eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "‍ سر عشاق به زانوے اباعبدالله ست " ❉ پست نگهبانیش افتاده بود نیمہ شب. سرپست نشستہ بود رو بہ قبلہ و اطرافش رو مے پایید. داشت با خودش زمزمہ مے ڪرد. نفر بعدی ڪہ رفت پست رو تحویل بگیرد دید مهدی با صورت افتاده رو زمین. ❉ خیال ڪرد رفتہ سجده، هر چی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلندش ڪنہ دید تیر خورده توۍ پیشونیش و شهید شده. فڪر شهادتش اذیتمون مے ڪرد. هم تنها شهید شده بود هم ما نفهمیده بودیم. خیلی خودمون رو خوردیم. ❉ تا اینڪہ یہ شب اومد بہ خواب یڪی از بچہ ها و گفتہ بود :نگران نباشید، همین ڪہ تیر خورد بہ پیشونیم، بہ زمین نرسیده افتادم توی آغوش✨ آقا امام حسین (ع)✨ السلام علیک یا ابا عبدالله 🌷 📚 خط عاشقے، اثر حاج حسین ڪاظمی ※✫※✫※✫※✫※ : ✨حسین منى و أنا من حسین احب اللہ من احب حسینا حسین سبط من الاسباط . ❉ حسین از من و من از حسینم ؛ دوستدار حسین محبوب خداست ؛ حسین امتى از امت ها است . 📚منبع : ڪتاب ذخائر العقبى /۱۲۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ❉ مےخواستم برم کربلا همسرم سه ماهه باردار بود. آن قدر اصــرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفـر و دوری راه مریضش کرد. ❉ وقتی رسیدیم ڪربلا ، اول رفتیم دکتر معاینـــه که کرد. گفت: احتمالا جنیـن مرده. اگر هم زنده باشه ، امیدی نیست. ❉ برگشتیم مسـافرخانه. خانم گفت: من این داروها رو نمی خورم . بریم حرم . هر جوری که می تونی من رو برسون به ضریح آقا . زیر بغل هایش را گرفتم و بردمش کنار ضریح. حال و هوایی پیدا کرده بود. ❉ زیارت کردیم و برگشتیم صبح که برای نماز بیدارش کردم با خوش حالی بلند شد و گفت :چه خواب شیرینی بود . خانمی که نقاب به صورتش داشت یه پسر بچـــه خوشگل رو گذاشت تو بغلم. ❉ دوباره رفتیم پیش همان دکتر بیست دقیقه ای معاینه کرد. بعد با تعجب گفت : موضوع چیه دیروز این بچه مرده بود ، ولی امروز کاملا زنده و سالمه. کجا بردیش کی معالجه ش کرده. ❉ وقتی جریان را برایش تعریف کردیم ، ساکت شد و رفت توی فکر . بچه که به دنیا آمد، اسمش را گذاشتیم محمد ابراهیم ؛ 🌷 📝 راوی پدر شهید ※✫※✫※✫※✫※ : ✨مَن صَبَرَ عَلَے طاعَةِ اللهِ عَوَّضَهُ اللهِ سُبحانَهُ خَیراً مِمّا صَبَرَ عَلَیهِ. ❉ هر ڪہ بر طاعت خدا شڪیبا باشد ، خداوند سبحان بهتر از آنچہ صبر ڪردہ بہ او مےدهد . 📚غررالحڪم ح۳۴۸۵ ص۱۸۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدایی🔮
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " سـیـــره ے شھیـــد " ❉ نزدیڪ عید فطـر سال 92 بود و بہ رزمندگان مقدار ڪمے ‌پول سوریه اے به عنوان عیـدی داده بودند، با فرمانـده هماهنگ ڪرده بود تا در یکے از مساجد روزانہ نیم‌ساعت ‌ڪلاس قرآن‌ برگزار کند. ❉ عیدےاش شد هدیه تشویقے بہ بچه‌هاے روستایے ڪلاس قرآن. وقتےبا ماشین در روستا عبور می‌کردند بچہ ها شعـار می‌دادند: 👈 " الله محی الجیـش " محسن ‌سرش را بیرون می‌ڪرد و می‌گفت : "الله محی الاطفال" 👉 یعنے خدا بچه ها را حفظ ڪند ... 🌷 شهید مدافع حرم ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است. 📚 بحارالانوار، ج2، ص2 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮کانال امام خامنه اے شهدا🔮 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ‍ " عـاشقـانـــــہ شہـــــدا " ❉ چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم. گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم. دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم. ❉ انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد. همه ی حواسـم به منوچهر بود. نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو. همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه. ❉ اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر. برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه، همین موقع هاست.... کناره گیر شده بود و کم حرف. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ «هر کس زیارت عاشورا بخواند ، شب اول قبر در آغوش امام حسین علیه السلام قرار خواهد گرفت.» 📗 کامل الزیارات ، ص ۷۵ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " اذاݩ گفتݩ براے جلوگیرے از گناه " ❉ یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد . و قارقار قارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت . ❉ یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ،رسید به چراغ قرمز ترمز زد و ایستاد . یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد : 🗣 الله اکبر و الله اکــــبر … نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب اشهد ان لا اله الا الله … ❉ هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هر کیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟ ! ❉ خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که ... آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که ! ❉ مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : “مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . ❉ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !” همین. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ مَن أَعرَضَ عَن مُحَرَّمٍ أَبدَلَهُ اللّهُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛ ❉ هر ڪس از حرام دورى ڪند، خداوند بہ جاى آن عبادتى ڪہ او را شاد ڪند نصيبش میگرداند. 📚بحارالأنوار (ط-بیروت) ج ۷۴ ، ص ۱۲۱، ح ۲۰ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " خاطراتـــــ شهیـد هـادے " ❉ شب ڪہ دیر می اومد خونہ در نمےزد. از روی دیوار مے پرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر می ڪرد. بعد بہ شیشہ می زد و همہ را براۍ نماز بیدار مے ڪرد.. ❉ بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد بہ شیشہ می گفت: ابراهیم اومده... ※✫※✫※✫※✫※ : ✨مَن عَمِلَ بما افتَرَضَ اللهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن خَیر النَّاس؛ ❉ ڪسے ڪہ بہ آنچہ خداوند بر او واجب ساختہ عمل ڪند از بهترین مردمان است. 📚(جهاد النفس، ح ۲۳۷) ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا 🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " شهید سوختہ در عشق خدا " ❉ تعریفش را از برادرم کہ همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک ‌بار یکے از نوارهایش را گوش دادم ؛ حالت عجیبے داشت، از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتے داشت.شب بود بہ همراه چند نفر از دوستان دور هم نشستہ بودیم، دعاے توسل شهیـد تورجے زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود.... ❉ صدای در آمد ،بلند شدم و در را باز ڪردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامے ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالے گفتم بفرمایید، البته قبلا هم به حجره ها و طلبہ هایشان سر مےزدند .ایشان هم درنهایت ادب قبول ڪردند و وارد شدند. ❉ سریع ضبط را خاموش ڪردیم، استاد در گوشه‌اے از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشکلےنیست ضبط را روشن ڪنید. صدای سوزناڪ و نوای ملڪوتے او در حال پخش بود.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده. ❉ استاد پس از کمے مکث فرمودند :ایشان (در عشق خدا) سوختہ است.گفتم : ایشان شهــید شده فرمانده گردان یا زهرا (س)هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوختہ بوده ... 