eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
بازهم آمد 🔻یاد شهدا زنده تر از همیشه شد در ایام فاطمیه و عزای شهادت بانوی بی نشان بی بی دو عالم خانم جان فاطمه زهرا (س) جا داره از شهدا یاد کنیم که همگی زهرایی بودند و چون مادرشان آرزوی گمنامی داشتند 😔 که واقعا اولین فاطمیه بی حضورش چه سخت گذشت 😭 و ..👇 و .......وهمه شهدای دفاع مقدس ومدافعین حرم و مدافعین امنیت و وطن🥀🥀
⚘﷽⚘ شیرین بود برایشان تحمل درد پهلو و... درد بــازو... وقتي كه آرام زمزمہ مي كردند :🍃 ذِڪـر ِ را شهیدےڪہ باپهلو وصورت زخمے،پرڪشید😔☝️
از بس حضرت زهرایی بود در عملیات خیبر اسم گردانش را عوض کرد؛ گذاشت " یازهــرا (س) ” در والفجر۸ شهید که شد ایّام فاطمیه بود .. ترکش خورده بود به پهلویش ..
فرازی از خدايا! اگر می دانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب می رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند.
ازدواجی به سبک شهید ردانی‌پور به جای اینکه به فکر برگزاری مراسم تجلاتی باشد به فکر رساندن کارت عروسی به حرم بود.... مراقب بود در مجلسش گناه نشود آخر سر هم حضرت زهرا(س) مهمان ویژه مجلسش بود...
🌷 🌷 با اشاره به نخستین دیدارش با گفت: مجید شوخ طبع بود به همین جهت در نخستین جلسه آشنایی نظرم را جلب کرد. ✳️در میان صحبت‌هایم با نیروها چند بار شوخی کرد که خیلی جدی گفتم «اگر شوخی کردن را ادامه بدهی، بیرونت می‌کنم». 🔆در آن روز شهید به پهلوی شکسته حضرت (س)‌ قسمم داد تا او را اعزام کنم. من را در آغوش گرفت و گفت «با من دعوا کن. کتکم بزن ولی بیرونم نکن. تو را به حضرت فاطمه (س) قسم می‌دهم تا من را اعزام کنی.» گفتم آنجا جنگ است شوخی که نیست، اما باز هم با شوخی‌ سعی کرد تا نظرم را جلب کند. با تایید انجام شده و راضی به اعزامش شدم. این قسم مجید در لحظه شهادت حالم را بد کرد چون 4 تیر به اصابت کرده بود. قبل از شروع عملیات، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام سخنانم، گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ات مشخصه؟» پاسخ داد «این یا فردا می شود، یا می شود» ✅ این آخرین شوخی مجید بود. [وقت یک تیر به بازوی سمت چپش خورد و خالکوبی اش پاک شد] 💐به یاد شهید مجید قربانخانی .
‍ 🌷توصیه من به خواهران دینی و مادر و همسرم این است که ؛ حضرت زهرا(س) را الگوی خود قراردهند و حجاب خودرا حفظ نمایندو در حفظ حجاب برترخود ، یعنی چادر کوشا باشند و در ترویج آن کوتاهی نکنند. 🍃
تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند و قبل از آن که مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم (س) و جد غریبم حسین (ع) را بخواند و از مستمعین گرامی می‌خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم می‌گویم من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی می‌ترسم. شما را به حق پنج تن آل عبا تا می‌توانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر برایم بخوانید و زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و بسوی آرامگاه می‌‌برید تا می‌توانید مهدی (عج) فاطمه (س) را صدا بزنید. کی واهمه دارد ز مکافات قیامت آنکس که بود در صف محشر به پناهت 73/4/13»
🌷 🔹همیشه «یا زهرا» می‌گفت و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد . مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. 🔸از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. 🔹وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان 💚 است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 📌راوی : همسر شهید 🌷