eitaa logo
چادرانه های پاک:)🌿
1.2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
546 ویدیو
21 فایل
˹﷽˼ سخت‌است‌‌عاشق شوی‌ویارنخواهد! دلتنگ‌'حرم'باشے و'ارباب'نخواهد!(:️ 💔 چادرم امانت مادریست که پهلویش را میان درودیوار شکستند...:)!🥺 کپـــی رمان: حرام و پیگرد قانونی دارد 🚫❌️ لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/6253354049
مشاهده در ایتا
دانلود
🌖 🌖🌖 🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖🌖 🌖🌖🌖🌖🌖🌖🌖 ؟ با ترس به در نگاه میکردم، که با وارد شدن یک زن راه نفسم باز شد..... چه عجب بالاخره یک زن اینجا پیدا شد! زن که وارد شد، در پشت سرش درجا بسته شد! حتی لحظه ای هم باز نماند تا بیرون از اتاق مشخص شود. بعد از اینکه مطمئن شدم در کاملا بسته شده و هیچ راه فراری وجود نداره، تازه نگاهم به زن مقابلم افتاد.... خانومی با موهای بلوندِ کوتاه که بزور تا زیر گوش‌هایش می‌رسید،و پوستی بی‌نهایت سفید همانند؛ برف..... قدی بلند و هیکلی ظریف ولی زیبا داشت! تاب مشکی به همراه شلوار چرم پوشیده بود که خیلی زیبا در تنش نشسته بود همه برجستگی‌های اندامش را به رخ می‌کشید! در کل یک زن خوش سیما بود ولی.....امان از چشم هایش که رعشه به تنم می‌انداخت! چشم‌های وحشی خاصی داشت! دقیقاً برعکس چشم‌های من.... چشمای من معصوم و مظلوم ولی چشم‌های اون وحشی و تیز بود! با استرس به چشم‌هایش خیره شدم. او هم لحظه ای نگاه تیزش را چشم‌های من نمی‌گرفت. هر دو در سکوت غرق در همدیگر شده بودیم.... طوری به هیکلم نگاه می‌کرد که احساس می‌کردم لخ*ت هستم، اصلا از طرز نگاهش حس خوبی نمی‌گرفتم! انگار نه انگار عبا به این گشادی به تن داشتم. نگاهش از صد تا نگاه هیز مردانه بدتر بود! ادامه دارد.... به قلم:قاتل ماه...🌚✨FM