📝 راوی : 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ پس ازستایش پروردگار،همانا جهاددرراه خدا،درے ازدرهاے بهشت است،ک خداآن رابہ روی دوستان مخصوص خود گشوده است ۲۷📗 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا 🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " نـــماز عشـــــــق " ❉ ‌در گیر و دار عملیات کربلای ۲،محمود گفت:میخواهم دو رکعت نماز بخوانم. ❉ بعد از نماز ،وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدم ،گفت «این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم ؛یکی برای پیروزی رزمندگان ،و دیگر اینکه،اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ،این آخرین نمازم باشد». ❉ همانطور هم شد و محمود کاوه ،فرمانده قَدَر تیپ ویژه شهدا ،که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند ،در شب دوم عملیات کربلای ۲در منطقه حاج‌عمران ،بر اثر اثابت ترکش از ناحیه سر و پا مجروح شد و پس از چند لحظه ،در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ كُلُّ حسناتِ بني آدَمَ تُحصِهَا الملإئِكةُ اِلاّ حسناتِ المُجاهدينَ فاِنَّهُم يَعجِزونَ عن عِلمِ ثِوابِها. ❉ فرشتگان تعداد ڪل ثواب‌ها و حسنات آدميان را مے‌دانند مگر ثواب مجاهـدين ڪہ از شمار و ميزان آن‌ها ناتوان هستند. 📚 مستدرڪ، ج ۱۱، ص ۱۳ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " اخــــــــــلاص " ❉ ابراهیم به اطعام دادن خیلی اهمیت میداد همیشه دوستان را به خانه خود دعوت میکرد. ❉ در دوران مجروحیت که درخانه بستری بود هر روز غذا تهیه میکرد و کسانی که به ملاقاتش می آمدند را سر سفره دعوت میکرد و از این کار بینهایت لذت میبرد ❉ به دوستان میگفت. ماوسیله ایم این رزق شماست و... در هیئتها و مجالس مذهبی همین گونه بود. وقتی میدید صاحبخانه در پذیرائی هیئت مشکل دارد,بدون کمترین حرفی برای همه میهمانهاوعزادارها غذاتهیه میکرد. ❉ میگفت: 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ مَنْ مَشَى إِلَى ذِي قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَا لِهِ لِيَصِلَ رَحِمَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِيد ❉ هر ڪس با جان و مال خود در راہ صلہ رحم ڪوشش ڪند، خداوند عزّوجلّ پاداش يڪصد شهيد بہ او مى دهد. 📚من لايحضرہ الفقيہ ج ۴، ص ۱۶ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮 ‍ ‍
‍ ‍ •✦ ‌✦• " شـــهادت در ظهر عاشـــــورا با ذڪر يا حسيـــــن! " ❉ قطعنامه را خوانده بودند؛ اما آتش بس هنوز حكمفرما نبود. ششم مرداد ماه 1367، مقارن با در محل تپههاى «قمطرهى» مهاباد با «سهراب حيدرى» همراه بودم. ❉ سهراب، آن روز روى پاى خود بند نمىشد و مدام اين بيت را زمزمه مىكرد: انتظارت میڪشد يادى ز ما ڪن ياحسين! درد هجران را به وصل خود دوا ڪن ياحسين! ❉ سهراب داشت همين شعر را لب خوانى مىكرد كه ناگهان تير مستقيم دشمن، درست وسط پيشانىاش را هدف قرار داد. او آرام و بىیصدا، در ميان بهت و حيرت من روى زمين افتاد. سرش را به دامن گرفتم. رمقى نداشت، فقط تشنه بود و از انحناى حنجرهاش صدا مىیزد: ❉ «يا حسين!... يا حسين!... يا ح س ى ن...!». 🌷 📚 (مجلهى شاهد، ش 276، ارديبهشت 77، ص 18) ※✫※✫※✫※✫※ : ✨حسین منى و أنا من حسین احب اللہ من احب حسینا حسین سبط من الاسباط . حسین از من و من از حسینم ؛ دوستدار حسین محبوب خداست ؛ حسین امتى از امت ها است . 📚منبع : ڪتاب ذخائر العقبى /۱۲۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "مـــــحرم" ❉ ‌این روزها مرا به زمانی می بردکه مصطفي را در سن چهارسالگی نذر حضرت ابوالفضل کردم و خودش از کودکی برای محرم آرام و قرار نداشت ،چقدر بالا و پایین می پرید زمانی که خیلی کوچک بود و دوست داشت اون روهم توی دسته عزاداری راه بدن ، یا زمانی که از دسته ثارالله اهواز جا موند و همش گریه می کرد و می گفت خواب رفتم جاموندم، یازمانی که در سن نوجوانی رفت لباس عید بگیره ولی لباس مشکی گرفت و گفت امسال عید نداریم ، ❉ و یا  سال ۸۸ که در روز عاشورا بی حرمتی دید و تاب نیاورد و مجروح شد و... تمام این خاطرات مرا بی قرارش می کند و یقین پیدا می‌کنم که  آمدنش در پنجم محرم و رفتنش در نهم محرم و عاشورایی شدنش در روز تاسوعا از روز ازل ثبت شده بود. 📝راوے: مادر بزرگوار 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیہ السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. ✨ براے علیہ السلام ، حرارت و گرمایـے در دلهاى مؤمنان است ڪہ هرگز سرد و خاموش نمےشود . 📚ڪتاب جامع احادیث الشیعہ ، ج ۱۱، ص ۵۵۶ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "بـه عـشـــــق دیـدار بـا خـدا غـسل شـــــهادت ڪرد " ❉ بعد به من گفت: «می‌شود فرشته جان من غسل شهادت کنم؟» گفتم:«منوچهر داخل بیمارستان؟ بعد همه  می‌گویند این بچه حزب‌اللهی‌ها همه کارهایشان عجیب و غریب است حالا با این همه وسیله‌ای که به تو وصل است؟» گفت: «نه نمی‌خواهم یک لیوان آب بده» و من خوشحال بودم از این که منوچهر می‌خواهد آب بخورد. لب تخت نشست و گفت:«خدایا به عشق تو در این مسیر قدم برداشتم، به عشق تو برای دفاع از مردمم رفتم، به عشق تو زندگی کردم، به عشق تو تمام این دردها را کشیدم، به عشق تو یک آخ را حرام نکردم و به عشق تو و دیدار تو غسل شهادت می‌کنم» و آب را روی سرش ریخت. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ مَن صَبَرَ عَلَے طاعَةِ اللهِ عَوَّضَهُ اللهِ سُبحانَهُ خَیراً مِمّا صَبَرَ عَلَیهِ. ✨هر ڪہ بر طاعت خدا شڪیبا باشد ، خداوند سبحان بهتر از آنچہ صبر ڪردہ بہ او مےدهد . 📚غررالحڪم ح۳۴۸۵ ص۱۸۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " خـــــاطـــــرات " ❉وقتی با آقا مصطفی برای خرید به بازار می رفتیم نگاه آقا مصطفی به دست فروشان یه جور دیگه بود.اگه دست فروشی میومد نزدیک مون برا فروش، سعی داشت حتماً ازش خرید کنه.گاهی حتی جنس دست فروشو نیاز هم نداشت، مثل جوراب... توی کشوی لباسش پر بود از اینجور چیزا که از دست فروش خریداری می کرد. ❉می گفت : چون از راه حلال داره پول در میاره نباید ناامید بشه. درآمد این دست فروش ها شرف داره به کسانی که نون حرام تو سفرشون می برن. می گفت : حتی الامکان سعی کنید از دستفروشان چیزی بخرید، حتی اگر نیاز ندارید. اینها همون کسانی هستن که نمی خواهند گدایی کنند. این رفتار آقا مصطفی نشأت گرفته از کلام خدا، بود: [امّا آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند./آیه ۲۷۳ بقره] 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨هر کس مؤمنی را شادمان سازد، روز قیامت خداوند متعال دل او را شادمان خواهد ساخت. 📚 الکافی، ج 2، ص 197 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا🔮 🕊 @khamenei_shohada
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "شـــــهیدانـــه " ❉یڪی‌شان با آفتابه آب می ریخت، آن یڪی سرش را می‌شست.بهت می گم ڪم ڪم بریز. خیله خب حالا چرا این قدر می گی؟ ❉می ترسم آب آفتابه تموم بشه. خب بشه میرم یه آفتابه دیگه آب میارم. رفته بود برایش آب بیاورد ڪه بهش گفتم « خوبه دیگه ! حالا فرمانده لشڪر باید بیان سر آقا رو بشورن! » گفت « چی می گی؟ حالت خوبه ؟» گفتم « مگه نشناختیش؟»گفت نه‌... او مهدی باڪری فرمانده متواضع و مقتدر بود. 📚منبع:ڪتاب یادگاران، جلد سه، ڪتاب ص 75 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ اِنَّڪم لَن تَسعَوا الناس بِاَموالِڪم فَسَعَوهُم بِاَخلاقِڪم؛ ✨با دارایے خود نمے توانید دل مردم را بہ دست بیاورید پس دلشان را با اخلاق (نیڪ) بہ دست آورید . 📚(نثرالدر،ج۱، ص۱۲۳) ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "خـانـه را حـسـینه ڪرد " ❉چند روز قبل از شهادت شهیدحاج حسن طهرانی مقدم، ایشان آمد منزل ما تا مادر را ببیند. آمد دست مادر را بوسید و گفت: "مادر من دیشب خوابی دیدم. خواب دیدم که از دنیا رفته‌ام. در یک قبر تنگ و تاریک دو ملک غضبناک به شدت وحشتناک از من سوال می‌کردند. آن‌ها با همان صورت ترسناک پرسیدند: چیزی هم برای آخرتت داری؟ من هرچه فکر کردم چه بگویم هیچ چیز یادم نیامد. کمی تامل کردم تا اینکه این جمله به ذهنم آمد که بگویم: من اقامه عزای آقا اباعبدالله الحسن«علیه السلام» را کردم. ❉ و بر امام حسین«علیه السلام» گریه‌ها کردم. تا این جمله را گفتم؛ قبر باز و روشن شد و بوستانی در مقابلم ظاهر شد. «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» ؛ این موضوع اسباب دستگیری من خواهد شد." شهید طهرانی مقدم همان روز در آنجا برنامه ریزی کرد و زیر زمین منزل را تبدیل به حسینیه کرد. این حسینیه یادگار شهید ماست و در واقع آن تعظیم به شعائرالهی است که خداوند متعال فرمودند "و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب". شهید طهرانی مقدم عملا در تکریم اهل بیت«علیهم السلام»و دفاع و پیروی از ولایت داشتند . 🗣 راوے :برادرگرامی شهید 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨رسول خدا (صلی الله علیه و آله* دست حسن و حسین را گرفت و فرمودند: هر که مرا و این دو و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد، روز قیامت در کنارم هم درجه من خواهد بود. امالي الصدوق، ص 190 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتےوشهدایےامام خامنه اےشهدا🔮 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ‍" سیـــره شھیـــــد " ❉همسرش میگہ: یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ. ❉بهش گفتم: گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟ ❉مدتے بعد براے گروه خودشون یہ صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه. 🌷 📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان ※✫※✫※✫※✫※ أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛ ✨عاقل ترين مردم ڪسى است ڪہ در امور زندگيش بهتر برنامہ ريزى ڪند و در اصلاح آخرتش بيشتر همّت نمايد. 📚(تصنیف غررالحڪم و دررالڪلم،ص۵۲) ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتےشهدایےامام خامنه اے شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ‍" سیـــره شھیـــــد " ❉شب آخرى كه نزد ما بود (شب جمعه) پس از گرفتن وضو، نمازش را با حالتى خاص خواند و دعاى كميل را قراءت كرد، سپس گفت: «مىخواهم با خودم خلوت كنم و با خداى خود به راز و نياز بپردازم». ❉بيشتر مواقع، فرمايشات امام حسين عليهالسلام را تكرار مىكرد. به سورهى «تكوير» خيلى علاقه داشت و همواره آن را زمزمه مىكرد. ❉حالات او را هنگام خواندن نماز و سورههاى قرآن و كارهاى خيرخواهانه در منزل به ياد دارم. در نهايت، وى كه در خط مقدم جبهه، خط شكن بود، بر اثر برخورد با مين به شهادت رسيد. (مجلهى خانواده، ش 56، 1 / 7 / 73، ص 18) 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨پس ازستایش پروردگار،همانا جهاددرراه خدا،درے ازدرهاے بهشت است،ک خداآن رابہ روی دوستان مخصوص خود گشوده است ۲۷ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتےشهدایےامام خامنه اے شهدا🔮 🕊🌹 @khamenei_shohada
‌✦• ‍"فـــــرار از گـناه " ❉ هادی این سالهای آخر، وقتی ایران می آمد بارها روی صورتش می‌انداخت و می‌گفت: ❉اگر به نامحرم نگاه کنیم راه بسته می‌شود. برای همین اینکار را می‌کرد تا چشمش به نامحرم نیفتد. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛ ✨هر ڪس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد ، قلبش راحت مى شود . تصنیف غررالحڪم و دررالڪلم ص۲۶۰ ، ح ۵۵۵۵ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " پیشنهـــــــاد مطالعـــــــــه " ❉ دست روے زانوے او گذاشت و پرسید جــوان شغل شما چيست؟ گفت طلبـــه هستم. آیت الله بهجتـــــ فرمود: بايد به سپـــاه ملحق بشوے و لباس سبز مقـــدس سپــاه را بپوشے. ❉آیت الله بهجت پرسید اســـم شما چیست؟ گفت: فرهـــاد آیت الله بهجتـــــ فرمودنــد حتماً اسمت را عوض ڪــن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدے بگذاريد. شما در تاجگــذارے امام زمــان (عج) ‌به شهــــادت خواهيد رسيــد. شما يڪے از سربـــازان امام زمــان (عج) هستيد و هنگام ظهـــور امام زمان(عج) با ايشان رجـــوع مےڪنیــد. ❉ شهیـد " عبـــدالمهدے ڪـــاظمــے " شهیدے ڪه طبق تعبیر آیت الله بهجتـــ براے خوابـے ڪه دیده بود، در شب تاج گذاری امام زمـــان عجل الله تعالــے فرجـــه الشـــریف در 29 دے ماه 1394 در سوریـــه به شهــــادت رسیـد. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَے دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعے فے دَرَجَتے یَومَ القیامَة ✨بدانید آنان ڪہ در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت ماندہ و بہ خاطر طول مدت غیبت منڪرش نشوند، روز قیامت با من هم درجہ خواهند بود. 📚بحارالانوار(ط-بیروت) ج۵۱ ص۱۰۸ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮
‍ ‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "خاطرات شهـــــــــدا " ❉در دوران تحصیل برای كمك به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند نیمه های شب ـ قبل از اذان صبح ـ به مدرسه می رود و كلاس ها و حیاط را تمیز می كند و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در تردید می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند! ❉و در نیمه شبی « عباس» را می بینند كه جارو در دست مشغول تمیز كردن حیاط است . 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨بهترین شما کسی ست که در برخورد با مردم مهربان تر باشد. 📙دلایل الامامه، ص76 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اےشهدا🔮 @khamenei_shohada
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ‍ ‍ " خـــــاطـــــرات " ❉پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. ❉نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. ❉هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم ❉ شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. ❉ از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)). ❉بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨ ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. 📚 ۲_ص۶۶_ح۱۸۵۸ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮 @khamenei_shohada
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " سـیـــره ے شھیـــد " ❉روز سوم عمليات بود. حاجي هم مي‌رفت خط و برمي‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند. ❉مسئله‌ي دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نمي‌توانست روي پا بايستد. ❉سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشه‌ي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بي‌سيم را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد؛‌ خبر مي‌گرفت و راهنمائي مي‌كرد. اين‌جا هم ول كن نبود. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ كُلُّ حسناتِ بني آدَمَ تُحصِهَا الملإئِكةُ اِلاّ حسناتِ المُجاهدينَ فاِنَّهُم يَعجِزونَ عن عِلمِ ثِوابِها. ✨فرشتگان تعداد ڪل ثواب‌ها و حسنات آدميان را مے‌دانند مگر ثواب مجاهـدين ڪہ از شمار و ميزان آن‌ها ناتوان هستند. 📚 مستدرڪ، ج ۱۱، ص ۱۳ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایے امام خامنه اے شهدا🔮
