✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_67 ب
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
#رمـان_تایـم
#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم
#پارت_68
وای خدای من! چه دختر خوشگلی. قیافه اش به ماه می ماند. لباس هایش هر چند فقیرانه و کثیف است، اما از زیباییِ چهره اش چیزی کم نمی کند. سر و گردنش را تا آنجا که می شود در خودش فرو کرده و یک کلاه لبه دار پسرانه روی روسری اش گذاشته است. معصومانه نگاهم می کند و دستش را همراه با دسته ای فال که از زور سرما زیر کاپشن چرک مرده اش قایم کرده، بیرون می آورد و نشانم می دهد.
حرفی نمی زند. شاید هم نای حرف زدن ندارد. نگاهش اما مغرورانه از من می خواهد که یک برگ فال بردارم. چقدر این حالت را دوست دارم که در عین نیاز، دست از غرورش بر نمی دارد. اظهار عجز نمی کند و به هر مرد و نامردی رو نمی اندازد. شاید چون خودم هم این طور هستم، این رفتار و منش را دوست دارم.
به فال اعتقادی ندارم، اما لابه لای فال ها یکی بیرون می کشم. یک اسکناس هزار تومانی به او می دهم. در جیب های درب و داغانش دنبال بقیهٔ پول می گردد. خیالش را جمع می کنم:
_ نیازی نیست ... باشه مال خودت قشنگم!
_خیلی ممنون خانوم ... الهی یوسفت بیاد و شادت کنه.
صدای پُقّ خنده مریم در کنار گوشم، مرا متوجه آمدنش می کند. آمده بود و چون من حواسم به دخترک فال فروش بود، متوجهش نشده بودم.
تا خوش و بشی می کنیم دخترک رفته است و فرصت نمی شود در مورد دعایش چیزی از او بپرسم. فال را باز می کنم و با مریم می خوانیمش:
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهرو ... باز آید و از کلبه احزان به درآیی. ای صاحب فال! تو چشم انتظار کسی هستی که دوستش می داری و بدون حضورش، زندگی برایت مفهومی ندارد. مطمئن باش که عاقبت، زندگی ات شیرین می شود و با آمدن یوسفت، خانه و کاشانه ات آباد می گردد.
دل به این حرف ها نمی دهم. رو به مریم می کنم:
_ می بینی مریم! بازم چرندیات این فال نویس ها ... کی گفته که چون اسم یوسف توی فالم در اومده باید چشم انتظار کسی باشم؟ من که یوسفی ندارم تا منتظر و نگرانش باشم.
همان طورکه با مریم حرف می زنم، با نگاهم دنبال دخترک می گردم. دو چشمی که نه، چهار چشمی طول و عرض پیاده رو و مغازه ها و حتی خیابان را طی می کنم تا پیدایش کنم. می خواهم ببینم چه گفته بود. می خواهم بپرسم که منظورش چه بود؟ می خواهم بدانم از کجا می دانست که فال من از یوسف خبر می دهد. درست است که برای من یوسفی وجود ندارد، اما او از کجا درون فال را می دانست؟
خندهٔ مریم، نگاه جست و جوگر من در پیاده روِ شلوغ را به چهرهٔ خودش می کشاند. مریم چشمکی می زند:
_ حتماً یه یوسفی داری دیگه ... حالا نمی خوای بگی این یوسف جانِ آباجی ما کی و کجا هستن؟
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
#قرارمعنوی
#شب_شانزدهم🌙
سلام رفقاااا🙋قراره از امشب عهد کنیم☺️
حالا چه عهدی🤔؟عهد معنوی😇
بیا باهم این دعا رو هرشب🌙بخونیم
برای سلامتی امام زمان و
خودمون🙂 و نابودی ویروس منحوس😷
رفقاااا یادتون نره ها
حتما قبل از خواب بخونین😴
اگه هم خواستین دعای عهد رو
هم همراهش بخونید☺️
🔴فراموش نکنید😌
یا علی👋😊
شبتون اروم🌙😴🙃
🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃 https://eitaa.com/joinchat/1693581381C9d5d00f1d5
🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃
زندگے شایـد ...
عبـور گیـج رهگذرے باشـد
ڪه ڪلاه از سـر بـر مےدارد
و به یڪ رهگذر دیگـر با لبخندے بـے معنے مےگوید:`صبـح بخیر 🌿
-فروغ فرخـزاد
#صبـح_بخیر ✨
#صبحانـه_ایرانے☕️
『🍁@Bedoonsemmat🍁』
سلام رفقا 🙋♀ حال و احوالتوون چطوره ؟
ان شاءالله ک همگی در صحت و سلامت باشید 🤲🙃
قراره که به امید خدا از امروز یه قراری باهم بذاریم و انجام بدیم 😍♥️
یه لحظه صبر کن ☺️
میدونم ک همیگی از دست این کرونا خسته شدیم 🙆♀🚶♂و آرزومونه به زودی زود تموم شه
میدونید راه کارش چیه ؟؟🤔🧐
✨ فقط و فقط توکل به خدا ✨
ان شاالله از امروز باهم دیگه پیمان میبندیم دعای هفت صحیفه سجادیه که آقا 💕 گفتند رو حتما حتما بخوانیم تا ان شاالله بزودی این ویروس تموم بشه ✌️🤲
#با_یاری_خدا_کرونا_را_شکست_میدهیم
خب منتطر چی هستی بریم سر قرارموون 🤭👇
••⚠️••
میلیاردها سلوݪ…؛
داࢪن مثلِ ساعت توے بدنت ڪار مے ڪنن.
بہ احترامِ اونا هم ڪہ شده ،
بہ اهدافت برس 👀🌿!"
🎀❀ 🎀❀🎀❀
@Bedoonsemmat
🎀❀🎀❀🎀❀
رفیقاگھموفقبشےبهنفسِخودتاحترامگذاشتیا(:
#بہآرزوهاتقولِرسیدنبده☀️
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استــــورے📽
هنگـامے ڪه افسرده ای🥀
بدان ڪه جایـے از اعماق وجودت
خــ♥ــدا را فراموش ڪرده ای ...
『🌿@Bedoonsemmat🌿』
😍
←•{موردپسندخاصها🙃}•→
#پروفایل_قاطی☘
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