eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 آمریکای آشفته... 🔹 رهبر معظم انقلاب: آمریکا دچار بحران است؛ بحران اقتصادی، بین‌المللی، سیاسی، اخلاقی؛ این آمریکا می‌خواهد به چه کسی کمک بکند؟ این آمریکا می‌خواهد دیگران را بمکد و بکَند تا خودش را ترمیم بکند. ۹۵/۸/۱۲ ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔰نامه رهبر عزیزمان به جوانان فرانسوی ✍رهبر انقلاب: 🔻جوانان فرانسه! از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است⁉️ 🔹سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در این‌باره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟ 📚۷ آبان ۱۳۹۹ ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ @khamenei_shohada
36.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط حرفهای حسین یکتا تا اخر را گوش بدهید و برای دیگران بفرستید صوابش برای شهدا @khamenei_shohada
✨ شهدای خانطومان | شهید زکریا شیری ° راهی که با عقل و درایت انتخاب شده ° بخشی از شهید : برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم. نمی‌دانم زمانیکه این نوشته خوانده می‌شود آیا در بین شما هستم و یا اینکه به سعادت راه رستگاری و شهادت که آرزوی قلبی و همیشگی من بوده، رسیده‌ام. لازم به ذکر است که من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نموده‌ام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس می‌باشد. ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️ ❣️ 🌤آبها نام تورا زمزمه می كنند درختها به احترام تو سبز میشوند 🌤نسیم، دعای عهد را در گوش سروها میخواند... 🌤شكفتن گل رویت بهترین هدیه برای منتظران است. ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
گفتم کجا گفتا دمشق گفتم چرا گفتا که عشق گفتم وَ کِی گفتا که حال گفتم بمان گفتا محال .. به یاد سردار دل ها حاج ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔻حضور سردار نقدی در منزل شهید امر به معروف محمد محمدی 🔹معاون هماهنگ کننده سپاه: امنیت جامعه را مدیون فداکاری‌های شهدا هستیم و جامعه ما باید این جوانمردان بزرگ را بشناسد. 🔹قاتل شهیدان امر به معروف کسانی هستند که فضای مجازی فاسد را بر مردم ما مسلط کردند و فضای مجازی کشور را به دست باند‌های صهیونیستی دادند. 🔹شهید محمدی شامگاه ۲۷ مهر در درگیری با ۷ نفر از اراذل و اوباش محله تهرانپارس به شهادت رسید. 🇮🇷 @QODS_COM | اخبار سپاه قدس
🌸 ریحانه خانم دختر آقا مجتبی وفتی وارد مدرسه شد، اولین کلمه ای که نوشتنش را یاد گرفت بابا بود. بابای ریحانه دو بخش دارد ؛ یک بخش در خاطره های اوست و بخش دیگرش در رویاهای کودکانه اش. مجتبی کرمی سال ۹۴ در سوریه شهید شد. آن زمان ریحانه سه ساله بود. بابای ریحانه را در شهر همدان به عنوان یک بچه هیئتی و فعال فرهنگی می شناختند. البته پاسدار سپاه انصارالحسین علیه السلام هم بود. ✅ از آسمان (شبکه دو سیما)در برنامۀ این هفتۀ خود که جمعه نهم آبان حوالی ساعت ۱۶ از شبکۀ دو پخش شد به زندگی این شهید پرداخته است. به گفتۀ امیر خورشیدی فرد تهیه کننده و کارگردان از آسمان، بینندگان این برنامه ضمن نشستن پای صحبتهای با همسر ، دختر و خانواده و دوستان شهید ، شاهد تصاویر پخش نشده ای از وی نیز بودند مدافع حرم ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🍃🌹گزیده ای از زندگینامه شهید سعید مسلمی🌹🍃 🍃🌹شهید سعید مسلمی متولد نوزدهم فروردین 1370 در شهر اراک، یکی از پنج شهید مدافع حرم شهر اراک است که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در نهم آبان 1394 در سوریه به شهادت رسید. سعید از جوانان دهه هفتادی بود که قهرمانی و بزرگمردی‌اش زبانزد مردم شهرشان بود. ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
