاج آقاو حاج خانوم کاری کردند که خونه بگیریم ولی هیچگونه راضی نشدیم و به مستاجری رفتیم که اعتقاد داشتیم خدا خودش بهمون میده مصطفی همچنان به ماموریت هاش می رفت و منم صبر پیشه می کردم تا اینکه در دومین سال زندگی مشترکمون خدایه زینب خانم کوچولو🙇‍♀ بهمون هدیه کرد که سنگ صبور دل پدر و مادرش باشه که در نبود پدرش با من باشه مصطفی خیلی به دختر علاقه داشت به خاطر من و زینب به ماموریت ها نرفت تا ۳ سالگی زینب کوچولو، بعد از ۳ سالگی به سوریه رفت و ما دو نفر منتظر ش موندیم تا یک ماه مصطفی برگشت و چند مدت ماموریت نرفت تا بتونه حداقل این یک ماه نبود رودر کنار زینب جبران کنه ،خوبی تنهایی زینب کوچولوی این بود که آلاء هم بازیش شده بود و چون دو تا بابا ها با هم به ماموریت میرفتن این دو به هم وابسته شده بودند و شده بودن مثل خواهر.داخل ۵ سالگی زینب من یه آقا امیر رضا و آقا علی رضا🙇‍♂🙇‍♂ به دنیا اوردم که عصای دست پدر شده بودند و آرامش و مرد زندگی من در نبود پدررالبته با اینکه کوچیک بودن 😍.... دقیقا توی ۱۲ سالگی زینب و هفت سالگی این دوقلوها مصطفی به مأموریت رفت و تا دو ماه برنگشت و ارتباط با هاش کم بود همه بهم گفتن که مصطفی برنمیگرده و مرده ولی مطمئن بودم بی بی زینب نمیذاره و منو از مصطفی جدا نمی کنه و شک نداشتم اون انگشتر یک محافظی بود برای مصطفی💛 و همین اتفاق افتاد و دوباره خدا بهم مصطفی روهدیه کردو البته با یک پای مصنوعی 😔 ولی همچنان مصطفی به جهادش ادامه داد تا بتونه شاگردی باشه برای حاج قاسم😍 •••••• 💙💜 این داستان هدیه به تمام مادران و همسران و البته دختران شهدا به خصوص زینب بانوی حاج قاسم 💙💜 ○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○• 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم: (علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ پرش به اولین پارت👇 https://eitaa.com/Banoyi_dameshgh/23 حیدریون👇 https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> #part201 ⇨قسمت پایانے اون تاریخ ها و خاطرات به یاد موند و
نوش جانتون بزرگواران ان شالله که لذت برده باشید راضی باشید ان شالله از فردا اولین پارت از رمان رایحه محراب خدمت شما داده میشه روزانه دو پارت داریم برامون موندگار باشید ان شالله❤️
بزرگواران پرسیده بودید که کپی رمان اشکالی داره یا نه ما هم گفتیم در پایان رمان که الان میتونید با نام نویسنده پخش بشه و هیچ مشکلی نداره فقط حواست باشه رفیق گناه به گردنت نیوفته با اسم نویسنده🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ﷽ 🔴 قسمت اول👇🏻 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانباز مدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . 🔹اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 🥀در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبرها بزرگ شده بودم. 🥀در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🥀سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 🍃با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🍃اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند 🍃 به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 🍃یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! التماس دعای فرج🍃🌹 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 🕊 @Banoyi_dameshgh
سلام رفیق جان 😊 ناشناس آوردیم تا بشنویم صداتونو و جوابتونو بدیم حرف ها و سوالاتتو بگو جواب میدیم : https://harfeto.timefriend.net/16362886025008 جوابتون و از اینجا بگیرید😊👇👇 @HEYDARIYON3134
🌙💫 ( دعای فرج هرشب در این کانال به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولاصاحب الزمان درج می شود) . . ❤️
🌿' ° . حضرت‌رسول‌اڪرم‌فرمودند‌هرشب پیش‌ازخواب↓🌙 - 1. قرآن‌راختم‌کنید [=٣‌بارسوره‌توحید]🌱 - 2.‌پیامبران‌راشفیع‌خود‌گردانید ۱‌بار↓ [ اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌ال‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم اللهم‌صل‌علی‌جمیع‌الانبیاء‌والمرسلین‌]♥️ - 3. مومنین‌راازخودراضی‌کنید ۱بار↓ [اللهم‌اغفر‌للمومنین‌والمومنات]🍃 - 4. یک‌حج‌‌ویک‌عمره‌به‌جاآورید ۱ بار↓ [سبحان‌الله‌والحمد‌لله‌ولااله‌الا‌الله‌والله‌اکبر]✨ - شبتون‌مھدی‌پَـسند^^💚'! •
🦋─═हई╬ شب همگی حیدری🕊🌚 ان شاء الله فردا پر انرژی میایم ✋🏻😍 ایده و پیشنهادهاتون رو با ما در میون بگذارید 🖋✉️ @ya_zeinab09🍀 صبور باشید 🕊🌸 وضو قبل از خواب یادتون نره🍁 یاعلی علیه السلام 💚 التماس دعا سر نماز هاتون مارو فراموش نکنید🤲📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨💛السلام و علیک یا فاطمه الزهرا💛✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا