eitaa logo
بصیرت نیاز همیشگی
174 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
354 فایل
مطالب در راستای افزایش بصیرت و بینش اجتماعی و سیاسی ارتباط با ادمین ⇩⇩⇩⇩⇩⇩ @Labbik_Ya_hussain
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 | اسلام هراسی و ایران هراسی در یڪ قاب 🔻 | یورونیوز فارسی عکسی از دو خانم محجبه ایرانی که درحال خوندن قرآن هستند را کنار آخرین آمار کرونا در جهان گذاشت تا القاء کند که: 1⃣ جایگاه ایران در کنترل کرونا جایگاه خوبی نیست 2⃣ علت این وضعیت خراب، برگزاری آیین‌های دینی و فرهنگ اسلامی است! 🔹 اینجاست که کینه‌ی غربی‌ها از اسلام مشخص میشود!. البته اسلام انقلابی و نه اسلام آمریکایی و اماراتی! https://eitaa.com/joinchat/238944308Cdc21cfeb94
مقام معظم رهبری 🌸👇👇 هر کس نهج البلاغه را نمی خواند از قرآن خبری ندارد......‼️‼️‼️ بشین حساب کن هر شبانه روز 1440 دقیقه است یکه ساعت نه ❌ 40 دقیقه هم نه❌ روزی 10 دقیقه فقط 10دقیقه ترجمه فارسی نهج البلاغه را بخوان نیت کن 📖 از امروز شروع کن https://eitaa.com/joinchat/238944308Cdc21cfeb94
بصیرت نیاز همیشگی
مقام معظم رهبری 🌸👇👇 هر کس نهج البلاغه را نمی خواند از قرآن خبری ندارد......‼️‼️‼️ بشین حساب کن هر
💠 💯اگر در نهج البلاغه حکمتی جز این حکمت نبود، برای اندز کافی بود 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 💠ضدّ ارزش ها و هشدارها (اخلاقی، اجتماعی، سیاسی): (مردی از امام در خواست اندرز کرد) و درود خدا بر او، فرمود: از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می اندازد، در دنیا چونان زاهدان، سخن می گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر نعمت ها به او برسد سیر نمی شود، و در محرومیّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکر گزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز می دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبرداری امر می کند اما خود فرمان نمی برد، نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری دارد، اگر بیمار شود پشیمان می شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی هاست در سلامت مغرور و در گرفتاری نا امید است اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را می خواند. اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی بر می گرداند، نفس به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمی گردد. برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بی نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چیزی خواهد زیاده روی نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را بر گزیده، توبه را به تأخیر انداز، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند، عبرت آموزی را طرح می کند امّا خود عبرت نمی گیرد در پند دادن مبالغه می کند امّا خود پند پذیر نمی باشد. سخن بسیار می گوید، امّا کردار خوب او اندک است برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاویدان آسان می گذرد سود را زیان، و زیان را سود می پندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می دهد گناه دیگری را بزرگ می شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می پندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می داند مردم را سرزنش می کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه بر خورد می کند خوشگذرانی با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم می کند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه می کند، دیگران از او اطاعت می کنند، و او مخالفت می ورزد، حق خود را به تمام می گیرد امّا حق دیگران را به کمال نمی دهد، از غیر خدا می ترسد، امّا از پروردگار خود نمی ترسد. (می گویم: اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود این سخن، حکمتی رسا، و عامل بینایی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب اندیشه است). https://eitaa.com/joinchat/238944308Cdc21cfeb94 حکمت ۱۵۰ نهج البلاغه📚
اجتماعی.doc
38.4K
✅ویژه 🌀نسخه word 🛑یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه اجتماعی- فرهنگی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
سیاسی.doc
38.4K
✅ویژه 🌀نسخه word 🛑یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه سیاسی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
اجتماعی.pdf
215.8K
✅ویژه 🌀نسخه pdf 🛑یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه اجتماعی- فرهنگی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
اقتصادی.doc
41.5K
✅ویژه 🌀نسخه word 🛑یادداشت اختصاصی/ ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه اقتصادی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
اقتصادی.pdf
1.44M
✅ویژه 🌀نسخه pdf 🛑یادداشت اختصاصی/ ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه اقتصادی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
منطقه ای.doc
53.8K
✅ویژه 🌀نسخه word 🛑یادداشت اختصاصی/ ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه منطقه ای- بین المللی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ویژه رزمایش ثامن(1) ✳️ صوتی/ اختصاصی ❌ پیام انقلابی سردار یدالله جوانی- مسئول محترم سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- به اولین رزمایش بصیرتی ثامن(1) ✅در دهه ی پنجم انقلاب، مردم و نظام اسلامی در برابر جنگ ترکیبیِ هوشمند دست به مقاومت زده اند. ✅ مقاومت حداکثری نیازمند دو مقوله صبر و بصیرت است. @samanefin ✅ جریان تحریف به دنبال اشتباه محاسباتی مردم هستند. ✅جریان تحریف با سیاه نمایی و بزرگ نمایی مشکلات به دنبال بدبین کردن مردم نسبت به نظام هستند.
منطقه ای.pdf
842.1K
✅ویژه 🌀نسخه pdf 🛑یادداشت اختصاصی/ ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی @samanefin ♦️حوزه منطقه ای- بین المللی
سیاسی.pdf
351.9K
✅ویژه 🌀نسخه pdf 🛑یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها وراهکارهای جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی ♦️حوزه سیاسی هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ویژه 🛑موشن گرافيک ✍️ فرصت هاي جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی 🔹حوزه اجتماعی- فرهنگی 👈کرونا و پناه بردن بیشتر به فضای مجازی با آلودگیهای خاص آن هادیان و مسئولان سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
💢شما هم دعوتید... 🌸به محفلی روشنگرانه ،، در فضای امن خانه🌸 🍃🌹سلام خدمت اعضای فهیم کانال🌹🍃 نشست روشنگری بصیرتی صوتی توسط کارشناس سیاسی ،،، فردا سه شنبه مورخ ۲۸ مردادماه ،،، راس ساعت ۱۴:۰۰ در همین کانال بارگذاری میگردد،،، ان شاالله همراهی یکایک شما عزیزان را داشته باشیم. ⁉️ضمنا میتوانید سوالات مرتبط را به آیدی ذیل ارسال نمایید تا با پاسخ ،،مجددا در همین کانال بارگذاری گردد. ❇️ @ya_samen https://eitaa.com/joinchat/238944308Cdc21cfeb94
🌹🌹🌹🌹🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه(ع) کرونا هست ولی پرچم تو پابرجاست نَفَسی هست اگر ، از اَثر ذِکر شماست نکند فکر کنی سینه زنانت مُردند..! مجلس روضه ی تو باز محرم برپاست این محرم عَلَمَت مثل همیشه بالاست بِأبی اَنتَ و اُمّی به لب نوکرهاست ما مَریضیم که ذکر تو شِفای دل ماست اِسمت اَرباب شهیدم به خدا رَمز بَقاست مرگ ما با کرونا نیست به وَالله حسین(ع) آن زمانیست که گویند زِ ارباب جداست مرگ ما هم وسط روضه بیاید عشق است لحظه ای که سر ما باز به دامان شماست روز محشر همه حَسرَت زَدگان می بینند که حسین بن علی(ع) آمده دنبال گداست یادمان هست ولی مَحض تَذکر گویم (اِذن برپایی این روضه «فقط» با زهراست(س) التماس دعای فرج 🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/238944308Cdc21cfeb94
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت نیاز همیشگی
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 #قسمت_شصتم ✒خانواده برای چند لحظه واقعا بریدم ... - خدایا، بهم رحم کن ... ح
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 ✒خیانت روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم ... دلخوریش از من واضح بود ... سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه ... مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه ... توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید ... و من رو خطاب قرار نمی داد ... اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم ... حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود ... سه، چهار ماه به همین منوال گذشت ... توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو ... بدون مقدمه و در حالی که ... اصلا انتظارش رو نداشتم ... یهو نشست کنارم ... - پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ ... اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن ... چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ همه زیر چشمی به ما نگاه می کردن ... با دیدن رفتار ناگهانی دایسون ... شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد ... هنوز توی شوک بودم اما آرامشم رو حفظ کردم ... - دکتر دایسون ... واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ ... یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن ... و وقتی یه مرد ... بعد از سال ها زندگی ... از اون زن خواستگاری می کنه ... اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟... یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ ... یا بوده اما حقیقی نبوده؟ خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم ... خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود. منم بی سر و صدا ... و خیلی آروم ... در حال فرار و ترک موقعیت بودم ... در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون ... در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه ... توی اون فشار کاری ... که یهو از پشت سر، صدام کرد ... ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 ✒زمانی برای نفس کشیدن دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد ... می خواستم گریه کنم ... چشم هام مملو از التماس بود ... تو رو خدا دیگه نیا... که صدام کرد ... - دکتر حسینی ... دکتر حسینی ... پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟ ایستادم و چند لحظه مکث کردم ... - من چطور آدمی هستم؟ جا خورد ... - شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ ... با تمام خصوصیات مثبت و منفی؟ معلوم بود متوجه منظورم شده ... - پس علائق تون چی؟ - مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و ... واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ ... چند لحظه مکث کردم ... طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه ... ممکنه نتونن. در کنار اخلاق ... بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است ... اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار ... آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن ... اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت ... بدون توجه به واکنش دیگران ... مدام میومد سراغم و حرف می زد ... با اون فشار و حجم کار ... این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود ... دیگه حتی یه لحظه آرامش ... یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم ... دفعه آخر که اومد ... با ناراحتی بهش گفتم ... - دکتر دایسون ... میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ ... و حرف ها صرفا کاری باشه؟ خنده اش محو شد ... چند لحظه بهم نگاه کرد ... - یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 ✒خدای تو کیست؟ خنده اش محو شد ... - یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ چند لحظه مکث کردم ... گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود ... اما حالا !! - صادقانه ... من اصلا به شما فکر نمی کنم ... نه به شما... که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم ... نه فکر می کنم، نه ... بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم ... دوباره لبخند زد ... - شخص دیگه که خیلی خوبه ... اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟ خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود. - نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ... چند لحظه مکث کردم ... بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید! - ولی اصلا به شما نمیاد به فکر و حرف دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیر خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالا می تونید بهم فکر کنید؟ - انسان یه موجود اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ... حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خصوصیات شما ندارم ... حتی اگر هم داشته باشم ... من یه مسلمانم ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظر شما، خدا ... قیامت و روح ... وجود نداره ... در لاکر رو بستم ... - خواهش می کنم تمومش کنید. و از اتاق رفتم بیرون ... ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 ✒جراحی با طعم عشق برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسما گریه کنم ... برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ... - من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و .. داشتم از خجالت نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ... زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود ... چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ... - اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ... خندید ... سرش رو آورد جلو ... - مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی ... برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم! با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در مورد شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ... توی بیمارستان سوژه همه شده بودیم ... به نوبت جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه .. ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 ✒برو دایسون یکی از بچه ها موقع خوردن نهار رسما من رو خطاب قرار داد: - واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی... اون یه مرد جذاب و نابغه است ... و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه! همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد ... و من فقط نگاه می کردم. واقعا نمی دونستم چی باید بگم ... یا دیگه به چی فکر کنم ... برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ... فشار دو برابر عمل های جراحی ... تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه ... حالا هم که ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... با دیدن نگاه خسته من ساکت شد ...از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون ... خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم. سرمای سختی خورده بودم ... با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن. تب بالا، سر درد و سرگیجه ... حالم خیلی خراب بود ... توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد. چشم هام می سوخت و به سختی باز شد ... پرده اشک جلوی چشمم نگذاشت اسم رو درست ببینم ... فکر کردم شاید از بیمارستانه ... اما دایسون بود ... تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن - چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست ... گریه ام گرفت ... حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم ... با اون حال ... حالا باید ... حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم ... - حتی اگر در حال مرگ هم باشم اصلا به شما مربوط نیست! و تلفن رو قطع کردم ... به زحمت صدام در می اومد ... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود. ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 شصت و ششم ✒با پدرم حرف بزن پشت سر هم زنگ می زد ... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد. - چرا دست از سرم برنمی داری؟ برو پی کارت ... - در رو باز کن زینب ... من پشت در خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه. - دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان! یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم. - دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟ اشک می ریختم و سرش داد می زدم ... - واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ پریدم توی حرفش ... - باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم! چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود! - توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم ... - باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم. - پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو ... و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم ... ادامه دارد... @samanefin 👆👆👆 📣📣📣دوستان و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
نخ عمامه تو شرافتی دارد که شرافت بدان شرف می یابد! ما مسیحی زاده شدیم. صلیب ما برافراشته است. تو پرچم پیروزی را برافراشتی و از مسیحیان همچون مسلمانان حمایت کردی. قسم به زنده بودن خون مسیح، ما یکپارچه به راه تو وفادار می مانیم. پرچم تو را برمی افرازیم تا آرامش را از اسرائیل بستانیم. ما هرگز به رسمیت نخواهیم شناخت، مگر شهیدانی را که سرزمین ما را از دست داعش و اسرائیل آزاد کردند. ای صاحب وعده، وعده بده. حتما قرآن را همچون انجیل در آغوش خواهیم گرفت.