eitaa logo
بصير
2.5هزار دنبال‌کننده
75.3هزار عکس
68.7هزار ویدیو
2.5هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📸ساخت بقیع به روایت هوش مصنوعی😭 اخر یه روز شیعه برات حرم میسازه التماس دعا، ناصرکاوه https://eitaa.com/Basir_MN
بمناسبت فرارسیدن ۲۹ فروردین، روز بزرگداشت ارتش جمهوری اسلامی ایران https://eitaa.com/Basir_MN
(1) سلام خدمت دوستان عزیز, به مناسبت فرا رسیدن 29 فروردین روز ارتش, چند روزی در خدمت شهدای عزیز ارتش جمهوری اسلامی ایران هستیم👇 🎈پس از پیروزی انقلاب، در شرایطی که دشمنان کمین کرده انقلاب و به تبعیت از آنان دوستان نا آگاه، نغمه شوم و خطرناک انحلال ارتش را سرداده بودند و ارتش در حساسترین شرایط حیات خود قرار گرفته بود، امام خمینی (ره) به عنوان بزرگترین حامی ارتش پای در میدان نهاد و نقشه شوم دشمنان انقلاب را نقش بر آب نمود و طی پیامی، با قاطعیت هرچه تمامتر، ضرورت حفظ ارتش را اعلام و در جهت انسجام، یکپارچگی و وحدت ارتش، فرمان تاریخی و مهمی را صادر فرمودند و روز 29 فروردین را روز ارتش نامگذاری کردند... 🌹 سید علی اقبالی‌ دوگاهه در یکم آبان‌ماه 1359 در یک ماموریت برون‌مرزی با عملیات موفقیت‌ آمیز در راه برگشت، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین او را نشانه رفت و هواپیمای وی مورد اصابت موشک قرار گرفت. پرنده زخمی که خلبان جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رسانده بود، سقوط کرد و اقبالی با چتر نجات هواپیما را ترک کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. خلبان دلیر ایران‌ زمین بیشتر تلمبه‌خانه‌ها و نیروگاه‌های برق عراق را از کار انداخته بود و طرح‌های عملیاتی وی موجب شده بود تا صادرات 350 میلیون بشکه نفت عراق از کار بیفتد... صدام به خون این شهید تشنه بود و صدام دستور داد پس از دستگیری اقبالی بدنش را دو نیمه کردند. نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی دیگر در موصل عراق مدفون شد... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه برشی از زندگی سرلشگر خلبان، شهید سید علی اقبالی‌ دوگاهه 🌹جنگاور بود، چترباز بود، دوره‌هایی که یک رنجر باید ببیند را گذرانده بود، کلاه‌ سبز بود. از خیلی سال قبل‌تر مسوول حوزه بسیج و مسوول آموزش ناصحین شد و همیشه خودش را سرباز رهبر می‌‎دانست. قبلا یکبار به عراق رفته بود، اما آن موقع ماموریتش طولانی نبود. محسن درست است که پسرم بود، اما پشت و پناهم بود، روزی هم که آمد و گفت می‌خواهد به سوریه برود می‌دانستم این راه، شهادت دارد، خودم هم در دوران دفاع مقدس جبهه بودم، می‌دانستم شرایط جنگ چگونه است. البته این را هم قبول داشتم که شهادت نصیب هر کسی نمی‌شود و این‌هایی که امروز می‌بینید شهید شده‌اند، برگزیده هستند. محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند و حتی در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست مبارکشان را روی سرم بکشند که قسمت نشد و البته آقا بعد از شهادتش سر مزار محسن آمد و چند دقیقه‌ای ایستادند. کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه برشی از زندگی شهید محسن قوطاسلو 🌹وقتي برای آخرین بار دیدمش سفيد مثل مهتابي شده بود. تازه اصلاح كرده بود. چشم‌هايش باز بود. تفنگ را به زور از دستش در آورده بودند. اگر سوراخ روي قلبش نبود مي‌گفتم خوابيده... گوشه‌‌ي لب‌هايش چين خورده بود... درد داشت. آن‌قدر به خطوط صورتش، حالت لب‌هايش دقت كرده بودم كه فهميدم چه معنايي دارد. به پسرها گفتم: "كف پاي بابا را ببوسيد. پاي بابا خيلي خسته است"... بعد هم يك پروانه آمد نشست روي پيكر حسن. بعد پرواز كرد و با حسن آمد تا قبر. لباس‌هاي خوني‌اش را پسرها شستند و من همه‌ي آن‌ها را تميز و مرتّب در كمد نگه داشته‌ام. حالا سال‌هاست كه از رفتن حسن مي‌گذرد؛ مي‌نشينم و عكس‌ها را جلويم مي‌چينم و نگاه شان مي‌كنم و بر تنهائيم فكر مي‌كنم. بچه‌ها هستند اما حسن نيست... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه روایتی از همسر سرلشگر شهید, آبشناسان 🌹 یکی از تکاورانی که در حماسه خرمشهر در ابتدای جنگ حضور داشتند، خاطره ای فراموش نشدنی در تاریخ این سرزمین را از آن روزها چنین بیان کردند: "پس از این که خرمشهر سقوط کرد و به دست دشمن افتاد، بین ما و دشمن پل خرمشهر حایل شد که با تخریب آن مانع از ادامه پیشروی دشمن شده بودیم. دشمن برای تضعیف روحیه ما، جنازه یکی از دخترانی را که در طول محاصره به شهادت رسیده بود و در شهر جای مانده بود را در آن سوی پل به یکی از تیرهای برق کنار پل در سمتی که ما ببینیم، بسته بود. تکاوران دلیر ما که این صحنه را دیدند، به خاطر حفظ ناموس وطن، برای برگرداندن جنازه آن دختر ایرانی، به آن سوی رودخانه رفته، سه نفر از تکاوران شهید شدند و پیکرشان همانجا ماند، اما توانستند جنازه آن دختر ایرانی یعنی ناموس وطن را از چنگ دشمن آزاد کرده و به این سمت پل بیاورند...." کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه https://eitaa.com/Basir_MN
-ارتش(2) 🌹گوشه برزنت راکشیده بودند روی خودشان. جا نبود من و صیّاد بخوابیم. روی زمین نم دار و سرد دراز کشیدیم. نگاهش می کردم، سردش بود و می لرزید. گفتیم پشت به پشت هم بدهیم شاید کمی گرم مان شود. توی آن هوای سرد وضو گرفت و ایستاد به نماز. من فقط نگاهش می کردم. اصلاً حسّ تکان خوردن هم نداشتم چه برسد به نماز خواندن. نمازش که تمام شد تا خودِ صبح قرآن خواند. بعد هم بچه ها را بیدار کرد. روی همان تپّه نماز جماعت خواندیم... کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه برشی از زندگی سپهبد شهید، علی صیاد شیرازی 🌹 آن روز وقتى بلوار نزديک پايگاه هوايى شيراز را به نام من كردند، غرور و شادى را در چشم‌ هاى همسرم ديدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند، پشت تريبون رفتم. ولى همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعنى فكر مى كنند ما پرواز مى كنيم و مى جنگيم تا شجاعت ‌هاى ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟... بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعنى مرگ من. چون پشت ميزنشينى و دستور دادن براى من مثل مردن است... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه دست‌ نوشته ‌اى از عباس دوران، هشتم تير 1360 🌹نقش شهید جواد فکوری در خنثی کردن ماجرای حزب خلق مسلمان در تبریز، زمانی که فرماندهی پایگاه دوم شکاری را بر عهده داشت، بسیار حساس بود. او با منسجم کردن نیرو های پایگاه و همکاری بچه های انجمن اسلامی، توطئه دشمنان را نقش بر آب ساخت. فکوری زمانی به فرماندهی پایگاه یکم شکاری منصوب گردید که عناصر ضد انقلاب این پایگاه هر روز با شعار های انحرافی و طرح مسائل جنبی قصد داشتند که امور عملیاتی پایگاه را دچار وقفه و اختلال کنند، اما با زحمات پی گیر شهید فکوری و کمک کارکنان، نه تنها تلاش های عناصر ضدانقلاب خنثا و بی اثر شد بلکه کارایی عملیاتی پایگاه نیز افزایش یافت. همچنین نقش فکوری به صورتی قاطع و مصمم در هدایت عملیات خنثا سازی کودتای نوژه و نظارت وی در دستگیری عناصر این کودتا قابل توجه بوده است. نقش فکوری در طراحی و اجرای بزرگ ترین عملیات 140 فروندی (کمان 99) که تنها به فاصله ده ساعت از آغاز جنگ تحمیلی و به تلافی اولین حمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق صورت