🔴 نمی ارزد
غربگرایی، مثل گیاه بی ریشه است.
مُهره ها، تاریخ مصرف دارند. وقتی منقضی شد، آمریکا و انگلیس، پشت مزدوران خود را خالی و حتی قربانی شان می کنند.
اشرف غنی در افغانستان -با همه لُغزخوانی هایش- آخرین سند این ادعاست.
وطن فروشی، به حقارت آغاز و پایانش نمی ارزد.
آنها که حقارت شخصیت دارند، این تحقیر را می خرند.
#رضاخان
#صدام
#حسنی_مبارک
✍️ #محمد_ایمانی
https://eitaa.com/BasiratAfzaeiMostanad
سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسیها در طلیعه قرن گذشته ایرانی/١
ملکه وحشت و جنایت؛ بهمناسبت مرگ ملکه انگلیس
🔹سال گذشته؛ در طلیعه قرن ١۵ ام شمسی، #مقام_معظم_رهبری، مقایسهای جالب میان چگونگی آغاز قرن کنونی و قرن پیشین داشتند. در طلیعه قرن ١۴ ام هجری شمسی با #کودتای_سیاه_اسفند ١٢٩٩ و چیرگی #رضاخان بر ایران، سلسلهای بر این کشور اسلامی حاکم شد که نسبت به پشینیانش، بیشترین ضدیت را با دین و در عین حال کمترین علقه را نسبت به وطن، علیرغم شعارهای پوچ ملیگرایی افراطی و باستانگرایی کور داشت.پهلویها علاوه بر ننگ استبداد، ننگ وابستگی به بیگانه نیز بر پیشانی داشتند!
🔸اما قرن ١۵ ام شمسی در حالی آغاز میشود که #ایران_اسلامی، برای نخستین بار پس از مدتها افول و عجز در برابر قدرتهای خارجی، دارای حکومتی مقتدر، آن هم بر پایه آموزههای دینی است؛ ایرانِ کنونی، قدرتمندترین کنشگر در منطقهای است که ابرقدرتهای پوشالیِ معارض با اسلام ناب محمدی(ص)، تمام امکانات و تلاش خود را برای سلطه بر آن به کار گرفته و میگیرند ولی کاری از پیش نبردهاند.
با حساب و کتاب مادی سیطرهیافته بر اذهان مادیگرا، این امر چیزی شبیه به یک معجزه است.
🔹قرن ١۵ ام هجری شمسی در حالی آغاز میشود که برای اولین بار در تاریخ کشور ما، حکومتی بر پایه خواست واقعی مردم به وجود آمده، در حالی که در طلیعه قرن ١۴ ام، با حکمرانی جبارانه و سبوعانه یکی از نافهمترین و نادانترین دیکتاتورهای درندهخو در تاریخ ایران همراه بود. حکومتی که با خباثت و دخالت #بریتانیاییها بر ایران حاکم شد و با تمام وجود، به باورهای مذهبی و #مؤلفههای_قدرت_فرهنگی و حتی اقتصادی این کشور یورش برد بدون آنکه مؤلفههایی از جنس قدرت را به صورت مستقل به این خطه زرخیز بیافزاید؛ حکومتی مبتنی بر فریب که بدون تکیه بر انتخاب مردم بر سر کار آمده بود.
🔸 #انتخابات در عصر پهلوی به یک شوخی تلخ سیاسی شبیه بود؛ به نحوی که علاوه بر کابینه، حتی ترکیب نمایندگان مجلس نیز توسط پادشاه دیکتاتور پهلوی تعیین میشد؛ حکومتی با چپاول داراییهای ملی به بهانه هزینههای ارتشی که حتی از انجام یک نمایش در برابر تجاوزهای متفقین در جنگ جهانی دوم ناکام بود؛ حکومتی مملو از غارت اموال خصوصی مردم توسط بیسابقهترین زمینخوارِ ایرانزمین و…
🔹 دخالت بریتانیاییها در #انقراض_قاجاریه و تأسیس #سلسله_منحوس_پهلوی، همواره مورد انکار بریتانیا و نوکرانِ مزدور یا سمپاتهای بیمزد و مواجب آنها در ایران(غربگرایان تسلیم طلب)بوده است تا جایی که برخی از این متوهمین خوشخیال (البته با حسن ظن فراوان، وگرنه ممکن است این تبلیغات از سر خیانت باشد)بارها با صدای بلند، این ادعای مضحک را مطرح کردهاند که «حتی روح بریتانیا نیز از این کودتا خبر نداشته است!» جالب است که این محققنمایان برای اثبات عدم دخالت بریتانیا در این انتقال قدرت، به منابع گزینشی و غیر قابل اعتمادی استناد میکنند که توسط این حکومت منتشر گردیده است.
🔸در واقع آنها برای تبرئه یک مجرم، به ادعاهای او استناد میکنند. این پیشگامانِ عرصه غربزدگی، در رویکردی کاملا متناقض، آنچه توسط جمهوری اسلامی از اقرارهای سران پیشین پهلوی به چاپ رسیده را غیرقابل استناد میدانند که از آن جمله، کتاب « #ظهور_و_سقوط_پهلوی» است که بر اساس خاطرات #حسین_فردوست، محرم راز محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر ویژه اطلاعات نوشته شده است.
🔸 موضع رسمی بریتانیا نیز عموما بر انکار جنایتهایی است که آنها در پهنه گستردهای از این کره خاکی مرتکب شدهاند. در این مورد نیز بر اساس اسناد منتشر شده توسط این حکومت، ارتباط بریتانیا با روی کار آمدن رضاخان انکار میگردد. در یکی از این اسناد، ماجرا به گونهای ترسیم کشیده میشود که انگار بریتانیایی که خورشید در قلمرو استعماریاش هیچگاه غروب نمیکرد و همواره از پرنفوذترین قدرتهای اخلالگر در سراسر جهان بوده است، هیچ ارتباطی با روی کار آمدن پهلوی اول، در زمانه اوج تاثیرگذاری بر خطه ایران، یعنی اشغال توسط بریتانیا نداشته است.
🔻پس از مقدمات پیشین، پرسشی که مطرح میشود آنکه، آیا ردپایی از اسناد دخالت انگلیسیها در آثار کارگزاران بریتانیا نیز وجود دارد یا خیر؟
این یادداشت به بازنمایی یکی از مهمترین اسناد دخالت انگلیس در کودتای سیاه ١٢٩٩ میپردازد.
🔸 در این سند که مورد استقبال غربگرایان بیهنر نیز قرار گرفته، از قول یکی از مقامات ارشد وزارت امور خارجه بریتانیا، لنسلوت آلیفنت (Lancelot Oliphant)در سال ١٩٢٨ آمده: «عمر آن دورانهایی که میتوانستیم در تهران کابینهها بسازیم و کابینهها براندازیم و حتی شاهان را تغییر دهیم برای همیشه سپری شده است.»
http://eitaa.com/BasiratAfzaeiMostanad
سندی کمتر دیده شده از دخالت انگلیسیها در طلیعه قرن گذشته ایرانی /٣
🔹ترجمه:
#رضا، ترفیع درجههای نظامی خود را مدیون #لرد_آیرونساید بود. این ژنرال بریتانیایی، یک روز صبح که در حال سرکشی به دستهای از قزاقهای ایرانی بود، شیفته سلوک نظامی آن سوارهنظامِ جزءِ سوادکوهی شد. تنها چند ماه بعد، #سرتیپ_رضا، همراه با قزاقان خود، جاده قزوین را در نوردید تا تمامی اعضای کابینه را در تهران بازداشت کند. او صعود بعدیاش به قدرت را نیز بیش از همه مدیون یک انگلیسی دیگر به نام #سرپرسی_لورین (وزیر مختار وقت بریتانیا در ایران از سال ١٩٢۶-١٩٢١) بود. پس از فروپاشی قرداد انگلیسی-ایرانی ١٩١٩ (که طراح آن لرد کرزن، نائبالسلطنه هندوستان، بود) کاملا مشخص بود که ایران به سمت یک تجزیه تمامعیار میرفت[!]؛ تنها امید برای بازسازی آن، از طریق یک رهبری قدرتمند داخلی میسور بود. سر پرسی، به درستی دریافت که رضاخان قابلیت چنین کاری را دارد. این چنین شد که سلسله قاجار توسط مجلس عزل و #رضاخان، الماس بزرگ مغولان، یعنی همان دریای نور را به کلاه خاکی خود چسباند. (Nicolson, Friday Mornings 1941-1944, 1944, p.7)
🔸 به اعتراف #نیکلسون، رضاخان صعودش در #درجات_نظامی و همچنین تکیه زدن بر اریکه قدرت را مدیون دو انگلیسی بود؛ یکی او را ظرف چند ماه از یک سوارهنظام جزء، یعنی پایینترین درجه نظامی در واحد موتوری، به درجه سرتیپی رسانده و با استفاده از او یک کودتا را در تهران به راه انداخت؛ و در ادامه نیز توسط یک انگلیسی دیگر به نام سر پرسی لورن بر اریکه قدرت نشست. لفاظی بعدی در مورد تلاش انساندوستانه انگلستان در حفظ موجودیت ایران و جلوگیری از تجزیه آن نیز صرفا از این رو قابل اعنتاست که به عنوان پیامدی ناشی از شکست قراداد ١٩١٩ ذکر گردیده که خود متضمن اعترافات جالبی میباشد. حقیقتا چرا باید لغو این قرارداد، ایران را در معرض تجزیه قرار دهد با آنکه متضرر اصلی از لغو آن انگلیسیها بودهاند؟! این عادت انگلیسیها ( و در کل غربیهاست) که جنایات خود را در قالب لفاظیهایی مملو از وقاحت، به عنوان الطافی در حق یک ملت مظلوم جلوه دهند.
🔸 در این میان نقش دستها و ذهنهای پوسیده و عناصر وابسته و بیگانهپرستان را میتوان در این وقایع به صورت واضح دید که چگونه برخلاف افادههای پرطمطراقشان از ستایش آزادی، دیکتاتوری به نام رضاخان را به جان ایران انداخته و تمام تلاششان را برای استحکام قدرت وی و تمشیت اسلامزدایی تحت حکومت وی به کار گرفتند. همچنانکه پس از پیروزی انقلاب، دستاوردهای بیبدیل و بینظیر (حداقل در مقایسه با چند سده اخیر) را انکار میکنند. آنها تمام تلاش خود را برای وارونهنمایی حقیقت به کار میگیرند تا آن دیکتاتور بیآبرو را تبرئه کرده یا حداقل دست اربابان انگلیسی و همچنین اسلاف حقیر خود را از مداخلههای جنایتگونه در تاریخ ایران پاک کنند.
http://eitaa.com/BasiratAfzaeiMostanad
همسو بودن تشکیل «نهضت آزادی» با سیاستهای آمریکا
سالروز فوت مهدی بازرگان
🔹اعضاى «نهضت آزادى» پيش از بنياد «نهضت»، از وابستگان به #جبهه_ملى و همانند ديگر سردمداران آن جبهه، دنبالهرو سياست آمريكا در ايران بودند. در پى روى كارآمدن دمكراتها در امريكا و در دست اجرا قرار گرفتن #دكترين_كندى گروهى از اعضاى جبهه ملى كه رنگ مذهبى داشتند، از آنان جدا شده، به بنياد #نهضت آزادى دست زدند و مىتوان گفت كه جدايى آنان از جبهه ملى و پديد آوردن سازمانى نوين با پوشش مذهبى، با سياست امريكا نيز دمساز بود، زيرا:
🔸1. «جبهه ملى» به سبب يک سلسله ناتوانىها و نارسايىها، نفوذ، پايگاه و شخصيت سياسى خود را در ميان ملت ايران از دست داده بود و ديگر نمىتوانست در پياده كردن سياست نوين امريكا در ايران، نقش شگرف و بهسزايى داشته باشد و ميتينگ «جبهه ملى» در سال 1339 در ميدان جلاليه تهران اين حقيقت را براى امريكا روشن كرد.
🔹2. «جبهه ملى» در ميان مذهبىها و تودههاى دينباور هيچگاه نفوذ و توانى نداشت و بايد گروهى به صحنه مىآمدند كه بتوانند در ميان مذهبىها نيز پايگاهى به دست آورند. مهندس #بازرگان در نخستين نطقى كه به مناسبت اعلام موجوديت «نهضت آزادى» ايراد كرد چنين گفت:
🔸... ساير احزاب ملى و اجتماعات صالح قابل احترامند و مؤسسين آنها مردمان خوبى هستند اما اكثريت مردم در مرام و روش و سوابق آنها، انعكاس عقايد و آمال خود را كاملاً نيافتهاند و ممكن است بعضىها در اصول مرامى و مبانى و فكرى «نهضت آزادى ايران» بهتر و بيشتر جواب مكنونات و معتقدات خود را بيابند.
🔹3. برخورد كوبنده و توفنده مرجع بزرگ آن روز، حاجآقا #حسين_بروجردى با #رژيم_شاه و سياست امريكا در ايران، در واپسين سالهاى زندگى خود، نيز به سوگ نشستن جهان اسلام در مرگ آن مرجع توانا، آمريكايىها را به توانمندى و پايگاه شگرف مردمى جامعه روحانيت آگاه ساخت. آنها دريافتند كه روحانيان با وجود ضربههاى سنگينى كه در دوران #مشروطه، #رضاخان و در دوران #ملى_كردن_صنعت_نفت خوردهاند، بار ديگر توانستهاند نيرو و توان خود را بازيابند و بر ناتوانىها و نارسايىها چيره شوند. از اين رو پيشبينى مىكردند كه بهزودى نهضت روحانيت آغاز مىشود، چون بهدرستى آزموده بودند كه علماى شيعه در هر زمان كه توانمندى و پايگاه مردمى خود را بتوانند بازيابند در رويارويى با جهانخواران، زورمداران و دستياران آنها درنگ نمىكنند.
🔸از اين رو براى پيشگيرى از نهضت «قريبالوقوع» علماى اسلام، لازم مىديدند كه گروهى را با طرح اسلام يکبعدى ـ اسلامى كه در سياست خلاصه مىشود ـ به صحنه آورند و به دست آنها تودههاى باورمند مسلمان را به سوى اسلام يکبعدى (اسلام امريكايى) بكشانند و پايگاهى براى اين گروه در ميان مذهبىها پديد آورند، به گونهاى كه اگر حركتى و نهضتى از سوى علما و روحانيان آغاز شد خواه ناخواه دنبالهرو سياست آن گروه قرار بگيرد.
🔹اگر در دوران مشروطه ماسونها نهضت اسلامى علما را در آستانه پيروزى به كژراهه كشانيدند، در اين دوران كه نهضت اسلامى هنوز بهدرستى آغاز نشده است در دام دستافزارهاى امريكا بيفتد و به بيراهه كشيده شود.
🔸«نهضت آزادى» در ارديبهشت ماه سال 1340 (يک سال و اندى پيش از آغاز #نهضت_امام) پا در صحنه سياسى ايران گذاشت.(نهضت امام خمینی، ج3، صص174-173)
http://eitaa.com/BasiratAfzaeiMostanad