دلـ♥️ اگر لایق شد
#سَر را می ستانند ...
🔸ذاکر اهل بیت(علیهمالسلام(
اسماعیل عزیزانی معروف به #مهران
رزمنده دفاعمقدس و مدافعحرم گیلانی
در اسفندماه ۱۳۹۸📆 بعد از ۳ هفته #اسارت به دست گروهک تروریستی جبهةالنصره، #سر از پیکرش جدا شد و به شهادت رسید🕊🌷
#رزمنده_دیروز⇜ #مدافع_امروز
#شهید_مهران_عزیزانی
🌹🍃🌹🍃
🌴خودش را #واسطه میدید. واسطهای که باید کارش را کند، سختیها را تحمل کند💪 و بداند که نتیجه دست #خداست.
🌴بله. سختیهای زیادی را تحمل میکرد. ما یک ماشین #پاترول_سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را میدید به ما خرده میگرفت😕 که الان زمان پاترول نیست، #بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر.
🌴وقتی این حرفها را شنید گفت: این پاترول توانسته چند نفر👥 را که در جاده مانده بودند نجات دهد. گفت ماشینی🚗 در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی از همسایههایمان در مسیر شمال خراب شده بود. #مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند.
🌴وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده میکنی⁉️ گفت که میخواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت: خدا این را به ما داده تا بتوانیم #برای_کمک به دیگران استفاده کنیم.
راوی: همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
#شهدای_تفحص
🍂می گفت: ستاره خفت، بر میگردم
🍃وقتی که #سحر شکفت برمیگردم
🍂سر تا سر خاک جبهه را باید گشت
🍃دنبال کسی که گفت: #برمیگردم
🍂تو سرخ و سپید🌷 میشوی میدانم
🍃سیبی که رسیده می شوی میدانم
🍂انگار که بو برده ای از باغ #بهشت
🍃آخر تو #شهید می شوی می دانم
🍂ناگاه #نویدی آمد و او را برد
🍃پرواز سپیدی🕊 آمد و او را برد
🍂هر بار که رفت با #شهیدی برگشت
🍃این بار شهیدی آمد و او را برد🌷
#شهدا_شرمنده_ایم😔
🌹🍃🌹🍃
"من، «مصطفی» پسرت هستم"
🔹روزی یکی از همراهان #حاج_قاسم با من تماس گرفت واطلاع داد که ایشان قصد دیدار با مادرم را دارند.
وقتی جلوی خانه مادرم رسیدیم، متوجه شدم ایشان نیمساعت در کوچه روی پا ایستاده و منتظر ما بوده اند؛
به سرعت درِ خانه را باز کردم،
به محض آن که سربرگرداندم، دیدم سردار پشت فرمان ماشین نشستند!!!...🚘
و ماشینی را که مادرم در آن بود، به داخل خانه هدایت کرده و در پاسخ به سوال مادرم،
گفته بودند:
"من، مصطفی پسرت هستم!"☺️
خودِ سردار ، مادر را به داخل خانه بردند و کنار صندلی مادر روی زمین نشستند.
وقتی که عزم رفتن کردند، به همه گفتند که ایشان را با مادرم تنها بگذاریم؛
سردار مقابل مادر روی زمین نشست،
چادر اورا بوسید و گفت:
"شما مادر شهید هستید؛
دعا کنید تا من هم #شهید بشوم.🙏🏻"
{به روایتِ:برادر شهید}
#شهید_مصطفی_موحدی_کرمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
درعالمرویابهشهیدگفتم⇩
چرابرایمادعانمیڪنیدڪه
شهیدبشیم؟!
میگفت⇦ما #دعا میڪنیم
براتونشهادتمینویسنولی
#گناه میڪنیدپاڪمیشه
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق♡
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#در_کوی_نیکنامان_مارا_گذر_ندادند_گر_تو_نمیپسندی_تغییر_ده_قضا_را
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
مداحی آنلاین - یه سرو ولی سرو هزاران چمن است این - مهدی رسولی.mp3
3.86M
🌻🍃 #میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌿یه سرو ولی سرو هزاران چمن است این
🌿یک ماه ولی ماه هزار انجمن است این
🎤 #مهدی_رسولی
👏 #مدیحه_سرایی
🇮🇷°•| #طنز_الشهدا |•°🇮🇷
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید.
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید!
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»
بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد،
آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂
🔖 شهید حسین جوینده-همرزم شهید
دلم گرفته، بنی فاطمه .mp3
3.18M
💔دلم گرفته..
دوباره این شبها برا حرم گرفته
#دلم_گرفته
🎙️ #سید_مجید_بنی_فاطمه
dcp_52c09bf8f518cbba61aa5ee4a572aced.mp3
5.37M
🎙#ڪربلایی_محمد_حسین_حدادیان
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم 🥺
❤من با تو می مونم تا دنیا دنیاست
❤اسباب شفاعت محشر محیاست
عالیـــــــه حتما گوش ڪنیــد👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اسٺۅرے←📱
«میگن روضه دلمردگیه!میگن گـریه افسردگیه
نمیدونن!..خـبر ندارن ...
حـسیـن آغازِ زندگــیہ♥️»
🦋*﷽*🦋
حُبُّ الشُّهدا یَجْمَعُنا
در محضر مادر شهید
روایت عشق📝
👈هادی به نماز اول وقت اهمیت بسیاری می داد.
👈جسور ونترس بود از نوجوانی اهل مسجد وهیئت بود.
👈ولایت پذیر ومطیع امر رهبر بود.
👈دروغ وغیبت نمی کرد.
•┈••✾🍃🌷🍃✾••┈•
📝خاطره ای که دختر سردار سلیمانی بعد از شهادتش برایمان تعریف کرد:
وقتی پدرم جهت عملیات عازم سفر بود،ما نگرانش می شدیم می گفت: نگران نباشید هادی همراه من است.
هادی برای سردار یک نیرو نبود بلکه به اندازه چند نیرو بود.همیشه می گفت: من و هادی باهم شهید می شویم.
خوشحالم از این که هادی به برادر شهیدش جواد پیوست.
🕊 #شهیدسرگردهادی_طارمی🌷
#یاد_عزیزشان_با_صلوات