گرفت، همواره نقطه عطفی در تاریخ نبردها و جنگ های هوایی به شمار می آید. فکوری در سال های پس از انقلاب چندین بار توسط عناصر وابسته و ضد انقلاب تا مرز شهادت پیش رفت. او فکوری پس از تشکیل کابینه شهید رجایی با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و پس از اینکه سرهنگ معین پور به فرماندهی نیروی هوایی گمارده شد، ایشان مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد. سرانجام در شامگاه هفتم مهرماه 1360 زمانی که به همراه چندتن از سرداران رشید اسلام (فلاحی. نامجو. کلاهدوز. جهان آرا و...) که حاملان خبر فتح و پیروزی رزمندگان سلحشور اسلام بودند و به منظور دیدار و ارایه گزارش فتح به فرماندهی کل قوا امام خمینی(ره) از منطقه عملیاتی به تهران بازمی گشتند در اثر سانحه سقوط سی130 در سی مایلی جنوب شهر تهران (کهریزک) به افتخار شهادت نایل آمد. او هنگام شهادت 43 سال داشت و از وی دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است. کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه 🌹 قرنی و همفکرانش در زمان شاه دستگیر و محاکمه شدند. در آغاز صحبت از اعدام قرنی بود، ولی بنا به عللی او را به اخراج از ارتش و سه سال حبس محکوم کردند. وی در اسفند 1339 از زندان آزاد شد. ایشان به دلیل همکاری با جریان نهضت امام خمینی مجدد به زندان رفت. شهید قرنی در جریان انقلاب به نیروهای انقلابی پیوست و به هنگام شکل‌گیری و گزینش اعضای شورای انقلاب از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب، بلافاصله، در روز 23 بهمن، ضمن اعاده به ارتش با درجه سرلشکری به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب، با حکم امام خمینی منصوب شد. شهید قرنی شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد ایستاد و به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت 1358 به دست گروهک تروریستی فرقان شهید شدند... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه روایتی از زندگی امیر سپهبد, شهید سید‌ محمد ولی قره نی https://eitaa.com/Basir_MN
-ارتش(3) 🌹 حسین در 7 آذر 59 و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند... در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار مطلبی آمده که همه وجود و مرام و مردانگی خلعتبری در آن پیداست: اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می‌کردم... حسین خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى گفته است: اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه خاطره ای از امیر سرلشگر شهید, خلبان شهید حسین خلعتبری 🌹 پسر پیرمرد دفن‌کننده پیکر خلبان شهید غلامرضا چاغروند به‌نام دیوان جالیزی در این خصوص می‌گوید: در 12 مهر ۵۹ یک بالگرد در منطقه دهلران در حال پرواز بود. منطقه چند ساعت قبل به‌علت عقب نشینی نیروهای ایرانی در اشغال نیروهای بعثی بود. نیروهای دشمن به محض دیدن بالگرد آن را مورد هدف گلوله‌های خود قرار دادند بالگرد به‌سمت کوه‌های اطراف پرواز کرد و به‌علت اصابت گلوله به هلی‌کوپتر و زخمی شدن کمک خلبان در یک کیلومتری جالیز بر زمین نشست. بلافاصله نیروهای مهاجم هلی‌کوپتر را به محاصره درآوردند و سرنشینانش را به اسارت درآوردند فرمانده بعثی‌ها از خلبان می‌خواهد به امام امت توهین کند که با مقاومت چاغروند روبه‌رو می‌شود. این ایستادگی و مقاومت ایشان تا جایی ادامه دارد که یکی از افسران عراقی با سرنیزه به‌سمت او حمله می‌کند و وی را غریبانه به شهادت می‌رساند... این خلبان جوان ۲۳ ساله که تازه داماد بود و فرزندی نداشت به‌خاطر نام رهبر سر از تنش جدا کردند و جنازه‌اش دو روز در بیابان‌ها ماند و پیرمردی در روستای جلیز دهلران جنازه او را خاک کرد و به جرم خاک کردن شهید چاغروند ۱۰ سال به اسارت رفت. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه 🌹مقام معظم رهبری در مراسم این شهید بزرگوار در وصف او فرمودند: فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین‌ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می‌شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می‌شود... بخشی از وصیت‌نامه شهید یاسینی: من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟... اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم. به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود... خانواده یاسینی یک شهید و یک جانباز را نیز تقدیم انقلاب، اسلامی و ایران اسلامی نموده است. شهید رضا یاسینی که در سن 17 سالگی در تنگه چزابه به شهادت رسید و عباس یاسینی که جانباز قطع عضو می باشند... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصرکاوه خاطره ای از معاون هماهنگ کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش, سرلشگر خلبان, شهید سید علیرضا یاسینی 🌹پدرمان خیلی به خواهر کوچک مان علاقه داشت...خواهر کوچکم در نوجوانی به سرطان استخوان مبتلا شد... بیماری خواهرم شدت گرفت و همه از او قطع امید کردند... به پدر اطلاع دادیم که دخترش آخرین روزهای عمرش را طی می کند و هر چه زودتر خودش را برای آخرین دیدار با او به تهران برساند. اما پدر قبول نکرد که بیاید... پدرم در آن موقع فرمانده لشگر بودند و در عملیات شرکت داشتند... ایشان در جواب اصرارهای مادرم گفت: الان عملیات است واین سربازانی که الان در حال جنگ هستند، همه شان فرزندان من هستند، الان من وظیفه دارم کنار آنها باشم و همراهشان بجنگم.... خواهر کوچکم در 16سالگی فوت کردند و پدرم تا دو ماه هم نتوانست به خانه برگردد. کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه راوی پسر امیر سرلشگر, شهید ابراهیم نیارکی https://eitaa.com/Basir_MN
-ارتش(4) 🌹سنندج به‌وسيله اشرار و جدايي‌طلبان در محاصره بود. مردم بي‌گناه در آماج گلوله‌هاي اشرار به خاك و خون كشيده مي‌شدند. بالگرد كبرايي چرخ‌زنان در آسمان شهر ظاهر مي‌شود و طوفان راكت و گلوله‌هايش سينه مهاجمان را مي‌شكافت و آنها را عقب مي‌راند. ديگر بالگردهای هوانيروز در پناه اين بالگرد پي‌درپي فرود مي‌آيندو مجروحان و زنان و كودكان را از باشگاه افسران به منطقه امن تخليه مي‌كنند. در آخرين پرواز بالگرد كبری كه خلبانش محسن درخشان و احمد پيشگاه‌هاديان بودند هدف اصابت گلوله قرار مي‌گيرند. خلبان هاديان چاره‌اي جز فرود اضطراري در اطراف شهرندارد. هر دو خلبان از بالگرد مشتعل خارج مي‌شوند و هريك به سويي مي‌روند. خلبان هاديان نجات مي‌يابد اما خلبان درخشان به‌وسيله اشرار ضدانقلاب اسير مي‌شود... افراد ضدانقلاب, او را ايستاده و تا گردن در خاك فرو مي‌كنند و با ماليدن مايع شيرين به سر و صورت رهايش مي‌كنند. فردا كه براي نتيجه شكنجه به سراغش مي‌آيند هنوز اندك رمقي در سر و صورت متلاشي شده از هجوم حشرات در چهره‌اش وجود داشته كه با گلوله‌اي او را خلاص و به شهادت مي‌رسانند. بعد از شهيد نماز هوانيروز (خلبان حسن قاسمي) خلبان محسن درخشان به شهيد ايستاده معروف مي‌شود. خلبان درخشان از تيزپروازان جنگنده هوانيروز بود كه شهادتش پس از انقلاب و چهارماه قبل از جنگ ايران و عراق مي‌باشد... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه برشی از زندگی شهید ایستاده هوانیروز امیر سرلشگر خلبان, محسن درخشان 🌹شهید امیر سرلشکر ولی‌الله فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش می گفت: "روزه بودیم، هیج چیز برای خوردن نداشتیم. رفتیم آب پیدا کردیم توی آفتابه های دستشویی ها، یک جرعه وقت سحر و یک جرعه افطاری می خوردیم..." چند روز در اونجا بدون غذا و مهمات بودیم. یک خلبان شجاع گفت : "من می روم ؛ شهید محمد نوژه رفت هواپیمایش را زدند و شهید شد. یک خلبان دیگر گفت من از هشت هزار مهاجم میگذرم و می روم، نان، خرما و پنیر بسته بندی برداشت و رفت و تصمیم داشت مجروحان را برگرداند. این خلبان محمد جعفر مهدوی ملک کلاهی خلبان هوانیروز بود. کمک خلبان او هم محمد وجدانی نام داشت واهل رفسنجان بود. کمک ها را رساند و خیلی ناراحت کننده تر از آن چه که در فیلم چ دیدید، به سرشان آمد و تکه تکه شدند... این خلبانان شجاع جانشان را در کف اخلاص گذاشتند و به شهید دکتر چمران و نیروهایش کمک رساندند و به فیض شهادت نائل شدند... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه روایتی از امیر سرتیپ دربندی 🌹 شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.... شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم... امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... عباس گفت: بریم طرف دسته عزادار... به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!... شد حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم اینطوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....! کتاب شهدا و اهل بیت (س), ناصر کاوه خاطره ای از معاون عملیات نیروی هوائی ارتش, امیر سرلشگر خلبان, شهید عباس بابائی 🌹بزرگترین شکارچی تانک جهان محمدعلی صفا در جریان جنگ با عراق به تنهایی در یک هفته ۱۶۴ تانک را مورد هدف قرار داد و حتی در روز شهادتش ۳۴ تانک را منهدم کرد. طوری که حتی خود عراقی‌ها هم در حیرت بودند و صدای صدام نیز درامد و خرمشهر را گورستان تانک‌های خود نامید... گفته می شود که بعد از مرگش پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان پرچم پایگاه را به مدت ۳ روز نیمه برافراشته کرده بود. و تندیسی از این قهرمان در این پایگاه ساخته شد. در تهران، بجنورد و بوشهر نیز خیابان‌هایی به نام این شهید نام گذاری شده است... محمدعلی صفا دوره‌های رزمی مختلف، دوره‌های چتربازی، دوره تکمیلی تکاوری، دوره شکار تانک و ... را با امتیاز عالی سپری کرده بود. تلاش‌های او موجب شده بود تا مدرک تخصصی شکار تانک از پایگاه تکاوری رویال مارین انگلستان دریافت کند. او برای آموزش تخصصی انهدام‌ ناوهای جنگی به پایگاه تکاوری جان‌ اف کندی آمریکا اعزام شد و بعنوان اولین ایرانی مدرک تخصصی انهدام ناو جنگی را دریافت کرد... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید گمنام، خوشنام تویی، گمنام منم کسی که لب زد بر جام تویی، ناکام منم، ناکام منم 🎙حاج محمود کریمی 🔺مراسم وداع با پیکر مطهر شهدای گمنام در رواق امام خمینی (ره) https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای جالب دیدار پیرزن اراکی با آیت الله خامنه ای برای کمک به جنگ در دوران دفاع مقدس | توصیه می‌شود این فیلم کوتاه و زیبا را ببینید | 🔹️ بچه‌های سپاه که جلوی درب دفتر رياست جمهوری بودند گفتند: پيرزنی از اراک آمده و می‌گوید می‌خواهم آقا را ‌ببينم، هرچی دارم و ندارم آوردم بدهم به آقا برای جبهه. ◇ وقتی حضرت آقا فهمیدند گفتند سريع بگوييد بيايد داخل. يك زيلو، يك سجاده نماز، يك انگشتر يا النگو را به حضرت آقا داد و گفت: من ديگر اميدی به زنده بودن ندارم و از مال دنیا همين ها را دارم که میخواهم از طريق شما به جبهه بدهم تا دِين خودم را ادا كرده باشم. ◇ حالتی وصف‌ناپذير در آقا به وجود آمد. وقتی عظمت اين زن را ‌ديد كه از اراك راه افتاده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبهه‌ها آورده. ◇ وقتی که پیرزن رفت، آقا گفتند برويد آدرسش را بگيريد و در حدّ ممكن نيازهای اوليه‌اش را برطرف كنيد. ◇ آن سجاده را آقا تا زمانی كه در رياست جمهوری بودند به عنوان سجاده خودشان حفظ كردند. البته آقا چندين برابر پول آن را به حساب جبهه واريز كردند، يعنی در واقع آن را خريدند. بعد فرمودند كه بقيه‌اش هم در موزه بايد باشد. https://eitaa.com/Basir_MN
🌷ارتش جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب و در دوران دفاع مقدس با خلق حماسه‌های عظیم و به یادماندنی افتخارات زرینی بر دفتر تاریخ سراسر حماسه قیام ملت ایران افزود.دلیران مردان ارتشی که همواره، به عنوان یکی از ستون‌های اصلی و قابل تکیه در تنگنا‌های دشوار مسیر پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده‌اند، در راه دفاع از این مرز و بوم شهدای گران‌قدری را تقدیم اسلام کرده‌اند.. ☀️ادامه خاطرات امیران و دلاوران ارتش را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://naserkaveh.ir/2023/04/16/artesh/ https://eitaa.com/Basir_MN
🌷پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیرماه سال ۱۳۶۱ در لبنان و قبول فرماندهی تیپ ۲۷ توسط حاج همت، شهید چراغی در عملیات رمضان و عملیات مسلم بن عقیل در سومار، به‌عنوان قائم‌مقام لشکر خدمت کرد و از مهرماه سال ۱۳۶۱ برای مدت کوتاهی، معاونت سپاه ۱۱ قدر را که فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت. رزاق «رضا» چراغی در سال ۱۳۳۶ در شهرستان ساوه متولد شد. در ۶ سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درس‌هایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل، به مطالعات و فعالیت‌های مذهبی علاقه‌مند بود و در مجالس مذهبی، با شور و اشتیاق حضور می‌یافت. پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل سیاسی آشنا شد. ادامه زندگینامه و خاطرات، شهید رضا چراغی را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/y43569 ارادتمند: https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بچه بود ، ازش سوال کردن وقتی بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی؟ گفت : میخوام شهید بشم⚘️ بعد از اینکه دو عمو و سپس پدرش شهید شدند در جوانی و در ارتفاعات اشغالی جولان سوریه ، به آرزویش,که شهادت بود رسید، مادر بزرگش خدمت سیدحسن نصرالله ، رهبر حزب الله رسید و گفت: سید ببخشید سه تا پسرم و نوه ام شهید شدند، ببخشید دیگر مردی در خانواده نداریم، تا تقدیم اسلام عزیز کنیم . https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت جالب از میوه‌های خوشمزه‌ای که تجربه‌گران مرگ موقت از آن تعریف می‌کنند.. 🌷میوه‌های بهشت، دارای اقسام و انواع گوناگون هستند. فوکه وهم مکرمون. «میوه‌ها (ی گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامی داشته می‌ شوند.» متکـین فیها یدعون فیها بفـکهة کثیرة و شراب. «در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده ‌اند و میوه‌های بسیار و نوشیدنی‌ها در اختیار آنان است.» لکم فیها فـکهة کثیرة منها تاکلون. «و در آن برای شما میوه‌های فراوان است که از آن می‌ خورید.» یدعون فیها بکل فـکهة ءامنین. «آنها در آنجا هر نوع میوه‌ای را بخواهند در اختیارشان قرار می‌ گیرد، و در نهایت امنیت به سر می‌ برند.» مثل الجنة التی وعد المتقون فیها... من کل الثمرت... «توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است.... . و برای آنها در آن از همه انواع میوه‌ها وجود دارد....» فیهما من کل فـکهة زوجان. «در آن دو، از هر میوه‌ای دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگری بهتر).» و فـکهة مما یتخیرون. «و میوه‌هایی از هر نوع که انتخاب کنند.» وفـکهة کثیرة. «و میوه‌های فراوان...» ادامه این روایت شیرین، میوه های بهشتی، را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://fa.wikifeqh.ir/%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%20(%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) https://eitaa.com/Basir_MN
