اگر بصیرت نباشد ،
همان ایمان ممکن است
انسان را به بیراهه بکشاند !
هدایت شده از |°✿مَجنُـونالحُـسِین؏✿°|
بهزودیدرمناظرات:😔🤣
#طنز
┏⊰❥✾✿⊱━━━━━━━━━━┓
@Majnon_al_hossein_313
┗━━━━━━━━━━⊰❥✾✿⊱┛
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
•
•
😂بازم خداروشکر صداوسیما میزگرد نظامی برگزار نمیکنه وگرنه کارشناس های آقای پزشکیان وسط برنامه انتحاری میزدن!!!
#انتخابات
#پزشکیان
『 @jahadesolimanie 』
◉✧بَــصیرَت؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
🎻 رمان نرگس و لاله 🎻 #پارت_22 لاله از خجالت سرش پایین بود و توانایی دیدن ناراحتی مامانش را نداشت ،
🔮 رمان نرگس و لاله 🔮
#پارت_23
هر چند که مامان لاله نفس راحتی کشید ، ولی همچنان از دست لاله عصبانی بود و با اخم به او نگاه میکرد .!
از آن لحظه به بعد هر خانمی زخم زبانی به مامان لاله میزد او می گفت : انتخاب خودش بوده . اگه سوالی دارید از خودش بپرسید🥲
هم سن و سال های لاله دورش را گرفتند. اول کلی به او خندیدند و مسخره اش کردند و مثل مادرهای شان زخم زبان زدند . لاله سکوت کرده بود بعد همه در حالی که به لاله میخندیدند از کنار لاله رفتند👩🦯👩🦯👩🦯
تازه حاضر هم نمی شدند که لاله کنارشان بنشیند یا با آن ها بازی کند.
لاله اولش ناراحت شد😢 اما یادش آمد که اولین بار وقتی نرگس را دید خودش هم همین رفتار را با او داشته 😯 پس شرمنده شد😓
رفتار پر از مهربانی نرگس یادش می آمد ، صبر و حوصله ی نرگس و خوش اخلاقی اش که باعث شد الان لاله مثل نرگس باحجاب باشد 🧕🏻
لاله فکر کرد وقتی نرگس تونست روی من تاثیری داشته باشه شاید من هم بتونم روی دوستام چنین تاثیری داشته باشم ، حتی اگه موفق هم نشم خوبیشم اینه که حداقل به خاطر خوشحالی خدا سعی خودم رو کردم💪🏻😉
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان ⛱ نرگس و لاله ⛱ به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
💜 رمان نرگس و لاله 💜
#پارت_24
پس ناراحتی را کنار گذاشت ، یک نفس عمیق کشید و به طرف بچه های هم سن و سالش رفت🚶♀
از آنها پرسید: چرا از من دوری میکنید؟😕 من که همون لاله همیشگی هستم.
بچه ها گفتند : نه خیرم ، تو عوض شدی😒 قبلا که این شکلی نبودی!
لاله گفت : نه من همون لاله همیشگی هستم ، هم بلدم شعر بخونم هم بدوم ، حرف بزنم بازی کنم🦚اگه باور نمیکنید خب بیایید امتحان کنیم ، مثل همیشه باهم حرف بزنیم و بازی کنیم😉
_بچه ها : آخه قبلا که چادر نداشتی ، چطوری میخوای بدوی ؟ چه جوری میخوای بازی کنی؟
+ لاله : چادر من که خیلی راحته . اگه باور نمیکنید خودتون سر کنید و امتحان کنید😊
بچه ها به هم نگاه کردند👀 بدشان نمی آمد امتحان کنند ؛ چون آن ها هم مثل لاله با چادر آشنایی نداشتند ؛ پس پیشنهاد لاله را قبول کردند😃
❤️(البته چون مجلس مختلط بود و در سالن محل مهمانی خانم ها و آقایان حضور داشتند لاله و دوستانش گوشه ای ایستاده بودند که در محل دید آقایان نبود ؛ چون لاله نمیخواست دیگر در حضور مرد نامحرم بدون چادر باشد .)❤️
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🌅 نرگس و لاله 🌅 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
🥳 رمان نرگس و لاله 🥳
#پارت_25
بچه ها یکی یکی با هیجان چادر لاله را سرشان می کردند و به خودشان نگاه می کردند ، میچرخیدند و می دویدند و خودشان را به همدیگر نشان میدادند🧚♀
آن ها هم حس جدیدی را تجربه می کردند . لاله با افتخار سرش را بالا گرفته بود و هر چه درباره ی چادر و حجاب از نرگس و مادرش یاد گرفته بود برای بچه ها می گفت✍🗣
بچه ها وقتی متوجه اطلاعات لاله درباره ی چادر شدند شروع کردند به کلی سوال پرسیدن🤗
لاله هم با حوصله و خوشحالی یکی یکی سوال ها را جواب می داد 🥳
هر کدام از بچه ها وقتی چادر را سر می کردند بعد از کمی چرخ خوردن و بازی پیش مادرهایشان می رفتند و از آنها میخواستند برای شان چادر بخرد💵
مادر ها وقتی دیدند دختران شان دور لاله جمع شدند و از حجاب به خصوص چادر لاله ، خوش شان آمده بود نگران شدند و به سراغ لاله رفتند 🏃♀🏃♀
لاله را دوره کردند و هر کدام چادر ، روسری یا تیپ و قیافه لاله را مسخره میکردند...🤭
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان ♥️ نرگس و لاله ♥️ به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این بار دروغ پزشکیان توسط دخترش افشا شد!
🔹وقتی خدا بخواد کسی رو رسوا کنه، توسط نزدیکترین کسانش این کار رو میکنه