eitaa logo
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
12 دنبال‌کننده
3هزار عکس
965 ویدیو
335 فایل
﷽ بـ♡ـدوݩ سِمَـ♡ـت یعݩـے:)✨🎈 یھ ݩوجواݩ دغدغـه مݩـد اݩقـدࢪ عـاشق ایـݩ اݩقـلاب هست ڪه بدوݩ سمـت و پسـت میاد و یھ گوشـہ از ڪاࢪاے این اݩقلاب و تـو دسـت میگیرھ😍 مـدیࢪ؛🍓 🆔️ @Asma_H مسئول انجمݩ اسلامـے؛🌿 🆔️ @Mobina_R
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_84 بع
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 جسم نغمه، در جشن تولد حضور داشت، اما فکرش به شدت مشغول شده بود. نمی دانست باید ناراحت باشد یا نه. با خودش می گفت خب این هم نوعی از زندگی و خوشی های دوران جوانی است. با خودش فکر می کرد که حتماً چون بار اولش است، نمی تواند این صحنه ها را هضم کند و اگر یکی دو بار دیگر به این جشن ها بیاید، برایش عادی می شود. داشت خودش را دلداری می داد که کم کم با این فضاها آشنا می شود و انس می گیرد. غرق در افکار خود بود که یکهو بوی تند مشروب زد توی دماغش. تا سر برگرداند دستی را دور شانه اش حس کرد. نغمه بی اختیار جیغ کشید. همه چیز به هم ریخت. همه ساکت شدند. شست مژده خبردار شد که هر چه هست کار هومن است و صدای جیغ هم مال نغمه. کورمال کورمال دوید و کلید چلچراغ وسط هال را زد و همه جا روشن شد. مژده دستش را سایبان چشمانش کرد و قبل از آنکه دنبال صاحب صدا باشد، با چشم نیمه باز دنبال هومن گشت. همین که او را دید، سرش داد زد: _ بسه دیگه هومن ! شورشو در آوردی ... کمتر کوفت می کردی اون زهرِماری رو. نغمه روی صندلی افتاده بود و می لرزید. عرق سردی بر پیشانی اش نشسته بود و نفس نفس می زد. مژده نگرانش بود. هی او را می بوسید و شانه هایش را می مالید و عذر خواهی می کرد. هومن که هنوز مستی از سرش نپریده بود، جلوی او زانو زد. کف دست هایش را به هم چسباند و نوک انگشتانش را زیر چانه قرار داد: I'm sorry honey ... Forgive me please. (متاسفم عسلم ... مرا ببخش لطفاً) خب جناب نویسنده ! شما که از موضع دانای کل، این قدر خوب حرف می زنید و همهٔ جزئیات را توضیح می دهید، این را هم می گفتید که من، حجاب را آن طوری که به ما یاد داده اند قبول ندارم؛ نه اینکه اصلاً قبول نداشته باشم.در جشن تولد نغمه هم شالم را برنداشتم و اگر مانتویم را در آوردم،زیرش بلوز پ شلوار مناسبی پوشیده بودم.در ثانی من فکر می کنم دلیل هیزی ها و بی بندوباری ها در کشور همین حجاب زورکی است.بدون تردید هرچه دخترها و زن ها پوشیده تر باشند،مردها برای کشف آنها ودیدن محرمانه هاشان حریص تر می شوند.چرا در اروپا و آمریکا یا حتی در همین ترکیهٔ بغل گوشمان این حرف ها نیست؟چون از اول با این معقوله ها آشنا بوده اند و هیچ وقت در حصار و محدودیت نبوده اند. 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_85 جس
