❌❌❌❌❌❌❌
❌ #شبهه
دوستان لطفا وقت بگذارید و با دقت متن زیر را مطالعه بفرمائید ....
این متن نگاهی جدید به مقوله 《خدا 》 دارد.
بحثی که ضمن قبول خداوند، اما رابطه انسان و خدا را به شکل کاملا جدید مطرح می کند!
❌ "نجات خدا"
❌ معرفی گفتار دکتر "صدیقه وسمقی"
اخیرا "حلقه دیدگاه نو"، در کلابهاوس، جلسهای را با حضور دکتر وسمقی، به نقد و بررسی کتابی با عنوان: "مسیر پیامبری"، اختصاص داد. این کتاب که دکتر وسمقی به نگاشته است، اخیرا در کانال رسمی ایشان، بارگذاری شده و در دسترس همگان قرار گرفتهاست.
در این جلسه، نویسنده، گزارشی از کتاب خود را با حاضران در میان گذاشته و امهات مدعیات خود را نیز بیان کردهاست. ایده مرکزی وسمقی در این جلسه و در کتاب مورد نظر این است:
❌ "پیامبران از سوی خدا فرستاده نشده اند." (!!!)
وسمقی با توضیح اینکه تاکنون از سوی ادیان، اینگونه بیان شده که رابطه انسان و خدا همواره از سوی خدا آغاز شده و خدا کسانی از انسانها را به عنوان فرستاده خویش برگزیدهاست؛ و پیامبران، حاملان وحی و پیامآوران آسمان به زمین بودهاند. وسمقی اما این رابطه را معکوس میکند و مدعی است "رابطه از زمین به آسمان بودهاست و این انسان است که در جستجوی خداست و برای رابطه با او جهد و تلاش نمودهاست. به تعبیر ایشان، "انسان مبتکر رابطه با خداست"؛ و انسان است که با خدا رابطه برقرار میکند.
از اینرو پیامبر همان شخص "مبتکر و خلّاقی است که خدا را برمیگزیند و با او رابطه برقرار میکند و پیام خود را که حاصل این رابطه است به میان مردم میبرد." وحی نیز "انکشاف فهم انسان از خدا و هستی است".
❌ نویسنده کتاب "مسیر پیامبری" معتقداست که "هیچ دلیلی برای این باور جز ادعای خود پیامبر وجود ندارد" که پیامبر از سوی خدا فرستاده شدهاست.
وسمقی با معکوس کردن "مسیر پیامبری"و بر اساس آنچه در کتاب آمده، دست کم چهار چالش سبب شده که با طرح نفی ارسال رسل از سوی خداوند، به حل معضلات فکری و عملی دینداران میپردازد.
❌ مهمترین دلایل وسمقی برای آنکه نشان دهد پیامبران، فرستادههای خداوند نیستند این است:
۱. زیرا برای همه زمانها و همه اقوام، پیامبری فرستاده نشدهاست؛ و این ناقض لطف خدا برای هدایت ابناء بشر در طول تاریخ است.
۲. زیرا پیام الهی بهطور اطمینانبخش، به آیندگان نرسیده و راه تفسیرهای متعدد و گاه متضاد باز است؛ از اینرو اصحاب هر دینی دچار انواع اختلافات نظری و عملی گردیدهاند؛ و این ناقض روشنایی پیام و استحکام سخن خداوند است.
۳. زیرا برخی گزارههای کتاب مقدس، با علم در تضادند و این نکته در تناقض با خرد و واقعیتهایی است که مورد سنجش قرار میگیرند.
۴. زیرا همه پیامبران، مرد بودند و خداوند، نسبت به زنان، از این جهت تبعیض قائل شدهاست و این نکته، عدالت خدا را نقض میکند.
❌ وسمقی موارد یاد شده را دلایلی مییابد که اگر قبول کنیم کتاب مقدس را نتیجه سخن گفتن خدا با انسان بدانیم، پس باید بپذیریم همه ابناء بشر در طول تاریخ، مورد لطف خدا نبوده و از میان همه اقوام و از زنان، پیامبری انتخاب نکرده است. همین اشکالات است که وسمقی را بر آن میدارد تا نشاندهد افرادی هم که خود را پیامبر معرفی کردهاند، از سوی خداوند برگزیده نشدهاند و کتاب مقدس، پیام خدا نیست.
❌ علاوه بر این، وسمقی در گفتار "حلقه دیدگاه نو" بر دو عامل تاکید داشت که:
اولا تعدد تفاسیر و تکثر فرقهها و خوانشهای آیات، و اختلافات عمیق میان برداشتها، از آنچه کلام خدا نامیده میشود و ثانیا رویکردهای خشونتبار به اسلام مانند داعش، نشان میدهد که آیات از استحکام معنایی، شفافیت و صراحت برخوردار نیستند، و تن به هر خوانشی حتی خوانش داعشی هم میدهند. همین نزاعها از نظر ایشان دلیلی است بر اینکه قرآن، پیام خدا نیست.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌
و اینک بشنوید پاسخ #شبهه را از زبان #دکتر_علیرضا_حلمزاده
⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/Bayynat
✅ #پاسخ_شبهه
#دکتر_علیرضا_حلمزاده
پاسخ به متن منتسب به صدیقه وسمقی:
مقدمه
این بنده نه کتاب مسیر پیامبری را دیده و نه مطالبی که در متن ادعا شده را شنیده است. نظراتی که ذیلا تقدیم می شود صرفا مستند به متن ارسالی است و صحت و سقم متن مذکور به عهده مدعی و فرستنده است.
مدعای متن ارسالی:
۱. پیامبران از سوی خدا فرستاده نشده اند.
۲. انسان مبتکر رابطه با خداست.
۳. وحی انکشاف فهم انسان از خدا و هستی است.
۴. نفی ارسال رسل از سوی خداوتد موجب حل معضلات فکری و عملی دینداران می شود.
بررسی دلایل:
دلیل اول.
نقض لطف خداوند برای هدایت ابناءبشر درطول تاریخ به سبب آنکه در همه زمانها و اقوام پیامبر فرستاده نشده است.
پاسخ:
الف.
نویسنده بنابر این دلیل باید معتقد به قاعده لطف باشد.
بنابراین نویسنده باید پاسخ دهد چگونه عدم ارسال پیامبر برای هدایت بشر با پذیرش قاعده لطف مطابقت دارد؟!
ب.
امروز چند میلیارد انسان تحت رهبری پیامبرانی هستند که مدعی فرستاده شدن از سوی خداوند هستند. به تخمین می توان گفت حدود سه چهارم یا هشتاددرصد مردم دنیا تحت هدایت انبیا هستند، آیا نادیده گرفتن این همه جمعیت و رهبران الهی آنها و دلایل نبوت آنها عاقلانه است؟
ج.
در مساله نبوت انبیاء الهی از یک سو با میلیاردها انسان که مشتمل بر شخصیتهای دانا و فرهیخته و خیرخواه و انسان دوست و حجم عظیم مباحثات علمی و نظرات منطقی آنها مواجهیم و از سوی دیگر با اقلیتی از منکران که بخش اعظم آنها را انسانهای نادان و زمامداران ستمگر و زورگویان ضد اندیشه آزاد و تبهکاران ضد مردمی روبرو هستیم که مروج اندیشههای کفر و الحاد و دشمنان خدا و فلاح جوامع بوده اند..
آیا نویسنده که مدعی قاعده لطف است عاقلانه میداند که آن اکثریت هشتاددرصدی مشتمل بر دانایان را رد کند و درصف حامیان آن اقلیت مشتمل بر فاسدان و تبهکاران بایستد؟!
د.
در کجای قاعده لطف آمده است که همه انسانها باید از تاریخ و سرنوشت و شناسنامه همه انبیا خبردار باشند؟!
این ادعای سخیف و ضعیف تنها هنری که دارد این است که می تواند همزمان خنده دار و گریه آور باشد!
نتیجه:
قاعده لطف به اعتبار خود باقی است و بهانه های واهی نویسنده کمترین ارزش علمی و عقلی ندارد.
دلیل دوم:
پیام الهی بطور اطمینان بخش به آیندگان نرسیده.
راه تفسیرهای متعدد و گاه متضاد باز است.
موارد فوق ناقض روشنایی پیام و استحکام سخن خداوند است.
پاسخ:
مدعیات دلیل دوم بروشنی نشان انکار حقایق تاریخی و ناتوانی در تحلیل مسائل و تشخیص حق از باطل است.
اولا.
میراث انبیا هم از طریق مکتوب و هم از راه تعالیم شفاهی سینه به سینه در طول تاریخ جریان داشته و کلیات حقایق مورد وفاق همگان بوده و از نسلی به نسل بعد منتقل گردیده است.
در آخرین کلام الهی که قرآن کریم است خطاب به اهل کتاب آمده است:
قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا.
ایمان به خدای یگانه و قیامت و لزوم بندگی خدا و تکالیفی مثل امربهمعروف و نهی از منکر و جهاد فی سبیل الله و پرداخت زکات و اقامه نماز و حمایت از قسط و عدالت و ترویج ازدواج و نهی از منکرات اخلاقی و رفتاری مثل قتل بیگناهان و بیعفتی و سرقت و تعدی به حقوق دیگران و دروغ و تهمت و فریب و خیانت و... اینها دستورات مشترک ادیان بوده که بی کم و کاست به آیندگان منتقل شده و عقل و فطرت انسانی و وجدان عمومی هم بر آنها مهر تایید میزند.
پس ادعای دلیل دوم هم باطل است.
ثانیا.
ادعای تفاسیر متعارض و متضاد هم سخن کذب دیگر نویسنده است.
کافیست در محتوای بند پیشین تامل شود... کدام یک از آنها مورد تفسیرهای متعارض و متضاد قرار گرفته است؟!
بله کسانی از پیش خود چیزهایی را به دین بستهاند که موجب اختلاط در دانسته ها شده، اما آنچه به اسم دین و توسط مدعیان علوم دینی جعل و برساخته شده چه ربطی به دین دارد؟
دین شناسان صاحب صلاحیت و راسخان در علم با تکیه بر روشها و دانشهای متقن راه شناخت حقیقت را می دانند و هم اینان هستند که با ظهور پیامبر جدید به او ایمان می آورند.
ثالثا.
هرگاه بر اساس تحولات جدید جوامع انسانی و بروز نیازهای نو به هدایتگری خداوند بعثت پیامبر جدیدی ضرورت می یافت این مهم تحقق پیدا میکرد و مردم مشتاق هدایت را از گمراهی نجات میداد و در ضمن انحرافات پیش آمده در تعالیم پیامبران قبلی را برطرف میکرد.
رابعا.
مهم ترین عامل سد راه پیشرفت پیامبران خرافه گرایی و هواپرستی و عادات نادرست فکری و رفتاری عوام الناس بوده که آنها را از همراهی با انبیا باز می داشته و در پیروی از بت پرستی و خرافات پدران گمراهشان ثابت قدم می داشته. این معضل جوامع بشری چه ربطی به محتوای دین دارد؟!
آیا اگر مردم یک کشور به قوانین حکومتی یا بهداشتی احترام نگذارند و از این طریق فجایعی به بار آید باید قانونگذاران و پزشکان را مواخذه کرد؟
دلیل سوم:
برخی گزاره های کتاب مقدس با علم در تضادند...
ادامه ⬇️⬇️⬇️