سلام دانشمندان کوچک🧐👩🏫
کسانی.که دارند با سلاح علم راه فخری زاده را ادامه میدهند👩💻
حالتان که ان شاالله خوب باشد و در کنار خانواده سالم باشید😊
امروز هم یک روز خاص هست و مخصوص دانشجویان گلمون👩🎓👨🎓
دانشجویانی که عقلشان بر احساسشان غلبه میکند.🧠❤️
دانشجویانی که برای تحمل آرای دیگران، تمرین میکنند.👩💻
دانشجویانی که به واسطۀ زحمتی که میکشند، همیشه خستهاند.😥
دانشجویانی که برای چهل سال آینده خود برنامه دارند.🤓
دانشجویانی که فرق بین هشت و هشتویکدقیقه را میدانند.😁
دانشجویانی که رنگهای شاد خلقت را در ظاهر خود سپاس میدارند.❤️💛🧡💚
دانشجویانی که با محاسبه حروف اضافه، سخن میگویند.🎓
دانشجویانی که قاعدهمند فکر میکنند.🧠
دانشجویانی که برای هر سوالی چندین پاسخ متفاوت قائلاند.✌️
دانشجویانی که عصبانیت خود را به تأخیر میاندازند.👍
دانشجویانی که شأن را بر قدرت مقدم میشمارند.🎓😊
دانشجویانی که در رفتار، قابل پیشبینیاند.🙂
دانشجویانی که معنای تناسب، درصد و کار تدریجی را میدانند.😍
دانشجویانی که برای افزایش قدرت کشور، تأمل میکنند.🧐
به دانشجویانی که دغدغۀ وفای به عهد، شب آنها را از خواب بیدار میکند...👩🎓👨🎓
گاهی رزمندهای سنگری میسازد از سنگ و ماسه
گاهی جهادگری دیواری میسازد از آجر و سیمان👷♂
و گاهی دانشجویی نردبانی میسازد از علم و معرفت👩🎓👨🎓
اما میدانی؟
همهی اینها روح مشترکی دارند...👻
روحی که انسان را تا خدا میرساند، تا آن جا که حتی ملایک هم غبطه میخورند...😃
پس اگر سنگری میسازی، یا دیواری و یا نردبانی، مادامی که دست در دست او داری، هیچ چیزی در برابر سد آهنین عزم تو یارای مقاومت نخواهد داشت، قدمهایت سبز و دلت پر امید🍃🌿
ای ادامه دهنده راه شهیدان♥️
روزت مبارک دانشجویان سرزمینم❤️😍👩🎓👨🎓
@Bedoonsemmat🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
[^ایران✊قوی^]🇮🇷
با خاک یکسانتون میکنیم👊
#رهبری
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
|Гمرگ برمزدوران کشور🤞👊
[به اروپایی ها هم اعتماد نکنید]
#رهبری❤️
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
{°سربازی امام زمان کار اسانی نیست°}
💛💛💛:-) :-) Ω💛💛💛➡️♥️
#رهبری❤️
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
1_662161944.attheme
169.7K
#خفن 🍇🤩
#گرگ🐺
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
1_662251228.attheme
109.5K
💥💥
#خاص 🤞🏻🌵
#خیابون🚶🏻♀🕳
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5974407776271599339.mp3
7.45M
🍂🥀🍂🥀
🥀🍂🥀
🍂🥀
🥀
#آن_سوی_مرگ
#قسمت_سیزدهم
⭕️تجربه ای از جهان پس از مرگ ⭕️
#پیشنهاد_دانلود👌
─━✿❀✿♣️✿❀✿─━
https://eitaa.com/joinchat/1693581381C9d5d00f1d5
🤞🏻😌
تمام دارایی ام خداییست ❤️ که
دغدغه ی از دست دادنش را ندارم😍
#خدای من✨
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
@Bedoonsemmat
🍃✨❀┅🌼┅❀🍃
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_66 د
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
#رمـان_تایـم
#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم
#پارت_67
با نیم ساعت تاخیر در راهروی طبقهٔ دوم دیدمش. تا سلام و علیک کردیم، بدون هیچ مقدمه ای گفتم:
_ خب. حالا بگو چه خبره که دستور دادی ما چادر چاقچور کنیم؟
مریم خندید:
_ حالا نه که خیلی هم رعایت کردی!؟
بعد دستش را که هنوز در دست من بود، چرخاند و نگاه به ساعتش کرد. انگار عجله ای نداشت:
_ اول شما بفرمایین احوال یوسف جانِ آباجیِ ما چطوره؟ مدتی است بی خبریم ازش بانو!
می دانستم که منظورش مسعود نیست. قرارمان این است که در این باره اصلا حرفی با هم نزنیم که اختلاف نظر داریم از نوع اساسی. پس حتما اشاره به حرف همیشگی من دارد که سر به سر مذهبی های متعصب می گذارم و مستحب و مکروه بازی هایشان را به مسخره می گیرم. یعنی چی که بچه ها را محدود کنیم تا نگاه به نامحرم نکنند؟ یعنی چی که ماجرای یوسف و زلیخا را برای دختر ها نگوییم؟ که چه؟ که یاد نگیرند؟ که پشت پردهٔ جنسیت شان را نفهمند و تحریک نشوند؟ دست بردارید بابا! اصلاً من یوسف را دوست دارم و زندگی با او در زندان تاریک مصر را بر زندگی توی تاریکی چادر مشکی در دوران تمدن ترجیح می دهم.
با بی تفاوتی دستم را از توی دستش در آوردم:
_ فعلا که زلیخای یوسف در دست شما اسیره آباجی.
_ اون یوسف مصری را که نمی گم ... یوسفی رو می گم که قراره برگرده و شادت کنه.
دوباره خندید و از برق نگاه بدجنسانه اش فهمیدم که اشاره به جای دیگری دارد.
خیابان شریعتی، جلوی سینما ایران، هوای غروب اواسط پاییز بیداد می کند و به قول اخوان ثالث، بس ناجوانمردانه سرد است. من و مریم هر ماه یکی دوتا فیلم می بینیم، اما ماه رمضان امسال سینما نرفتیم و هیچ فیلمی ندیدیم. حالا دو هفته ای از ماه رمضان می گذرد و قرار گذاشته ایم به سینما برویم.
ابتدا قرار بود با هم بیاییم. خیای وقت ها با هم از خانه هامان که نزدیک هم است، بیرون می رویم. خانهٔ آنها برِ خیابان یوسفیان است که از شمال به شهید مطهری می خورد و از جنوب به خیابان ملک. و خانهٔ ما در فرعی بنفشه، بین یوسفیان و وزوایی. چهل یا پنجاه متر بیشتر با هم فاصله نداریم. امروز او از یک ختم انعام فامیلی می آید و من از خانه. حالا من زودتر رسیده ام و بلیط خریده ام و منتظر مریم ایستاده ام.
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