قبولی حاج آقا در دانشگاه ، فرصت هم جواری کریمهٔ اهل بیت، حضرت معصومه سلام الله علیها را به ما داد . این بار زندگی را جمع و جور کردیم و به قم آمدیم.
برای ما هم جوار بودن ، یعنی مهمان سفره کریم اهل بیت بودن . دانشگاه در یکی از محله های دور افتادهٔ شهر قم بود. حاج آقا و دوستش دقیقا پشت دانشگاه خانه گرفته بودند. برای هر بار زیارت ، کل شهر را باید دور میزدیم تا به حرم می رسیدیم . با این حال خیلی وقت ها غروب آفتاب را سر سجادهٔ نماز جماعت حرم حضرت معصومه سلام الله به دست شب می سپردیم . تنها جایی که می رفتیم و مرتضی غرق در حال و هوای خودش میشد ، حرم حضرت معصومه سلام الله بود. در عالم بچگی دست روی سینه میگذاشت. مثل آدم بزرگ ها سلام می داد. به چهره آدم ها دقت میکرد.
♡ مرتضی در عالم بچگی با ذوق روی سنگ فرش های صحن و سرای حرم می دوید . انگار در همان روزها تمرین میکرد. یک روزی یک جای این دنیا برای حفظ حرمت یک حرم با سر و جان باید دوید .♡
جالب بود وارد حرم که می شدیم ، با تمام شیطنتی که داشت ، خیلی صبورتر و ساکت می شد .
#شهید_مرتضی_حسین_پور_شلمانی
#حسین_قمی
#فرمانده_حسین
#ماه_کامل