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 ساعت از 12 شب گذشته است.خیلی خسته ام و کوفته، اما انگار قرار نیست خوابم ببرد. اتفاقات امروز یک لحظه هم از جلوی چشمم کنار نمی رود. هر کار می کنم، انگار نه انگار که چشمم خواب را هم می شناسد. غلت می زنم روی پهلوی راست. چرا مردم به ما که می خواهیم برای خودمان زندگی کنیم، این طور نگاه می کنند؟ چرا مادرم می گوید تو ناخلف از آب در آمده ای؟ یعنی من بی بند و بارم؟ چرا از نظر دیگران اگر پسری مزاحم ما شد،ما مقصریم؟آنها درست فکر می کنند یا من ؟ نکند حق با آنها باشد.نه،اینطور نیست.مردم به ظاهر نگاه می کنند و اتفاقاً همین آزارم می دهد. چه ماشین عروس قشنگی بود. خودمانیم،نفهمیدم چه شد که این کار را کردم. من اهل این حرفا نبودم و نیستم،ولی عجب ضربه ناگهانی و کاری ای بود بر فرق سرش. عجب ناز شصتی داشتم خودم هم نمی دانستم. راستش دلم سوخت برای آن بیچاره و البته بیشتر برای عینکش. خب تقصیر خودش بود. یکی نیست به این اراذل بگوید چرا باعث می شوید دست خانم ها روی تان بلند شود؟درست است_مثلاً_مردید؛ولی دوران قدرت نمایی مردها و ضعف زنها گذشته است. اگر پیاده می شد و با دوتا سیلی چپ و راست میکرد،چه؟صورتم از تصور ضربه سیلی اش می سوزد. از روی بالش جابه جایش می کنم ودستی به آن میکشم تاسوزشش کمتر شود. اگر با دست مردانه اش بازوهایم را از دو طرف می‌گرفت و مرا می چسباند به ماشینش و صورتم را می بوسید و می گفت که اون روی سگ تونم دیدیم خانوم‌خانوما چه؟! خدا را شکر که از ان غلط ها نکرد؛وگرنه خدایی دردش بیشتر از سیلی و مشت و لگد بود. چه خوب که پیاده نشد و گرنه،واقعاً نمی دانستم چه کار باید بکنم. بیخود نیست راحله اینقدر اصرار می کند که به رویم کلاس رزمی و دفاع شخصی. فردا می روم ثبت نام. حالا کوتاه فردا؟اگر امروز کتک میخوردم چه؟ تلاش برای خوابیدن بی فایده است. محسن چاووشی را ساکت می کنم که می خواند: تو ناز می کنی من ناز میکشم... این منطقِ کیه؟کی عاشقِ کیه؟کلید آباژور را میزنم. می غلتم و از روی پاتختی،بار هستی میلان کوندرا را برمیدارم و طاق باز میخوابم. چند خط می خوانم،اما هیچی نمی فهمم. کتاب را روی سینه ام می گذارم و به سقف خیره می شوم. 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
شبتون✨آروم^^ 🧡
『بھ‌نام‌ِخالقِ‌آرزوهـٰآ^^!🌱'』
سلام رفقا 🙋‍♀ حال و احوالتوون چطوره ؟ راستی با این ویروس منحوس چه میکنید؟ 😖 ان شاءالله ک همگی در صحت و سلامت باشید 🤲🙃 قراره که به امید خدا از امروز یه قراری باهم بذاریم و انجام بدیم 😍♥️ یه لحظه صبر کن ☺️ میدونم ک همیگی از دست این کرونا خسته شدیم 🙆‍♀🚶‍♂و آرزومونه به زودی زود تموم شه میدونید راه کارش چیه ؟؟🤔🧐 ✨ فقط و فقط توکل به خدا ✨ ان شاالله از امروز باهم دیگه پیمان میبندیم دعای هفت صحیفه سجادیه که آقا 💕 گفتند رو حتما حتما بخوانیم تا ان شاالله بزودی این ویروس تموم بشه ✌️🤲 خب منتطر چی هستی بریم سر قرارموون 🤭👇 @Bedoonsemmat
✨🎈 🌸 [ میدونی انرژی مثبت تو به دیگران اعتماد به نفس میده ؟ :>🍄☁️ ] @Bedoonsemmat
😌 بہ خوبے‌ھا فکر کن...☺️ @Bedoonsemmat