eitaa logo
بصیرتی
88 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7هزار ویدیو
36 فایل
☘️بسم الله الرحمن الرحیم☘️ ملاک انقلابی بودن، تقوا، شجاعت، بصیرت و صراحت است. امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربازان مصری یک جوان فلسطینی که موفق به فرار از نسل کشی فلسطینیان در غزه و ورود به حصار مرزی مصر شده بود را به شدت کتک زدند این در حالی ست که نیروهای السیسی با وجود نقض توافقات محور فیلادلفیا و تمامیت ارضی مصر توسط رژیم صهیونیستی حتی یک کلمه نیز اعتراض نکردند
🟤پوتین رئیس جمهور روسیه دستور کشتن تمام سربازان اوکراینی در منطقه کورسک را صادر کرد. ‌‌‌
🟤امروز روز تلخی در تاریخ ایرانه؛ ما علی‌ رغم بی‌طرفی تو جنگ جهانی دوم اشغال شدیم! ارتش رضا شاه کبیرررر در مواجه با قوای متفقین حتی ۴۸ ساعت هم نتونست مقاومت کنه و کار به عزلش کشید حکمتش اینه اگه قوی نباشی باطرف و ‌بی‌طرف فرقی نمیکنه، زیر پای قوی‌ له میشی.!!
🟤رمان امنیتی ⭕️قسمت بیست و سوم جمعیت در خیابان موج می‌زند و مردم دسته دسته از بین ماشین‌هایی که کاملا در ترافیک گیر افتاده‌اند رد می‌شوند. کمیل حالا حدود ده دوازده متر با من فاصله دارد و در حالی که شلوار جین کمرنگی به تن کرده و زیپ کاپشن قهوه‌ای رنگش را تا بالا بسته به صفحه تبلتش نگاه می‌کند. در بین جمعیت چشم می‌گردانم و سعی می‌کنم تا هر چه زودتر سه ماشینی که با هم از ویلا خارج شدند را ببینم. جمعیت به طوری زیاد است که حتی فکرش را هم نمی‌کردم اینطور غافلگیر شوم. کمیل کمکم می‌کند: -عماد باید سیصد متر بری جلوتر، فقط بجنب تا از ماشین پیاده نشدند. بلافاصله به سمت سوژه‌ای که چند روز است خواب و خوراک را از ما گرفته حرکت می‌کنم. سپس با گوشه‌ی چشم کمیل را می‌بینم که آن هم در بین مردمی که برای خارج شدن از کنسرت از هم سبقت می‌گیرند در حال رفتن به سمت ماشین‌هایی است که به دنبالشان هستیم. صدایش می‌کنم: -خیلی داری تند می‌ری، مواظب باش روت حساس نشن... خیلی برامون مهمه که موقعیتمون لو نره... مفهومه؟ کمیل جوابی نمی‌دهد. از سمت دیگر خیابان پیش می‌روم تا بالاخره موفق می‌شوم ماشین‌هایی که پشت سر هم در ترافیک ایستاده‌اند را ببینم. درب ماشین سوم باز می‌شود و دو مرد تقریبا هیکلی و تنومند با ظاهری معمولی و کاپشنی چرم از آن پیاده می‌شوند. تمام حواسم به سمت آن‌هاست که ناگهان دستی از دست پشت به کمرم می‌خورد. در کسری از ثانیه تمرکزم از روی هر سه ماشین برداشته می‌شود و دستم ناخودآگاه به سمت کمرم می‌رود تا اسلحه‌ام را بیرون بکشم... حس می‌کنم گمانم درست بوده و کشاندن ما به این منطقه از امارات نیز جزئی از نقشه‌ی آن‌ها برای پیدا کردن و اجرای عملیات معکوس است که ناگهان صدایی همه‌ی افکارم را پاک می‌کند و جنید می‌گوید: -آقا عماد منتظر خبر رسیدنت بودم. نمی‌دانم باید از دستش عصبی باشم یا خوشحال؛ اما حرکتی که انجام داد به قدری شوک عصبی به من وارد می‌کند که بار دیگر دندان لعنتی‌ام تیر می‌کشد و با درد شدیدی که به یک باره در تنم جریان پیدا می‌کند، گردنم را بدون اراده کج می‌کند. بدون آن که بخواهم جوابی به جنید بدهم برمی‌گردم و به سمت ماشین‌ها نگاه می‌کنم. جنید با لحنی تاسف بار می‌گوید: -والله... نمی‌دونستم... یعنی... من... صحبت‌های جنید و حتی درد بی‌وقفه‌ای که به جانم افتاده را احساس نمی‌کنم. تمام تمرکزم به تحرکاتی است که در اطراف آن سه ماشین در حال رخ دادن است. یکی از مرد‌ها به جلو حرکت می‌کند و از کنار ماشین دوم رد می‌شود و درب ماشین اول را باز می‌کند. کمیل فورا گزارش می‌کند: -سوژه... ماشین اوله... دستور... صدا واض...حه؟ صدای کمیل بریده بریده به گوشم می‌رسد؛ اما منظورش را خیلی خوب متوجه می‌شوم. نفس کوتاهی از شادی و شعف رسیدن به سوژه می‌کشم و به یک باره تصاویری که غفور و دخترش را در یک قاب دیده بودم به سمتم هجوم می‌آورند... تصاویر جلساتی که با سردار حاج حسین پور جعفری داشتم در ذهنم مرور می‌شود و ابهت گام‌هایی که حاج قاسم در خاک ریزهای سوریه برمی‌داشت از پیش چشمانم رد می‌شود. آب دهانم را قورت می‌دهم، در کسری از ثانیه احساس شادی و موفقیت آمیز بودن عملیات جای خود را با هر حس دیگری عوض می‌کند. نفس کوتاهی می‌کشم: -تمومش کن، الان رفیقمون هم میاد سمتت... جنید از کنارم رد می‌شود و دوان دوان به سمت موتورش می‌رود تا کمیل بعد از اجرای عملیاتش مشکلی برای ترک کردن این مهلکه نداشته باشد. همه چیز مطابق میل ما پیش می‌رود تا این که شیشه‌ی عقب ماشین اول برای پایین می‌رود و مردی که روی صندلی‌اش نشسته تصمیم می‌گیرد نکته‌ای را به ایلاک رون گوش زد کند... مردی که او را بیشتر از هر شخص دیگری می‌شناسم... او شمعونی است... مامور نخبه‌ی موساد و یکی از اصلی‌ترین مغز متفکرهای سازمان اطلاعاتی اسرائیل که حتی فکرش هم نمی‌کردیم بتوانیم او را در جایی غیر از سرزمین‌های اشغالی ببینیم... کمیل قدم به قدم خودش را نزدیک ایلاک رون می‌کند. باید جلوی انجام این عملیات را بگیرم. من خیلی خوب می‌دانم که اگر گلوله‌ای از اسلحه‌ی کمیل شلیک شود، شمعونی بخار می‌شود و به آسمان پرواز می‌کند. پس بلافاصله شاسی بیسیمم را فشار می‌دهم: -عملیات رو متوقف کن، همین الان! ناگهان به خاطر می‌آورم که صدای بیسیم به دلیل حساسیت‌های این تجمع و نویزی که دولت در این منطقه انداخته دستورات را به خوبی منتقل نمی‌کند... کمیل قدم به قدم به ایلاک رون نزدیک می‌شود و من بار دیگر سعی می‌کنم تا صدایش کنم: -صدام رو می‌شنوی کمیل؟ بهت می‌گم عملیات رو متوقف کن... مفهومه؟ همین حالا... علیرضا سکاکی @RomanAmniyati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستگیری عجیب متهم زورگیری که در مبل مخفی شده بود! جوانی که متهم به زورگیری با تهدید چاقو و ضرب و جرح و  سرقت طلای زنی در خیابان احمدآباد مشهد است در حالی دستگیر شد که داخل مبل در مخفیگاهش مخفی شده بود.
31.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه نداشتن سواد رسانه معلمی را راهی بیمارستان کرد... «بر اساس پرونده ای واقعی»
22.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استفاده سرویس های اطلاعاتی از پوشش NGOها بر اساس یک پرونده واقعی
🟤بیش از ۵۰ درصد جوانان امروز ایرانی، از هیکلشان ناراضیند. این آمار در پاکستان: ۱۱/۴ درصد عربستان: ۱۶ درصد اردن: ۲۰ درصد فلسطین: ۱۳ درصد کشورهای غربی: ۴۰ تا ۷۵ درصد ژاپن، چین، تایلند: ۷۰ درصد _جوامع هرچه مدرن‌تر، ناراضی‌تر _آدمها هرچه سیرتر، گرسنه‌تر _زندگی‌ها هرچه سرشتی‌تر، حریص‌تر _آدمها هرچه پولدارتر، فقیرتر _جوامع هرچه مرفه‌تر، ناسپاس‌تر _آدمها هرچه زیباتر، زشت‌تر مدرنیته بر روی سرشت ساخته شده و مشخصه‌ی سرشت، حریص بودن و سیری‌ناپذیریست. دکتر روح الله صدیق
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌حوصلگی عجیب در بازدید از سازمان برنامه و بودجه!
عباس عراقچی درباره پاسخ ایران به ترور هنیه گفت: در تله‌ای که ممکن است برای ما پهن شده باشد، نخواهیم افتاد. پاسخ ایران به صورت دقیق، حساب شده و مدیریت شده خواهد بود.
🟤یعنی آیا منظورش این است اسرائیل قصد دارد ایران را زودتر از موعود وارد جنگ با آمریکا بکند و فعلا عقب نشینی تاکتیکی کردیم تا زمان معین و موعد مقرر؟؟؟
20.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ناگفته مداح مشهور از چهار ماه اقامت در بین الحرمین کربلا برای اولین بار کربلایی نریمان پناهی از حضور اتفاقی و مداحی هر شبش به مدت صد و ده روز در بین الحرمین و حواشی عجیبی که بر او گذشته میگوید