زنگ حساب ‼️ برای دقایقی فکر کنیم اگر قاضی پرونده شلیک اشتباه به هواپیمای اوکراینی با قاضی پرونده جناب روحانی جابجا میشد چه اتفاقی می افتاد؟ فارغ از حکمی که برای عده ای از پرسنل نیروی پدافندی و حافظان امنیت هوایی کشور در پرونده شلیک اشتباهی به هواپیمای اوکراینی داده شد و احتمالات متعددی که مطرح شد و وجودِ پرونده های مشابه در سراسر جهان ای کاش قاضی محترم آن پرونده را برای حساب رسی به پرونده ۸ سال فعالیت دولت جناب روحانی بگمارند. مقایسه حکمِ جان باختن چند ده نفر در یک شلیک اشتباهی که چه بسا اگر شلیکی اتفاق نمی افتاد جان صدها تن دیگر از هم وطنان به خطر می افتاد با اقدامات فرد وافرادی که با سوء مدیریت عامدانه موجب چند فتنه بزرگ در کشور عزیزمان شدند و جان صدهاتن را گرفتند با معطل نگه داشتن پیشرفت کشور موجب زایش بحران هایی متعدد برای سال های آینده شدند با تعطیلی ساخت مسکن موجب بحران مسکن در کشور شدند با قطع ارتباط عملی با اقتصادهای بزرگ جهان موجب از بین رفتن ظرفیت های فوق العاده برای کشور در سال‌های آینده شدند با رها کردن عامدانه فضای مجازی پای دشمن را به فضای فرهنگی و رسانه ای کشور باز کردند و بساط فتنه های بعدی را چیدند و..... آیا این اقدامات عامدانه یا غیرعامدانه که تاثیر آن بر اقتصاد و امنیت و فرهنگ ۸۰ میلیون ایرانی قابل انکار نیست قابل مقایسه با یک اقدام سهوی نیست؟؟ آیا زنگ حساب روحانی هم نواخته خواهد شد؟؟ آیا مو را از ماست بیرون می‌کشند؟؟ https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تشکر ویژه از همسران فرماندهان‌نظامی 🔹 بخشی از بیانات روز گذشته فرمانده کل قوا در دیدار جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح 💻 Farsi.Khamenei.ir https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | افتخار و ارزش بالای حفاظت از ملت، و لزوم قدردانی و مسئولیت پذیری بالا از آن 🔹 بخشی از بیانات روز گذشته فرمانده کل قوا در دیدار جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح 💻 Farsi.Khamenei.ir https://eitaa.com/Basir_MN
Shab27_Razaman1402_Arzi.mp3
8.13M
🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🔊 باز شب های آخر ماه است من و باری که مانده بر دستم منم آن جای مانده از شب قدر فرصتِ توبه رفته از دستم ... ◼️ مناجات با خدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤 حاج منصور ☑️متن شعر مناجات با خدا در شبهای پایانی ماه مبارک رمضان :👇 باز شب های آخر ماه است من و باری که مانده بر دستم منم آن جای مانده از شب قدر فرصتِ توبه رفته از دستم آمدم تا به خویش فهمیدم ماه رفته است و دست من خالی قدر این سفره را ندانستم ناله ها می کشم ز بدحالی مانده ام بین حال خوف و رجاء گفتم آیا دگر امیدی هست؟ شب جمعه رسید و گفت به من مَلَکِ رحمتش امیدی هست هرچه در کار خویش می نگرم با خدایم وفا نکردم من آمدم در ضیافتش اما سر سفره حیا نکردم من ای خدا بار من زمین مانده آبروی مرا بخر امشب چه کنم چون مرا نبخشی و بگذرد از سرم اگر امشب حال که آمدم مرا دریاب به تو غیر از وفا نمی آید چون منی را اگر ببخشاید کم ز لطف خدا نمی آید https://eitaa.com/Basir_MN