✍ طرح جالبِ جمعی از رزمندگان برای ترک گناه
#متن_خاطره:
چند تا از رزمندهها یک قرار قشنگ گذاشته بودند: «اینکه هرجا کسی داره غیبت می کنه صلوات بفرستند.»
با اینکار هم طرف متوجه اشتباهش میشد و غیبت نمیکرد ، هم صلوات میفرستادند و ثواب میبردند. واسه همین هر جا کسی مشغولِ غیبت بود ، یکی میگفت: بلند صلوات بفرست ...
📌شهدا نسبت به عاقبت به خیریِ دیگران بی تفاوت نبودند ... ما نیز بیتفاوت نباشیم
#صلوات #ایده_شهدایی #غیبت #گناه #بی_تفاوت_نبودن
@khamenei_shohada
✍️ این دقتها شهادت را رقم میزند
#متن_خاطره :
💖هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف
🌹 #شهیدعطاالله اکبری
✍ ثمره ی مداومت بر خواندن زیارت عاشورا
#متن_خاطره
خیلی زیارت عاشورا می خواند. اعتقاد داشت اگه با معرفت زیارت عاشورا بخوانی ، مثل امام حسین علیه السلام شهید میشی. هر روز صبح با زمزمهی دلنشینِ زیارت عاشورا خواندنِ محمد از خواب بیدار می شدیم... بالاخره زیارت عاشورا خواندنش ثمر داد.معلوم بود همهشون رو هم با معرفت خونده ، چون وقتی که شهید شد ، مثل امام حسین علیه السلام سَر نداشت...
📌خاطرهای از شهید محمد منوچهری
📚منبع: کتاب یک جرعه آفتاب ، صفحه 42
#زیارت_عاشورا #توسل #شهیدمنوچهری #امام_حسین
✍️
اگر همهی مسئولین کشور اینگونه بودند، ایران گلستان میشد
#متن_خاطره :
اون روز پسرش رو آورده بود محلِ کار. از صبح که اومد ، خودش رفت جلسه و محمد مهدی رو گذاشت پیشِ ما ... پذیراییِ جلسه که تموم شد ، مقداری موز اضافه اومد. یکی از موزها رو دادم به محمدمهدی... نمی دانم حاج احمد برای چهکاری من رو احضار کرد. وقتی رفتم داخل اتاق ، محمدمهدی هم پشت سرم اومد. حاج احمد تا پسرش رو دید برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش. با صدای بلند گفت: کی به شما گفته به پسرم موز بدین؟ گفتم: حاجی این بچه از صبح تا حالا هیچی نخورده ، یه موز از سهم خودم بهش دادم...
نذاشت صحبتم تموم بشه. دست کرد توی جیبش ، بهم پول داد و گفت: همین الان میری یک کیلو موز میخری و میذاری جای یه دونه موزیکه پسرم خورده...
🌷خاطرهای از زندگی سردار شهید حاج احمد کاظمی
📚منبع: کتاب احمد ، صفحه 137
#بیت_المال
#رزق_حلال
#تقوا #شهیداحمدکاظمی
#نامهی_خنده_دارِ_یک_رزمندهی_اسیر #به_پدرش
🌸 #متن_خاطره 👇👇👇
اسیر شده بودیم. قرار شد برای خانواده هامون نامه بنویسیم. بین اسرا چندتا بیسواد و کمسواد هم بودندکه نمیتوانستند نامه بنویسند.اون روزها چندتا کتاب برامون آورده بودند که لابهلای آنها نهجالبلاغه هم بود. یه روز یکی از بچه های کمسواد اومد و بهم گفت: من نمیتوانم نامه بنویسم، اما از نهجالبلاغه یکی از نامه هایکوتاه امیرالمومنین(ع) رو نوشتم روی این کاغذ، میخواهم بفرستمش برای بابام. تا نامه رو گرفتم و خوندم؛ از خنده رودهبُر شدم. بنده خدا یک نامهی امیرالمومنین(ع) به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود ...😄🌹
#طنز_جبهه_ها
✍ شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد
#متن_خاطره
🌹نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رومی گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت...🌺
🌹یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر. می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده. بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان. اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و اینجوری پسر پیرزن آزاد شده بود..🌺
📌خاطره ای از زندگی سرتیپ شهید احمد کاظمی🕊🌹
📚منبع: فصلنامه نگین ایران ، شماره ۱۶ ، صفحه ۲۷❤️
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✍ .ذکری سیاسی که شهید باکری بعد از نماز، یک دورِ تسبیح گفت، چه بود؟
#متن_خاطره
قرار شد با آقا مهدی باکری بریم شناسایی برا پاکسازی منطقه. بعد از خوندن نماز ظهر راه افتادیم بریم سمت هلی کوپترها. توی مسیر دیدم آقا مهدی یک دور تسبیح مرگ بر آمریکا گفت... ایشون می گفت: آقای مشکینی فرمودند که ثوابِ گفتنِ مرگ بر آمریکا کمتر از نماز نیست...
🌷خاطره ای از زندگی آیت الله مشکینی و سردار شهید مهدی باکری
📚منبع: کتاب«به مجنون گفتم زنده بمان» ، کتاب دوم ، صفحه ۸۰
#شهید_مهدی_باکری
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
#خاطرات_شهدا
✍شهیدی که سوخت تا کسی فدا نشود...
#متن_خاطره
نیروها تویِ تاریکیِ شب داشتند جلو میرفتند ، که متوجهِ انفجارِ مین منور شدند. انفجارِ این مین هم مساوی بود با شلیک منوّر، روشن شدنِ منطقه و لو رفتنِ عملیات. اما یکی از بچهها خودش رو انداخت روی مینِ منوّر. حرارت تمام بدنش رو سوزاند. علاوه بر ذوب شدنِ پلاکِ شهید، حتی استخوانهای سینهاش هم از بین رفته بود. اما اجازه نداد منوّر شلیک بشه و عملیات لو بره. چون میدانست که اگر عملیات لو بره ، بچه ها قتلِ عام میشن. برای همین خودش رو فدا کرد ، تا دیگران فدا نشن...
📚منبع: کتاب شهید گمنام، صفحه 155
#شهید_گمنام ایثار ازخودگذشتگی بی_تفاوت_نبودن
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید 🔹تاریخ تولد : ۳۰ فرودین۱۳۳۳.میاندواب 🔹تاریخ شهادت : ۲۵اسفند ۱۳۶۳ 🔹تاریخ انتشار : ۲۴
✍ .ذکری سیاسی که شهید باکری بعد از نماز، یک دورِ تسبیح گفت، چه بود؟
#متن_خاطره
قرار شد با آقا مهدی باکری بریم شناسایی برا پاکسازی منطقه. بعد از خوندن نماز ظهر راه افتادیم بریم سمت هلی کوپترها. توی مسیر دیدم آقا مهدی یک دور تسبیح مرگ بر آمریکا گفت... ایشون می گفت: آقای مشکینی فرمودند که ثوابِ گفتنِ مرگ بر آمریکا کمتر از نماز نیست...
🌷خاطره ای از زندگی آیت الله مشکینی و سردار شهید مهدی باکری
📚منبع: کتاب«به مجنون گفتم زنده بمان» ، کتاب دوم ، صفحه ۸۰
#شهید_مهدی_باکری
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