🍃🌹خواهر شهید میگوید: سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود. در مسابقات استانی رتبه داشت. یک بار مادرمان به او گفت: سعید چند سال است که کاراته کار می‌کنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمی‌کنی؟ در جواب گفت: مامان همین که بچه‌ها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم می‌آمدند و می‌گفتند آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید. 🍃🌹 برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت. از 18 سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیتنامه‌اش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی می‌رسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا می‌شود.🌹🍃 ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
🌸✨🌸 مقام معظم رهبری: گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّه‌ی فرانسوی در اهانت به چهره‌ی نورانی و قدسی 🌙 حضرت رسول اعظم🌙 (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینه‌ی شرارت‌بار دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه‌ی مسلمانان را آشکار ساخت. ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
📅تاریخ تولد : ۱۲۹۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱۳۴۲ 🥀مزار : ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ @khamenei_shohada
‍ مجلس حسین، پناهی است برای دل های بریده و چشم های خسته از گناه برای آنان که میخواهند بغض های پیچک شده در گلو را ببارند برای نوکرهایی که دلشان به عشق ارباب می تپد،بی قرارِ قرار روضه اند و نام حسین تسکین قلبشان برای آنان که راه را اشتباه رفته و امضایشان، پای اعمالی است که از انجامش نادم‌اند.توبه کرده و اشک می ریزند و لقب حر می گیرند به رسم حرّ_کربلا حر،همان دشمنی که دقایق آخر پشیمان شد از مخالفت با امام_زمان و بستن آب بر روی اهل خیام .شرمگین، با کفش های آویزان بر گردن و خجالت چین شده بر پیشانی ، سوی حسین آمد . توبه کرد و دقایق آخر، سر بر زانوی امامش شهد شهادت نوشید حرِ کربلا راهنما شد برای بازگشت از تاریکی بسوی نور .برای آنان که در خواب غفلت بودند اما امید بیداری داشتند . بعد از او حرهای زیادی متولد شدند مثل طیب حاج رضایی، راه را اشتباه رفته بود. عکس رضاشاه بر بدنش حک بود اما همچنان کبوتر دلش در هیئت حسین بال و پر می زد. وقتی حرف از بی حجابی و چادر از سر کشیدن شد، دلش رفت سوی عاشورا و خیمه ها، معجرهایی که از سر کشیده شد و موهایی که سوخت. نبض غیرتش اجازه نداد سکوت کند و همان جا بود که برگشت. بهای برگشتنش ، زندان بود و شکنجه. در آخر هم تیرباران اما پای اعتقادش ماند و شد . می گویند ذکر لبش خدایا پاکم کن و خاکم کن بوده است. به گمانم دعای حرِّهای زمان مستجاب می شود.طیب ، طیب و طاهر خاک شد. در کوچه های دنیا گمراه شده ام.دلم حرشدن میخواهد. ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده. ✍نویسنده: طاهره_بنایی منتظر ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
روزی پربار درعملیات تفحص شهیدان، در روز دهم آبان، کشف ده شهید درمنطقه چنگوله 💠دیروز شنبه ۱۰ آبان ۹۹ و در آستانه میلاد پرخیر و برکت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و امام جعفر صادق ع، گروه تفحص شهدا در منطقه چنگوله مهران ، از صبح دیروزتا این لحظه موفق به کشف پیکر مطهر ۱۰ شهید دوران دفاع مقدس گردیدند 🎥تصاویر زیبا از لحظه تفحص این شهدای عزیز تا ساعاتی دیگر منتشر خواهد شد ... ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم تفحص ۱۰ شهید دفاع مقدس 💠امروز شنبه ۱۰ آبان ۹۹ و در آستانه میلاد پرخیر و برکت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و امام جعفر صادق ع، گروه تفحص شهدا در منطقه چنگوله مهران ، از صبح امروز تا این لحظه موفق به کشف پیکر مطهر ۱۰ شهید دوران دفاع مقدس گردیدند . ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که به فیلم های پلیسی علاقه دارند سریال 《》 را که پخش آن از دیشب آغاز شده است از دست ندهند.《تقابل وزارت اطلاعات با داعش و تروریسم》 این سریال ِ امنیتی و جاسوسی ،خط اصلی ی قصه اش سناریوی آمریکا برای ناامنی ی خانه امن ماست... یعنی همان طرح آمریکایی-عربی که در حقیقت برای نا امن کردن ِ خانه ی امن ما در دستور کارشان قرار داده شده و جزو اهداف شوم و شیطانی شان بوده است. با نگاهی به پرونده های اخیر کشور در مورد فعالیت های تروریستی و مفاسد اقتصادی،این پرونده ی پیچیده به هم گره می خورد... هر شب ساعت ۲۲:۱۵شبکه ی یک ... ... ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
💝🍃💝 🍃💝 💝 ✍ اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپش بالا میرفت. اینجا حتی خاکش هم جذبه ای خاص و ویژه داشتــ... حالِ بقیه ی مسافران دست کمی از من نداشت.. تعدادی اشک می ریختند.. عده ای زیر لب چیزی را زمزمه میکردند. و نوایِ مداحیِ مردِ تپل و چفیه به گردنِ نشسته در جلویِ اتوبوس این شور را صد چندان به جانم تزریق می نمود.❤️ حس عجیبی مانند طوفان یک به یک سلولهایم را می نوردید و من نمیدانستم دقیقا کجایِ دنیا قرار دارم؟ طعمی شیرین، شاید هم ملس... اصلا نمیدانم... هر چه که بود کامم داشت مزه ی آُسمان را میچشید. در این بین حسام مدام تماس میگرفت و جویای مکان و حالمان میشد. بماند که چقدر اصرار به حرف زدن با مرا داشت و من حریصانه صبوری میکردم. نمیدانم چقدر از رسیدنمان به آن خاکِ ابری میگذشت که هیجانِ زیارت و بی قراری، جان به لبم رساند و پا در یک کفش کردم که بریم به تماشایِ سرایِ ... اما دانیال اصرار داشت تا کمی استراحت به جان بخریم و انرژی انباشته کنیم محض ادامه ی راه که تو بیماری و این سفر ریسکی بزرگ... مگر میشد آن حجمه از تلاطم عاشقی را دید و یک جا نشست؟ اینجا آهن ربایِ عالم بود و دلربایی میکرد... هر دلی که سر سوزن محبت داشت، سینه خیز تا حریم علی را می دویید..💔 ما که ندیده، مجنون شدیم. راستی اگر در خلافتش بودیم دست بیعت میدادیم یا طناب به طمعِ گرفتنِ بیعت به دورش می بستیم؟ این عاشقی، حکمش بی خطریِ زمان بود یا واقعا دل اسیرِ سلطان، غلامی میکرد؟ نمیدانم.. اما باید ترسید... این خودِ مجنون، اسم جانِ شیرین که به میدان بیاید، لیلی را دو دستی میفروشد...
حرفهایِ دانیال اثری نداشت و مجبور شد تا همراهیم کند. هجوم جمعیت آنقدر زیاد بود که گاه قدمهایِ بعدیم را گم میکردم. از دور که کاخِ پادشاهی اش نمایان شد...قلبم پر گرفت🕊 و دانیال ساکت چشم دوخت به صحنِ علی... با دهانی باز ، محو تماشا ماندم. اینجا دیگر مرزی برایِ بودن ، نبود... اینجا جسم ها بودند، اما روح ها نه... قیامت چیزی فراتر از این محشر بود؟ در کنارِ هیاهیویِ زائرانی که اشک می ریختند و هر کدام به زبان خودشان، امیر این سرزمین فقیر نشین را صدا میزدند، ناگهان چشمم به دانیال سنی افتاد که بی صدا اشک از گوشه ی چشمانش جاری میشد و دست بلند کرده زیر لب نجوا میکرد...💔 در دل قهقه زدم ، با تمام وجود... اینجا خودِ حکومت میکرد.. بیچاره پدر که با نفرت از علی ما را به عرصه رساند و حالا دختری مرید و پسری دلباخته ی امیرالمومنین رویِ دستانش مانده بود... و این یعنی ” من الظلمات الی النور”✨ طی دو روزی که در بودیم گاه و بیگاه به زیارت محبوس شده در زنجیره ی زائران، آن هم از دور رضایت میدادم و درد دل عرضه میکردم و مرهمِ نسخه پیچ ، تحویل میگرفتم. حالا دیگر دانیال هم بدتر از من سرگشتگی میکرد و یک پایِ این بود.❤️ با گذشت دو روز بعد از وداع با امیر شیعیان که نه، امیر عالمیان.. به سمت حرکت کردیم...💔 با پاهایی پیاده، قدم به قدمِ جنون زدگان حسینی...👣💔 ⏪ ...
