eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
ـلہجه‌مشہدی یعنی مُو بارها شده به خدا گُفتُم خدایا؛ به ما توفیق توبه نده... مُو هَمی رِه دوست دِرُم با هَمی مدلی که هست ... دوست دِرُم موقع شهادت هَمی طوری شُم ... که تو به بقیه ثابت کنی که بابا؛ هر کی می‌تونه درست بشه ... اگر همه قدیس بشن که شهادت دست نیافتنی میشه!... . 📎پ ن:صحبت های شهیدرضاسنجرانی با لهجه شیرین مشهدی، ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ناگفته‌های سفر سردار سلیمانی به اربیل بعد از حمله داعش به اقلیم 🔹 مسجدی، سفیر ایران در عراق: بارزانی می‌گفت حاج قاسم را بخاطر صداقت، جدیت و وفای به عهدش دوست دارم 🔹 حاج قاسم معتقد بود که نباید بگذاریم داعش در جایی ساکن شود و به سرعت آنان را پاکسازی می‌کرد ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_ششم (ب) شرایط انقدر بد بود که حتی توان نفس کشیدن را هم د
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 ✍حسام بی خبر از حالم خواند. صدایش جادویی عجیب را به دوش می کشید. این نسیم خنک از آیات خدایش بود یا تارهایِ‌ صوتی خودش؟ حالا دیگر در اوج ناله های خوابیده در شیمی درمانی و درد، جوانی بود که روزی بزرگترین انتقام زندگیم را برایش تدارک دیده بودم. صاحب این تارهای صوتی،‌نمیتوانست یک جانی باشد! اما بود... همانطور که دانیال مهربان من شد😔 این دنیا انباری بود از دروغهای واقعی. در آن لحظات فقط درد نبود که بی قرارم میکرد،سوالهایی بود که لحظه به لحظه در ذهنم سلامی نظامی می داد و من بی توانتر از همیشه،نایی برای یافتن ‌جوابش نداشتم. در این مدت فقط صدا بود و تصویری مه گرفته از حسام. مدتی گذشت و در آن عصر مانند تمام عصرهای پاییز زده ی ایران،‌جمع شده در خود با چشمانی بسته،‌صدای قدمهای حسام را در اتاقم شنیدم. نشست روی صندلی همیشگی اش،درست در کنار تختم 💖بسم اللهی گفت و با باز شدن کتاب،خواندن را آغاز کرد.
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_هفتم ✍حسام بی خبر از حالم خواند. صدایش جادویی عجیب را به
💖بسم اللهی گفت و با باز شدن کتاب،خواندن را آغاز کرد. آرام آرام چشمهایم را گشودم. تار بود اما کمی بهتر از قبل، چند بار مژه بر مژه ساییدم،حالا خوب میدیدم. خودش بود. همان دوست،همان جوان پر انرژی و شوخ طبع دوست دانیال با صورتی گندمگون، ته ریشی مشکی و موهایی که آرایش مرتب و به روزش در رنگی از سیاهی خود نمایی میکرد. چهره اش ایرانی بود،‌شک نداشتم و دیزاین رنگها در فرم لباسهای شیک و جذاب تنش،‌شباهتی به مریدان و سربازان نداشت. این مرد به هر چیزی شبیه بود جز خونخواری داعش پسند. کتاب به دست کنار پنجره ایستاد و به خواندنش ادامه داد. قدش بلند بود و چهارشانه و به همت آیه آیه ایی که از دهانش بیرون می آمد انگار در این دنیا نبود. در بحبوحه ی خورشید،‌نم نم باران روی شیشه می نشست🌧 و درخت خرمالویِ پشت اش به همت نسیم،میوه ی نارنجی نشانش را به رخ میکشید. نوای بلند شد، حالا دیگر به آن هم عادت کرده بودم. عادتی که اگر نبود روح پوسیده ام،‌پودر میشد محض هدیه به مرگ. حالا ترین های زندگیم،‌مسکن می شدند برای رهاییم از درد و ترس... صدایش قطع شد. کتاب را بست و بوسید. به سمت میزِ کنار تختم آمد. ناگهان خیره به من خشکش زد - سارا خانم😳 ضعف و تهوع همخوابه های وجودم شده بودند. کتاب را روی میز گذاشت و به سرعت از اتاق خارج شد. چند ثانیه بعد چند پرستار وارد اتاق شدند اما حسام نیامد. چند روز گذشت و من لحظه به لحظه اش را با تنی بی حس،چشم به در،انتظار آوازه دشمنم را میکشیدم و یافتن پاسخی از زبانش برای سوالاتم، اما باز هم نیامد. حالا حکم معتادی را داشتم که از فرط درد از خود میپچید و نیازش را طلب میکرد و من جز سه وعده اذان از مُسکن اصلیم محروم بودم. این جماعت ایدئولوژی شان محتاج کردن بود، بعد از مدتی حکم آزادیم از بیمارستان صادر شد و من با تنی نحیف،بی خبر از همه جا و همه کس آویزان به پروین راهی خانه شدم. او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد. به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق، با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم. باید با یان یا عثمان حرف میزدم، تماس گرفتم اول با عثمان یک بار دو بار سه بار جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد. شماره ی یان را گرفتم بعد از چندین بار جواب داد: - سلام دختر ایرانی صدایم ضعیف بود. - بگو جریان چیه؟