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• " نـماز عـاشـــــقانـه "🌹🕊 ❉ قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ... نمازش ڪه تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم ... ڪتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع ڪرد به خوندن ... ❉ ولی من باز باهاش قهر بودم ڪتاب رو گذاشت ڪنار ... بهم نگاه ڪرد و گفت:  غزل تمام... نماز تمام... دنیا مات... سڪوت بین من و واژه ها سڪونت ڪرد ❉ بازهم بهش نگاه نڪردم ... اینبار پرسید : عاشقمی سکوت ڪردم ... گفت: عاشقم گر نیستی لطفی بڪن نفرت بورز... بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می‌ڪند. دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه گفتم: نه گفت: لبت نه می گوید وپیداست می‌گوید دلت آری ... ڪه این سان دشمنی یعنی ڪه خیلی دوستم داری ... ❉ زدم زیر خنده ... روبروش نشستم  دیگه نتونستم بهش نگم ڪه وجودش چقدر آرامش بخشه .... بهش نگاه ڪردم و از ته دل گفتم : .... 📝 روای همسر شهید بابایی 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ ✨«ﺧﻮشﺭﻭﻳﻰ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﻣﺆﻣﻦ، ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺩِ ﺧﻮﺵﺭﻭ ﻭﺍﺟﺐ می کند.» 📚 بحارالانوار، ج۷۵ ص۴۰۱ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا 🔮 @khamenei_shohada
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• "شـــــهادت در حـالت ســـــجد " ❉می گفت « دوسـت دارم شهـــادتم در حالـی باشد ڪـــه در سجـــده هستم » ❉یڪـی از دوستانش می گفت : در حال عڪـس گرفتن بودم ڪه دیدم یڪ نفر به حالت سجـده پیشانــی به خاڪـ گذاشته است . فکر کردم نمــاز می خواند ؛ اما دیدم هوا ڪاملاَ روشـن است و وقت نماز گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامـی را هم با خـــودش داشــت . ❉جلو رفتم تا عڪسـی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی ڪتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد . دیدم گلولــه‌ای از پشت به او اصــابت ڪرده و به قلبــش رسیده ، آرام بود انگــار در این دنیا دیگــر ڪاری نداشت. ❉صورتــش را ڪه دیدم زانوهایــم سسـت شـد به زمین نشـستـم . با خودم گفتـم : «این که یوســفـــــ شریفــــ است ». 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ مَن طَلَبَ الشَّهادَةَ صادِقاً أعطِيَها ولَو لَم تُصِبْهُ؛ ✨هر كس به راستى خواهان شهادت باشد به (مقام) آن مى رسد، هر چند به شهادت نرسد. بحارالانوار جلد53 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اےشهدا🔮 🌷🕊 @khamenei_shohada
‍ ‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• ‍ " سـیـــره ے شھیـــد " ❉ یک شب یه موردی پیش اومد که یه ماشینی میخواست به زور دو تا دختر سوار کنه.ما این ها رو گرفتیم و بردیم پاسگاه تحویل بدهیم. ❉مصطفی توی راه به دخترها گفت: شما برای چی این وقت شب بیرون هستید؟ دخترا گفتند: ما جایی نداریم که بریم. مصطفی بهشون گفت:من شماره خانمم را میدم ، باهاشون صحبت کنید📱. دخترها خیاط بودند. ❉مصطفی میگفت: من براتون مغازه می گیرم ،چرخ خیاطی هم می گیرم که کار کنید، شب ها هم توی مغازه بخوابید. دخترها خنده شون گرفته بود ، فکر نمی کردند یک نفر انقدر دلسوز باشه. 📝راوے:جانباز مدافع حرم امیرحسین حاج نصیری 🌷  ※✫※✫※✫※✫※ ✨ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ،ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﺴﺘﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻛﻨﺪ. 📚ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤّﺔ : ۲\۲۴۲ ✫┄┅═══════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا🔮