eitaa logo
چادرانه های پاک:)🌿
1.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
546 ویدیو
21 فایل
˹﷽˼ سخت‌است‌‌عاشق شوی‌ویارنخواهد! دلتنگ‌'حرم'باشے و'ارباب'نخواهد!(:️ 💔 چادرم امانت مادریست که پهلویش را میان درودیوار شکستند...:)!🥺 کپـــی رمان: حرام و پیگرد قانونی دارد 🚫❌️ لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/6253354049
مشاهده در ایتا
دانلود
🌖 🌖🌖 🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖🌖🌖 ؟ _ برای کسی که خودش قانون رو از بره؟ من کسی هستم که دیگران رو قضاوت می‌کنم و براشون حکم تعیین می‌کنم، آقای مسعود رضازاده، وکیل پایه یک دادگستری! من با رنگ پریده و وکیل با چشمان گشاد شده، خیره خیره به او نگاه می‌کردیم. نمی‌دانم وکیل چه چیزی شنیده بود که یک‌دفعه رنگش پرید. با تته‌پته و هول زده جمله‌ای ناشناخته گفت: _ مگ...مگه...ش...شما... یک‌دفعه حرفش را خورد و جمله دیگری به زبان آورد که با فهمیدن فقط یک کلمه‌اش، که تنها آن را از لغات فارسی می‌دانستم و زیاد به گوشم خورده بود، کپ کردم. _ من رو ببخشید، آقای قاضی! من عذرخواهم... من... مرد با صدای دو رگه‌ای وسط حرفش پرید و به فارسی چیزی را زمزمه کرد که باز هم متوجه نشدم. _ اگه من بازپرس هم بودم، تو باید انقدر حق به جانب صحبت می‌کردی؟ چهره‌ی وکیل شرمسار شد، سرش را به زیر انداخت و با صدای زمزمه‌وار گفت: _ اشتباه از من بوده؛ من رو ببخشید! خدای من بهتر از این ممکن نبود؛ قاضی پرونده جلوت ایستاده باشه و اون وقت تو آمادگی حرف زدن با بازپرس رو داشتی نه قاضی! مرد به سمت من برگشت و با چشمان ریزبین شده، خطاب به وکیل دوباره شروع به فارسی صحبت کردن کرد: _ فکر کنم آقای ویلیامز به اندازه‌ی کافی معطل بحث بی‌سر و ته شما شده باشن؛ بهتر نیست از وقتی که باقی مونده برای کاری که داشتن استفاده کنن؟ ادامه دارد.... به قلم:قاتل ماه...🌚✨FM