تو کی هستی؟ لحنش عجیب شد - من یانم،دوست سارا دوست داشتم فریاد بزنم و زدم، هرچند کوتاه - خفه شو من هیچ دوستی ندارم،من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم. - داری تو دانیالو داری نشسته روی تخت با پنجه ی پایم،گل قرمز رنگ قالی را هدف گرفتم - داشتم دیگه ندارم. یه آشغال مث عثمان؛اونو ازم گرفت ⏪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزے شعار ڪلِ جهان مےشود عــلے طبق حدیث امام زمان مےشود عــلے وقتےڪه اشهدش بشود مرز شیعگـے باور ڪنید ڪلِ اذان مےشود عـــلے فقط حیدرامیرالمومنین اسٺ ۱۴ روز تا عیدولایت مبلغ غدیر باشیم ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
برای انتقام سخت هیچ وقت دیر نیست آمریکا در پی شهادت سردار سلیمانی هنوز بر پیکر شیطان بزرگ فرود نیامده آسیاب به نوبت انتقام ایجاد مزاحمت برای هواپیمای آمریکایی راهم خواهیم گرفت. ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــ @khamenei_shohada
📜 می گفت : این دنیا با تمام زیبایی ها و انسان‌های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! تمامی ما باید برویم و راه این است‌ دیر یا زود فرقی نمی کند اما چه بهتر که زیبا بروی ... ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
📸 فرزندان ایران... امام خمینی(ره): 🔹اینجانب هنگامی که این جوانان عزیزِ درعنفوان شباب را، که با گریه از من تقاضای دعا برای شهادت میکنند، مشاهده میکنم از خود مایوس و از آنان شرمنده میشوم. ۶۱/۱۱/۲۱ ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔻بارزانی میگفت حاج قاسم را بخاطر وفای به عهد و صداقتش دوست داریم ✍ایرج مسجدی سفیر ایران در عراق در برنامه دستخط: جبهه مقاومت با شهادت «حاج قاسم» جدی‌تر شده و نوعی حس خونخواهی در آن شکل گرفته است. بارزانی می‌گفت حاج قاسم را بخاطر صداقت، جدیت و وفای به عهدش دوست دارم.‌امروز مسیحیان و ایزدی‌های عراق هم «حاج قاسم» را دوست دارند. ردیابی مسیر حرکت «حاج قاسم» کار دشواری نبود؛ چون ایشان آشکارا و با اطلاع مقامات عراقی به این کشور سفر می‌کرد. 🔹دولت الکاظمی خود را موظف به اجرای مصوبه «اخراج آمریکایی‌ها» می‌داند؛ منتظر هستیم این اتفاق بیفتد. در جلسات سفرا در عراق، جایی می‌نشینم که ریخت نحس سفیر آمریکا را نبینم. «حاج قاسم» شخصیت دوبعدی داشت؛‌ در کار بسیار قاطع و بدون تعارف و در بیرون از کار، بسیار عاطفی و صمیمی بود. ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔻عملیات مرصاد به روایت سردار فضلی 🌷از مصادیق درخشش سردار فضلی ،حضور نقش آفرین او درعملیات «مرصاد» است که منافقین در۵ مرداد۶۷، دست در دست صدام، به خیال خام خود،به ایران اسلامی ، حمله کردند و امروز، پس از ۳۲سال، جریان نفاق هم‌چنان به شرارت علیه ملت ایران مشغولند. 🌷از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف بایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپترها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد. ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
🔰 لوح | ای کشته دور از وطن... 🔻 آمریکایی‌ها میهمان شما را در خانه شما کشتند و صریحاً به این جنایت اعتراف کردند؛ که این موضوع کوچکی نیست. 📝 رهبر انقلاب در دیدار مصطفی الکاظمی در واکنش به ترور سردار سلیمانی در عراق ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada