4_5830087078305596984.mp3
3.47M
کربلا کربلا سلام برتو
#حاجمهدیمختاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای جالب سرباز فداکاری که برای ۸۰ خانوار کردستانی بسته معیشتی خریداری کرد
میگه از دفتر ریاست جمهوری بهم ۵میلیون دادن وگفتن برای خودت گوشی بخر ولی دو میلیونش رو قرضم رو میدم و ۳ میلیونش رو بازم کمکهای مومنانه میکنم
چون رهبرم فرموده هر کس به قدر وسعش کمک کنه👌
🕊معبرهای ما با معبرهای شما فرق میکند...
ما آنچنان گرفتار سیم خاردارهای نفسمان هستیم ک هیچ تخریبچی قادر ب بازگشاییشان نیست...
#شهدا...
میشود تخریبچی نفسمان شوید؟!! 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفره های افطار زمان جنگ
ایکاش ماراهم سراین سفره میهمانی میکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش بحال شهدا
اللّهُمَّصَلِّعَلي مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدلینگ و لاکچری شهدا😭
روح پرفتوح همه شهدا راشاد کنیم باصلواتی بر محمد و آل محمد
در این شبهای پرفیض التماس دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
⭕️ عکس دیده نشده حاح قاسم سلیمانی در ماه رمضان سال گذشته
دلنوشته «مرتضی قربانی» از افطاری سال گذشته:
🔺افطاری پارسال در کنار شهید قاسم سلیمانی و دیگر بچههای جنگ که همه با لباس شخصی و همراه فرزندان و خانواده شان در منزل آقا محسن حضور داشتند و نه روی صندلی که روی فرش و موکت کنار همدیگر نشسته بودند چقدر صفا کردیم.
🔺چقدر بغض کردیم و خندیدیم از دیدار دوستان و اشک حسرت ریختیم به یاد یاران سفرکرده...
🇮🇷
✨ #مثل_شهدا
آقا مصطفی همیشه سر به زیر بود که مبادا چشمش به نامحرم بیوافتد.👌
✍همسر شهید:
یک روز مادرم اومد پیش من گفت این آقا مصطفی تو خیابون از بغلش که رد میشم حتی سلام هم نمیکنه😒
ولی تو خونه دست و پای منو می بوسه!
وقتی آقا مصطفی اومد خونه ازش پرسیدم چرا این کارو میکنی؟؟ گفت: تو که می دونی من تو خیابون به کسی نگاه نمی کنم...☝️
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
#خاطره
🌹جانبازی حاج قاسم قبل از تشکیل تیپ
✍سردار قاسم سلیمانی : شب عملیات طریقالقدس، ما وارد کانالی شدیم که از ابتدای خط خودی تا پشت خط، زیر خمپاره ۱۲۰ و ۱۶۰ بود. تیر مستقیم تانکها روی کانال میریخت. نخستین آتش سنگین دشمن بعد از شروع جنگ و در جبههها، همان جا بود. یک ساعت از لو رفتن تک گذشته بود که خط خودی تا خط خودشان را تمام زیر آتش گرفته بودند. معابر هم لو رفته بود. حمید در گروهان اول بود.
ما منتظر بچههای اهواز بودیم که قرار بود خط را بشکنند تا ما پشت سر آنها به خط دوم و به سمت پل سابله برویم. ۱۰۰ متری از خاکریز فاصله گرفته بودیم. آتش دشمن بود که روی سرمان میریخت. حمید آمد پیش من و گفت: «اینطوری همه بچهها شهید میشوند. بگذار من گروهانم را ببرم نزدیک سیمخاردار عراقیها و از کار بیندازمشان». من موافقت کردم و او گروهانش را تا نزدیک سیمهای خاردار برد.
همینجا بود که من زخمی شدم. اکبر محمدحسینی با ۲ گروهان عقب بود. بچههای اهواز موفق نشده بودند خط را بشکنند. خون زیادی از من رفته بود و دیگر رمق نداشتم. نمیخواستم بگویم زخمی شدهام و روحیه بچهها را تضعیف کنم. حمید خودش را به من رساند و اصرار کرد سریع خودم را نزدیک معبر برسانم و بر کار آنها نظارت کنم اما من گفتم: «نمیتوانم بیایم، خودت برو هر کاری میتوانی بکن.» فکر کنم فهمید حالم مناسب نیست. سری تکان داد و خداحافظی کرد و رفت به خط.
مکالمه من و حمید ۱۰ ثانیه هم طول نکشید. حمید در کمتر از ربع ساعت خط اول عراقیها را گرفت. شلیک کالیبرها و خمپارههایشان قطع شد و بچهها شروع کردند به پاکسازی. فریاد اللهاکبر در خط پیچید. اکبر تماس گرفت و هدایت ۲ گروهان بعدی را به عهده گرفت که به سرعت رفتند روی خاکریز و رو به جلو حرکت کردند.
همین موقع بود که من از حال رفتم و به پشت جبهه منتقل شدم. بعدها شنیدم حمید با یک کمر نارنجک جلوی همه حرکت میکرده و داخل سنگرها که ۵ تا ۲۰ متر از هم فاصله داشتهاند، نارنجک میانداخته و آنها را منهدم میکرده است.
در یکی از این سنگرها، عراقیها متوجه نارنجک میشوند و آن را به بیرون پرت میکنند که خوشبختانه حمید فورا روی زمین میخوابد اما ترکشهای خمپاره پیشانیاش را زخمی میکنند. با این وجود، از پا نمینشیند و به پیشروی ادامه میدهد. مرا به بیمارستان منتقل کردند و پس از بهبودی و بازگشت، قرار شد «تیپ ثارالله» را تشکیل بدهم.
آنچه خواندید، بخشی از کتاب «ذوالفقار»؛ برشهایـــی از خاطرات شفاهـی سپهبد شهید قاسم سلیمانی به همت علی اکبری مزدآبادی در انتشارات یازهرا بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دست و یک چشم اش از دست رفته بود میگفتند:برگرد عقب!
میگفت:هنوز یک چشم و یک دست دارم بگذارید بمانم
تا ابد مدیون شهدایی هستیم که ماندند تا ما بمانیم...
🌷 شهادت سه نیروی سپاه کردستان در درگیری با گروهک تروریستی
قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع):
▪در پی درگیری نیروهای جان بر کف سپاه بیت المقدس کردستان با گروهک ضد انقلاب در منطقه دیواندره، سرهنگ پاسدار شکیبا سلیمی از فرماندهان سپاه بیت المقدس به همراه دو نفر دیگر از رزمندگان غیور اسلام «جعفر نظام پور و محمد شکری» به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
شادي روح مطهر شهـدا #صلوات
#اَللهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
#شهید سرهنگ پاسدار #شکیبا_سلیمی که طی این درگیری به شهادت رسید پیشتر فرمانده سپاه مریوان بود و سابقه طولانی در مبارزه با گروهک تروریستی پ ک ک و دیگر شاخه آن های آن داشت
#خاطرات_شهید
°•| مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم .
°•| جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟
°•| می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود .
°•| من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟
گفت : همین که خانم گفت .
#همسرانه_شهدا
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#سالروز_شهادت🌷
این روزها
عجیب نیازمند
نگاه هایتان شده ایم!
نگاه از قابــــ چشم
مردانے ڪہ #چشم_هایشان خدا را منعڪس مے ڪند..
📎پ ن: ۱۶ اردیبهشت
یادی کنیم از ۱۶ علی اکبر کربلای خانطومان که ۱۳ نفر از این عزیزان در چنین روزی در سال ۹۵، فدایی عمه سادات شدند.🌷
#شهدای_خانطومان
#رفتند_که_برگردند_ولی......😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
هوای بارانی گلزار شهدا و
دل بارانی زائرانی که برای
عرض ارادت آمده اند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🦋*﷽*🦋
کلی فیلم از جنایات داعش داشت. یه وقتایی قسمتایی از فیلم ها رو بهم نشون می داد، می گفتم واقعاً نمی ترسی که اسیر این وحشی های تکفیری بشی؟
با صلابت نگاهم می کرد و می گفت: « نه فاطمه! من نمی ترسم، اتفاقاً دوست دارم تن به تن بجنگم، می خوام یه کاری برای مظلومان انجام بدم، ما باید انتقام مردم مظلوم و شهدا رو از این وحشی ها بگیریم.»
مدافع حرم
" #شهیدهادی_شجاع"
#یاد_عزیزش_با_صلوات
متفاوتترین جشن عروسی در عصر کرونا
🔸عروس و داماد عجب شیری با بخشیدن هزینه عروسی خود به رزمایش «کمک مومنانه» آرزو کردن این خبر به مقام معظم رهبری برسه و لبخند رضایت ایشون باعث دلگرمی اونها در ادامه مسیر همراهی و یکدلیشون باشه.
🔸این عروس و داماد در روزی که برای برگزاری جشن عروسی تعیین کرده بودن بستههای معیشتی به نیازمندان رو توزیع کردن
┈ ┈ • •✾•🍀 💐 🍀•✾• • ┈ ┈
🌹خاطره عجیب سردار سلیمانی از خطای بزرگی که در دوران جنگ انجام داد...
✍یکی از خاطرات سالهای جنگِ سردار سلیمانی مربوط به ستمی است که بهقول خودش و یکی از شهدا، در حق آن شهید روا داشته است. این خاطره مربوط به روزهای پس از عملیات والفجر و روز پاسدار است که شهید سلیمانی در آن گفته، بهواسطه پیشنهاد فردی، بنا را بر انتخاب و معرفی پاسدار نمونه لشکر ۴۱ ثارالله میگذارد.
او در دو جمله جدا، در این باره گفته است: «ما از این کارها نمیکردیم. من خامی کردم، پذیرفتم.» و «معرفی پاسدار نمونه در جنگ کار خیلیخطایی بود. من خطای بزرگی کردم.» شخصیتی هم که سردار سلیمانی بهواسطه این اشتباه به او ظلم روا داشته، شهیدی بهنام مهدی زندی است.
خلاصه خاطره مذکور، این است که پس از اعلام نام مهدی زندی بهعنوان پاسدار نمونه در حسینیه لشگر، این فرد در حالیکه از آمدن به محل اجرای مراسم انتخاب پاسدار نمونه امتناع داشته، با کمک دیگر رزمندگان و در حالیکه زیر بغلهایش را گرفته بودهاند، پیش آمده و به سردار سلیمانی میگوید: «به من ظلم کردی.»
سردار سلیمانی در ادامه بیان این خاطره و توضیح رفتار شهید مهدی زندی گفته است: «جنگ ما افتخارش این است که رتبهای نبود. این پارچهها و درجههای روی دوش من نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی. کلمه رایج این بود. کسی فکر نمیکرد و باور نمیکرد حقوق فرمانده سپاه ۲,۵۰۰ تومان است، حقوق رزمنده عادی هم ۲,۵۰۰ تومان است. این، جنگ ما بود. این زیباییها جنگ ما را به اینجا رساند.»
🦋*﷽*🦋
👈رزمنده ای که امام او را در آغوش گرفت وپیشانی او را بوسید.
وقتی گردان فجر تو تپه ی بردزرد تو محاصره ی شدید نیروهای بعثی بود، فرمانده گردان صیاد شیرازی با بیسیم خبر میده که :
برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن ، عقبنشینی کنید...
شهید جاویدمیگه:
👈 به امام بگویید نمی گذارم تاریخ اسلام تکرار شود ، نمیگذارم اُحد تکرار شود ، ما تا آخر ایستاده ایم
👈 وقتی به دیدارحضرت امام رفتن آقا او را در آغوش گرفتن و پیشانی این شهید بوسه زدند
🕊 #شهیدمرتضی_جاوید🌷
#یادعزیزش_با_صلوات