🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت سردار سر افراز سپاه
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹صفحه ۵۹_۵۷
#پارت_بیست_و_پنجم 🦋
《قبل از عملیات والفجر یک》
قبل از عملیات والفجر یک بود.
زمان عملیات نزدیک می شد و هنوز معبر ها آماده نشده بودند.
فاصله ما با #عراقی_ها در بعضی نقاط، هفتاد متر و در بعضی جاها،حتی کمتر از پنجاه متر بود!!
این باعث می شد بچّه های #اطلاعات نتوانند معبر باز کنند و دشمن را خوب شناسایی کنند.
خیلی نگران بودم؛
#محمّد_حسین_یوسف_الهی را دیدم و با او از نگرانی خودم صحبت کردم.
او راحت و قاطع گفت:
«ناراحت نباشید! فردا شب ما این قضیه را حل می کنیم.»
🌚شب بعد، بچّه های اطّلاعات طبق معمول برای #شناسایی رفته بودند.
آنقدر نگران بودم که نمی توانستم صبر کنم آن ها از منطقه برگردند؛ تصمیم گرفتم با #علیرضا_رزم_حسینی جلو بروم تا به محض اینکه برگشتند، از اوضاع و احوال با خبر شوم.
دوتایی به طرف خط رفتیم.
وقتی رسیدیم،گفتم:
«من همینجا می مانم تا بچّه ها از شناسایی برگردند و با آن ها صحبت کنم و نتیجه کارشان را بپرسم.»
⏱یک ساعتی نگذشته بود که دیدم محمّدحسین آمد؛ با همان لبخند همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط روی لبانش بود.☺️
تا رسید، گفت:«دیدید من همان دیشب به شما گفتم که این قضیه را حل می کنم؟»
با بی صبری گفتم:«خب چی شد؟ بگو ببینم چه کردید؟»
خیلی خسته بود ،نشست روی زمین و شروع کرد به تعریف کردن:
«امشب یک اتّفاق عجیبی افتاد،موقع شناسایی وقتی وارد میدان مین شدیم و به معبر عراقی ها برخوردیم، هنوز چیزی نگذشته بود که سر و کلّه خودشان هم پیدا شد،😥
آن قدر به ما نزدیک بودند که ما نتوانستیم کاری بکنیم.
همگی روی زمین خوابیدیم و آیه
"وَ جَعَلْنا" را خواندیم.
ستون عراقی ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیک تر می شد..؛
بچّه ها از جایشان تکان نمی خوردند.
نفس در سینه ها حبس شده بود؛🤭
عراقی ها به ما نزدیک شدند و از کنار ما عبور کردند.
یکی از آن ها پایش را روی گوشه ای از لباس یکی از بچّه های ما گذاشت و رد شد،ولی با این همه حرف ها متوجه حضور ما نشدند.
بی خبر از همه جا به سمت خطّ خودشان رفتند.
ما هم معبرشان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم.✌🏻»
خوشحالی در چشمان محمدحسین موج میزد!😃
گروه دیگری هم که در سمت راست آن ها کار می کردند، با عراقی ها برخورد می کنند و به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی میدان مین غلت بزنند؛
اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از مین ها منفجر نشده بود و بچه ها خود را سالم به خط خودی رساندند.
قرار شد همان اول شب، من و محمدحسین با همان گروه سمت راست که حدود صد متر با دشمن فاصله داشت، بار دیگر به شناسایی برویم.این کاری بود که معمولا ما در همه عملیات ها انجام می دادیم،
یعنی تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می شدیم و تمام موقعیت ها را بررسی می کردیم.📉
آن شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم.
موانع، عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم.
زمان برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود.
همین که وارد شیار شدیم، یک دفعه دیدم تمام بچه ها روی زمین افتادند.
فکر کردم حتما به گشتی های عراقی برخوردیم؛
به اطراف نگاه کردم، می خواستم خودم را روی زمین بیندازم، اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه ها خیز نرفته اند، بلکه درحال #سجده هستند.گویا سجده شکر بود.😳
بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند.
خیلی تعجب کردم!!
محمد حسین را کناری کشیدم...
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت سردار سر افراز سپاه
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹صفحه ۶۱_۵۹
#پارت_بیست_و_ششم 🦋
《قبل از عملیات والفجر یک》
محمد حسین را کناری کشیدم :
«این چه کاری بود که کردید؟!!😳»
گفت:«سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم.این کار هرشب ماست.😊»
گفتم:«خب!..چرا اینجا؟! صبر می کردید تا به خطّ خودمان برسیم،بعد!!»
گفت:«نه!..ما هر شبی که وارد معبر
می شویم،موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجده #شکر و دورکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب بر می گردیم.»
این نمونه ای از حال و هوای بچّه های #اطلاعات بود؛
حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمّدحسین ایجاد شده بود.
💠ای دل اگر دلی،دل از آن یار در مَدُزد!
وی سر اگر سری،مکن این سجده سرسری!
《عملیات بدر》
یک هفته بیشتر به #عملیات_بدر
نمانده بود.این بار هم کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود!
دو کمین عراقی با فاصله بسیار کمی از هم، راه بچّه ها را سد کرده بودند.
کمین ها روی دو پد داخل آب بودند؛
محمّدحسین حدود دوماه تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند، اما نشد؛
چون فاصله بین این کمین تنها یک برکه بود که آبی صاف داشت..؛
یعنی هیچ نیزاری نبود که بچّه ها بتوانند به آن اتکا کنند و پشتش پنهان شوند.😕
زمان می گذشت و #عملیات نزدیک
می شد.من باز هم نگرانی خودم را با محمّدحسین در میان گذاشتم.