📝دستخطی از شهید دستخط بالا نوشته‎ای از این پهلوان شهید است که از دوران دفاع مقدس به جا مانده است. «راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذرد، چون رزق مومنین دائما برقرار می‌باشد. رزق مومن که می‌دانید چیست؟ از همان سور‌های امام حسینی است که دائم برقرار است و ما هم آن را توی رگ میزنیم که قوت بگیریم؛ که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم. والسلام. ابراهیم هادی» ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ✨فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ✨و خدا را فرمان بريد و پيامبر ✨را اطاعت نماييد ✨و اگر روى بگردانيد بر پيامبر ✨ما فقط پيام‏رسانى آشكار است 📚سوره مبارکه تغابن ✍آیه ۱۲ ❣ ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
🔺خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی. فرازی از وصیت‌نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسره ۱۶ ساله تبریزی دفاع مقدس در روز عرفه آسمانی شد.... ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
خلاصه ای از مسیر عشق: علی که پسر تیز هوشی بود متوجه می شود که تا وقتی او در کنار خانواده است پدر قصد بازگشتن را نخواهد داشت و این یعنی وداع علی با . لذا علی به «علی عیدی»  که عازم منطقه جنوب بود می سپارد که به پدرش بگوید اگر تا دو روز دیگر به خانه برنگردد خانه و خانواده را به امان خدا گذاشته و به جبهه برخواهد گشت . پدر پیام علی را که می شنود می داند او در آنچه که پیغام فرستاده مصمم است . برای همین در اولین فرصت به تبریز برمی گردد . علی در ۷ درمنطقه سردشت ، ارتفاعات دُپازا چون شیر وارد میدان شد و در پاکسازی منطقه از وجود مین ها تلاش زیادی کرد.  ۷۰ روز از آمدنش به جبهه می گذشت ی سال ۶۶ بود. آن روز چهره علی روشن تر از همیشه بود .  در حال عبور از میدان مین ناگهان با انفجار مین یکی از چی ها به زمین افتاد و به رسید . علی که از دورناظر صحنه بود به سوی او رفت تا کمکش کند، اما سیم تله ای به پاهایش پیچیده و مین دیگری منفجر شد پاهایش زخمی و خونی شد. مولایش امام حسین(ع) را صدا کرد وگفت: یا حسین (ع)! «رسول صارمی» علی را بر دوش گرفته و با او به پایین ارتفاعات حرکت کرد. آن روز پدر علی به عیادت مجروحین در بیمارستان رفته بود که می شنود گردان تخریب شهدای زیادی داده است . نگران می شود . یکی از مجروحین می گوید: نگران نباش حاجی، پسرت از ناحیه پا زخمی شده و با «هلیکوپتر»آوردندش عقب. حاج بیوک که خود مرد میدان بلا بود و عمری را در نوحه خوانی سپری کرده و خود نیز عاشق بود در پاسخ می گوید : من علی را در راه خدا به جبهه فرستاده ام هر چه او صلاح بداند به همان راضی ام. بعد از آن به واحد تعاون سپاه در پل قاری تبریز که محل کارش بوده بر می گردد و به «حاج صادق کمالی»  می گوید: چه خبر از بچه ها؟ حاج صادق می گوید: تخریب زیادی داده . حاج بیوک دوباره می گوید: گفتم از لیست شهدا چه خبر؟ این بار حاج صادق جواب می دهد که خدا قربانی ات را قبول کند. علی تو هم در لیست شهداست.