eitaa logo
بیت الـزهـرا (س) مرکزی تهران
481 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
62 فایل
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ۳۶/نور در خانه ‏هايى كه خدا رخصت داده كه آن ها رفعت‏ يابد و نامش در آن ها ياد شود در آن ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می کنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
* معجزه‌ی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام و نه انقلاب را دیده و نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستد * (مد ظله)۹۷/۹/۲۱
قبولی حاج آقا در دانشگاه ، فرصت هم جواری کریمهٔ اهل بیت، حضرت معصومه سلام الله علیها را به ما داد . این بار زندگی را جمع و جور کردیم و به قم آمدیم. برای ما هم جوار بودن ، یعنی مهمان سفره کریم اهل بیت بودن . دانشگاه در یکی از محله های دور افتادهٔ شهر قم بود. حاج آقا و دوستش دقیقا پشت دانشگاه خانه گرفته بودند. برای هر بار زیارت ، کل شهر را باید دور می‌زدیم تا به حرم می رسیدیم . با این حال خیلی وقت ها غروب آفتاب را سر سجادهٔ نماز جماعت حرم حضرت معصومه سلام الله به دست شب می سپردیم . تنها جایی که می رفتیم و مرتضی غرق در حال و هوای خودش می‌شد ، حرم حضرت معصومه سلام الله بود. در عالم بچگی دست روی سینه میگذاشت. مثل آدم بزرگ ها سلام می داد. به چهره آدم ها دقت میکرد. ♡ مرتضی در عالم بچگی با ذوق روی سنگ فرش های صحن و سرای حرم می دوید . انگار در همان روزها تمرین میکرد. یک روزی یک جای این دنیا برای حفظ حرمت یک حرم با سر و جان باید دوید .♡ جالب بود وارد حرم که می شدیم ، با تمام شیطنتی که داشت ، خیلی صبورتر و ساکت می شد .
حسین دراکثر عملیاتها از شکستن محاصره ی حرم حضرت زینب س و... به عنوان یکی ازفرماندهان تاثیرگذار شرکت داشت...  باخودم مرور می کردم هر جا کاری گره می خورد یاعملیات سختی داشتیم یکی از اولین ها حسین بود. وقتی می آمد صورتش پراز خنده بود.  سیر تا پیاز عملیات یاطرحی که داشتیم رامرور می کرد. دقیق ترین و بهترین طرح را ارائه می داد. جایی که مطمئن بودنیروهاش تامین لازم دارند کار را دست میگرفت و همیشه جلوتراز همه  می رفت.  گاهی دوست داشتم بهش بگم حسین حواست به فاطمه باشه. ولی میدانستم اگر بگویم حتما میگوید پشت سر هر کدوم از این بچه ها یه فاطمه هست که چشم به راه سالم برگشتنشون هست. حسین بیشتر روزها روزه بود. من ندیدم برای خودش پیگیر غذا و استراحت باشه ولی تلاش می کرد که نیازهای نیروهاشو فراهم کنه.  روی بچه هاش اونقدر حساس بود که اگه کسی بهشون چپ نگاه می کرد یا طوریش می شد خودش مستقیم رسیدگی میکرد.  یکی از چیزهایی که حسین به شدت بهش اعتقاد داشت وبخاطر این اعتقادش باجدیت بابچه ها برخورد می کرد این بود که بیشتر از پیش روی یاعقب نشینی  روی توانایی و حفظ بچه هاش حساس بود.  همیشه خودشو مسئول جراحت یاشهادت بچه هاش می دونست. برای همین خیلی حواسش جمع بود. ۱۸روز تاسالروزشهادت