همان شب، با دونفر دیگر از بچّه ها دوباره برای شناسایی راه افتاد، امّا این بار با یک بلم کوچک دونفره. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود😄؛ فهمیدم که موفق شده است.
گفتم:«چه کار کردی حسین آقا؟»
گفت:«رفتم جلو تا به کمین ها نزدیک شدم.
دیدم هرکاری کنم،عراقی ها من را می بینند؛
راهی هم نداشتم جز اینکه از وسط آن ها عبور کنم.
خودم را به یکی از پدهایی که کمین های عراقی روی آن سوار شده بود، رساندم؛
از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم؛
عراقی ها، کر و کور، متوجه من نشدند.
توانستم خیلی راحت بروم و برگردم.✌️»
💠میان مهربانان کی توان گفت؟!
که یار ما چنین گفت و چنان کرد..
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت سردار سر افراز سپاه
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹صفحه ۶۶_۶۸
#پارت_بیست_و_هشتم 🦋
((جزیره مجنون جنوبی))
یک نمونه دیگر از سختی هایی که بچه های اطلاعات متحمل می شدند،مربوط به شناسایی هایی بود که در #جزیره_مجنون جنوبی انجام می دادند.
خب! من به خاطر اهمیت کار #اطلاعات ، سعی می کردم تا همیشه با بچه های این واحد ارتباط داشته باشم و معمولا محل استقرارم را نزدیک آن ها تعیین میکردم تا پیگیر کارشان باشم و حتی بعضی مواقع همراهشان بدم و منطقه را ببینم.
جزیره جنوبی، منطقه ای باتلاقی بود و پوشیده از چولان و این حرکت بچه ها را خیلی مشکل میکرد.
محمد حسین آمد پیش من و گفت:
《ما در این محور مشکل آبراه داریم، یعنی مسیری که قایق⛵بلم بتواند در آن حرکت کند، وجود ندارد.》
قرار شد یک روز به اتفاق هم برویم و منطقه را از نزدیک ببینیم. من،محمد_حسین، #اکبر_شجره و یک نفر دیگر از بچه ها به وسیله بلم برای شناسایی رفتیم.آن جا بود که من دیدم این بچه ها چه شرایط سختی را می گذرانند،اما به روی خود نمی آوردند.
باتلاق روان بود و آب تا سینه آدم می رسید.
چولان ها به قدری کوتاه بودند که اگر به حالت عادی درقایق می نشستی در دید #عراقی_ها قرار می گرفتی؛بنابراین مجبوربودند خم شوند و حرکت کنند،ازطرفی منطقه پر از جانوران مختلف بود.
...
🔹رضا پس از بازگشت به #سوریه هم به دلیل استعداد و توانایی خارقالعادهاش👌 در #اطلاعات و شناسایی و تجزیه و تحلیل و بعنوان #مشاور_عملیاتی فرماندهی انتخاب شد✅
🔸و پس از دوسال سختی و تحمل درد💔 و رنج فراوان، پس از دوسال رشادت سرانجام در27مهرماه سال94 مصادف با پنجم #محرم توسط عناصر اسرائیلی در عملیات آزادسازی #حلب بشهادت🌷 رسید.
🔹خودروی🚙 شهید مورد اصابت دو موشک کورنت💥 اسراییلی قرار گرفت و همانطوری که میخواست به دیدار معبود شتافت .پیکری که چون #اباعبدالله سر در بدن نداشت😔 و چون علمدارش #دست_وپا در بدن نداشت و پیکرش در آتش سوخت😭 و چون مادرش زهرا در گمنامی رفت و به اندازه همان قنداق کودکیاش از این دنیا رفت.
♥️امام زمان !
ما افتخار میکنیم که #اسراییل از یک سرباز ساده و دست خالی شما آنقدر #میترسد😰 که دو موشک به آن گرانی زرهی را صرف یک آدم می کند هرچند برای وجود گرانبهای این بچه #همه_دنیا هم کم است
#شهید_محمدرضا_خاوری
#شهید_مدافع_حرم(افغانستانی)
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📌کشف یک بسته انفجاری توسط پاسداران گمنام امام زمان در سپاه شهرستان ساوجبلاغ
🔷این بسته در یک مرکز نگهداری نخاله در اطراف پست فشار قوی برق و ایستگاه تقلیل گاز کشف شده است.
🔷موارد کشف شده : دو بسته مواد منفجره به وزن سه کیلوگرم ، نیم کیلو میخ ، ریموت کنترل از راه دور
🔷پس از حضور عوامل چک و خنثی سپاه استان البرز بسته مذکور رفع خطر گردید و در ارتباط با این موضوع چهار نفر از اتباع بیگانه دستگیر شده اند.
🔗لینک خبر 🔗
#اطلاعات
#سپاه
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📌توسط پاسداران گمنام امام زمان (عج) در سپاه عاشورا صورت گرفت
🔷کشف ۱۰۹ هزار لیتر فرآورده نفتی قاچاق در آذربایجان شرقی
🔗لینک خبر 🔗
#سپاه
#اطلاعات
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔷رئیس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه: دشمنان از هوش مصنوعی برای جعل روایتها و حقیقت استفاده میکنند
🔗لینک خبر 🔗
#اطلاعات
#سپاه
#هوش_مصنوعی
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢 #اطلاعات
اطلاعات شناسنامه ۱۱شهید فراجا از شهدای خادثه تروریستی #راسک
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢 #اطلاعات
اطلاعات شناسنامه ۱۱شهید فراجا از شهدای خادثه تروریستی #راسک
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin