eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.1هزار عکس
129.2هزار ویدیو
212 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
: 🔸وقتی که از مراسم با شهید برگشتم ساعت⏰ یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته برد.... 🔹در خواب «حسین» را با همان لباس‌های در ضریح حضرت بی‌بی (سلام الله) دیدم😍 دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت: اجازه می‌دهی را تمیز کنم⁉️ 🔸من هم با سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان😭 روبه‌روی او ایستاده بودم. سرم را به علامت تکان دادم. در صورتی که من تا حالا نه رفته بودم که ببینم ضریح بی‌بی زینب (سلام الله) به چه صورت است و ✘نه عکسی از آنجا دیده بودم. 🔹وقتی که عکس را به من نشان دادند دیدم دقیقاً👌 همان چیزی است که در خواب دیدم.... 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
و این باران ڪہ در نبودنت می بارد نامش باران نیست نمڪ زخم خاطرہ هاست ... ◽️تـاریخ ولادت : ۱۳۷۰ ◽️مـحل ولادت : تبریز ◽️تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵ ◽️مـحل شـهادت :ادلب_سوریه ◽️مزار شهید : گلزار شهدای وادی رحمت تبریز : به قول شهید آوینی "آن‌هایی که رفتند کاری حسینی کردند؛ آن‌هایی که ماندند باید کاری زینبی کنند." شهدا رفتند ولی این ما هستیم که باید آنان را بشناسانیم. مخصوصا به جوانان که بفهمیم چه شد این شهدا، که هم سن و سال خودمان هم بودند، به این مقام رسیدند. بین خود و خدای خود چه گفتند که خدا انتخابشان کرد؟! پس نگوییم نمی‌شود. من حتی قبل از ازدواج هم می‌گفتم شاید ما زنان نتوانیم جهاد کنیم و به شهادت برسیم ولی می‌توانیم شهیدپرور باشیم. چه در نقش همسری و چه در نقش مادری... آن‌ها رفتند و حال وظیفه‌ی ماست که راهشان را ادامه دهیم و راهشان را به جوانان بشناسانیم. بگوییم که بودند و چه کردند. با کوچکترین کارها بزرگترین اتفاقات را رقم زدند. ما هم می‌توانیم در این راه قدم بگذاریم. 🌷🕊🌷🕊🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
^💍° یادم هسٺ در یڪے از سفر هایے ڪہ بہ روسٺاها مےرفت، همراهش بودم داخل ماشین هدیہ‌اے بہ من داد - اولین هدیہ‌اش بہ من بود و هنوز ازدواج نڪرده بودیم - خیلے خوشحال شدم و همان جا باز ڪردم دیدم روسرے اسٺ، یڪ روسرے قرمز با گلهاے درشت من جا خوردم، اما او لبخند زد و بہ شیرینے گفٺ :« بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقٺ روسرے گذاشٺم و مانده . • من مےدانسٺم بچه‌ها بہ مصطفے حملہ مےڪند که چرا شما خانمے را ڪہ حجاب ندارد مےآورید موسسہ‌، اما برایم عجیب بود ڪہ مصطفے خیلے سعے مےکرد مرا بہ بچہ‌ها نزدیڪ ڪند. • مےگفٺ:« ایشان خیلے خوبند اینطور ڪہ شما فڪر مےڪنید نیسٺ بہ خاطر شما مےآیند موسسہ و مےخواهند از شما یاد بگیرند. انشالله خودمان بهش یاد مےدهیم.» نگفت این حجابش درسٺ نیسٺ مثل ما نیسٺ فامیل و اقوامش آنچنانےاند، اینها خیلے روے من تاثیر گذاشٺ. • او مرا مثل یڪ بچہ ڪوچڪ قدم بہ قدم جلو برد بہ اسلام آورد. منبعـ📗 : نیمہ‌پنهان‌ماهـ(چمران‌بہ‌روایٺ‌همسرشهید) شهدا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
و این باران ڪہ در نبودنت مے بارد نامش باران نیست نمڪ زخم خاطرہ هاست ... ◽️تـاریخ ولادت : ۱۳۷۰ ◽️مـحل ولادت : تبریز ◽️تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵ ◽️مـحل شـهادت :ادلب_سوریه ◽️مزار شهید : گلزار شهداے وادے رحمت تبریز : به قول شهید آوینے "آن‌هایے ڪه رفتند ڪارے حسینے ڪردند؛ آن‌هایے ڪه ماندند باید ڪارے زینبے ڪنند." شهدا رفتند ولے این ما هستیم ڪه باید آنان را بشناسانیم. مخصوصا به جوانان ڪه بفهمیم چه شد این شهدا، ڪه هم سن و سال خودمان هم بودند، به این مقام رسیدند. بین خود و خداے خود چه گفتند ڪه خدا انتخابشان ڪرد؟! پس نگوییم نمی‌شود. من حتے قبل از ازدواج هم می‌گفتم شاید ما زنان نتوانیم جهاد ڪنیم و به شهادت برسیم ولے می‌توانیم شهیدپرور باشیم. چه در نقش همسرے و چه در نقش مادری... آن‌ها رفتند و حال وظیفه‌ے ماست ڪه راهشان را ادامه دهیم و راهشان را به جوانان بشناسانیم. بگوییم ڪه بودند و چه ڪردند. با ڪوچڪترین ڪارها بزرگترین اتفاقات را رقم زدند. ما هم می‌توانیم در این راه قدم بگذاریم. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
و این باران ڪہ در نبودنت مے بارد نامش باران نیست نمڪ زخم خاطرہ هاست ... ◽️تـاریخ ولادت : ۱۳۷۰ ◽️مـحل ولادت : تبریز ◽️تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵ ◽️مـحل شـهادت :ادلب_سوریه ◽️مزار شهید : گلزار شهداے وادے رحمت تبریز : به قول شهید آوینے "آن‌هایے ڪه رفتند ڪارے حسینے ڪردند؛ آن‌هایے ڪه ماندند باید ڪارے زینبے ڪنند." شهدا رفتند ولے این ما هستیم ڪه باید آنان را بشناسانیم. مخصوصا به جوانان ڪه بفهمیم چه شد این شهدا، ڪه هم سن و سال خودمان هم بودند، به این مقام رسیدند. بین خود و خداے خود چه گفتند ڪه خدا انتخابشان ڪرد؟! پس نگوییم نمی‌شود. من حتے قبل از ازدواج هم می‌گفتم شاید ما زنان نتوانیم جهاد ڪنیم و به شهادت برسیم ولے می‌توانیم شهیدپرور باشیم. چه در نقش همسرے و چه در نقش مادری... آن‌ها رفتند و حال وظیفه‌ے ماست ڪه راهشان را ادامه دهیم و راهشان را به جوانان بشناسانیم. بگوییم ڪه بودند و چه ڪردند. با ڪوچڪترین ڪارها بزرگترین اتفاقات را رقم زدند. ما هم می‌توانیم در این راه قدم بگذاریم. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ششم آذر سالروز شهادت معلمی که شوق پرواز داشت. من از علاقه‌اش به شهادت خبرداشتم. همیشه می‌گفت اگر لیاقت داشته باشم شهید می‌شوم. هروقت باهم صحبت می‌کردیم حتی خیلی سال قبل از ماجرای جنگ سوریه، همسرم می‌گفت: ما نباید به مرگ طبیعی از دنیا برویم، می‌گفت دوست دارم شهید بشوم و شما هم شهیده، میگفت زندگی آن دنیای ما باید آبادتر از این دنیا باشد. معتقد بود این دنیا هیچ ارزشی ندارد و واقعا هم به این اعتقاد پایبند بود و زندگی خیلی ساده‌ای داشتیم. مجید اصلا اهل مال و منال دنیا نبود‌ آن موقعی هم که موضوع اعزام به سوریه را مطرح کرد، چون شرایطِ اعزام راحت نبود من گفتم شاید اعزام نشود، اما بالاخره این اتفاق افتاد و وقتی روز اعزامش مشخص شدو من و آقامجید با هم صحبت کردیم، من گفتم شما را می‌سپارم به‌خدا، هر اتفاقی که بیفتد حتما صلاح‌خدا در آن است. صلاح خدا هم در این بود که همسرم شهید بشود و به آرزویش برسد‌. الان هم ناشکری نمی‌کنم مجید خیلی شهادت را دوست داشت، تکیه‌کلامش این‌بود که دعاکنید شهید بشوم من از خدا شهادت می‌خواهم 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
••🌻•• -آقا مصطفی هرسال ولادت حضرت زینب(س) که روز پرستار هم هست ، برای خانومش کادو میخرید..😌 و ازشون تشکر میکرد بابت تمام زحماتی که براشون میکشیدن...💕 خانواده هم هرسال به این مناسبت به خانومشون تبریک میگفتن ؛ گرچه ایشون پرستار نبود اما واقعا مثل یک پرستار همیشه از آقا مصطفی مراقبت میکرد...🌱 تو مصاحبه ای که با شهید انجام شده بود ایشون اونجا هم گفتن که همسرم همه جا همراه منه ، من بیش از ۱۵۰ بار عمل جراحی کردم و همسرم همیشه از من پرستاری میکنه [ حتی وقتی که من نیستم همسرم هست...] ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... راوی : ڪهکشـان من ... راه شیـری نیست ! ڪهکشان من ، چشمان توست ؛ ڪہ مرا بہ آسمـــان‌ها می ‌برد ... 🎈🎂🎊🎉🎂🎈 🌹🍃تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۵۹ 🌹🍃‌تاریخ شهادت :۲۰ مهر ۱۳۹۴ 🌹🍃مزار : اصفهان 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸مراسم عقد شهیدمدافع‌حرمـ نقل از همسر شهید 🌺همسرم از دوستان بسیار صمیمی و همکار برادر شهیدم علی بودند که همین رابطه دوستی سبب ازدواج ما شد. هنگامی که قضیه خواستگاری مطرح گردید آنقدر از خوبی های آقا_حجت برایم گفت که من دیگر نتوانستم هیچ حرفی بزنم از ایمانش از صبرش از مهربانیش از اینکه بین دوستان به معروف بود... 🌺مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز (س) برگزار گردید.عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود... قضیه ای که برایم بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود. 🌸وقتی مراسم تمام شد گفت:خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه گفت: (س) و (ع) آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی بود برادرم قاسم دوماه بعدازعقدمان به شهادت رسیدند💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸مراسم عقد شهیدمدافع‌حرمـ نقل از همسر شهید 🌺همسرم از دوستان بسیار صمیمی و همکار برادر شهیدم علی بودند که همین رابطه دوستی سبب ازدواج ما شد. هنگامی که قضیه خواستگاری مطرح گردید آنقدر از خوبی های آقا_حجت برایم گفت که من دیگر نتوانستم هیچ حرفی بزنم از ایمانش از صبرش از مهربانیش از اینکه بین دوستان به معروف بود... 🌺مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز (س) برگزار گردید.عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود... قضیه ای که برایم بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود. 🌸وقتی مراسم تمام شد گفت:خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه گفت: (س) و (ع) آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی بود برادرم قاسم دوماه بعدازعقدمان به شهادت رسیدند💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸مراسم عقد شهیدمدافع‌حرمـ نقل از همسر شهید 🌺همسرم از دوستان بسیار صمیمی و همکار برادر شهیدم علی بودند که همین رابطه دوستی سبب ازدواج ما شد. هنگامی که قضیه خواستگاری مطرح گردید آنقدر از خوبی های آقا_حجت برایم گفت که من دیگر نتوانستم هیچ حرفی بزنم از ایمانش از صبرش از مهربانیش از اینکه بین دوستان به معروف بود... 🌺مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز (س) برگزار گردید.عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود... قضیه ای که برایم بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود. 🌸وقتی مراسم تمام شد گفت:خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه گفت: (س) و (ع) آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی بود برادرم قاسم دوماه بعدازعقدمان به شهادت رسیدند💔 🕊🥀👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
امشب ، اندوه تو بیش از همہ شب شد یارم وای از این حال پریشان ڪہ من امشب دارم ۱۰_سیدالشهدا ◻️تاریخ ولادت : ۱۳۴۷ ◻️محل ولادت: کرج ، البرز ◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۲۵ ◻️محل شهادت : حلب_سوریه ✍ علی‌رغم اینکه همه می گویند وصیت نامه ای ندارد ولی من یکبار دیدم که در حال نوشتن وصیتنامه بود. اما مهمترین چیزی که همیشه به آن سفارش می کرد این بود که باید پشیتبان ولی فقیه باشیم مثالی می زد که حضرت زینب (س) خیلی مصیبت ها کشید و درست است که خواهر امام حسین (ع) بود ولی مهمترین ویژگی اش تبعیت از ولایت و امام زمانش است و با وجود تمام سختی ها دست از حمایت ولی زمانش برنداشت. می گفت ما هم باید اینطور باشیم، اگر ولی فقیه بخواهد جانمان را فدا کنیم، باید عمل کنیم. می گفت برخی در این سال ها در آزمایش خداوند روسیاه شدند چرا که تابع ولی فقیه نبودند. باید از این فتنه ها در امان باشیم. از من می خواست ریحانه را برای امام زمان زمان (عج) تربیت کنم. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
گفت : تا روزی که جنگ باشه... منم هستم... میخوام ازدواج کنم💍 تا دینم کامل شه... تا زودتر شهید شم🙄 مادرشم گفت : "محمدعلی مال شهادته… اونقده میفرستمش جبهه… تا بالاخره شهید شه... زنش میشی..؟؟ قبول کردم☺️ لباس عروسے نگرفتیم... حلقه هم نداشتم... همون انگشتـر نامزدی رو برداشتم💍😌 دو روز بعد عقد... ساکشو بست و رفت😔 یه ماه و نیم اونجا بود... یه روز اینجا...😢 روزی که اعزام میشد گفت: تو آن شیرین ترین دردی که درمانش نمیخواهم ❤️ همان احساس آشوبی که پایانش نمیخواهمـ😍 "زود برمیگردم" همه چیو آماده کرده بودم؛ واسه شروع یه زندگے مشترڪ💕 که خبر شهادتش رسید...😭 حسرت دوباره دیدنش... واسه همیشه موند به دلم...😔 حسرت یه روز... زندگی کامل با او....💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسید جوان شما چيست⁉️ گفت: هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس را بپوشي. ️ 🔸آآیت الله بهجت ره پرسید اسم شما چیست⁉️ گفت: فرهاد😊 فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا بگذاريد. شما در تاجگذاري ✨امام زمان (عج) ‌به خواهيد رسيد🌷. 🔹شما يكي از سربازان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید👤 شهیدعبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی🌷 که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود، درشب تاج گذاری👑 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 آذر ماه 1394🗓 درسوریه به رسید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊🌺 🌸علی خودش که خیلی خوب بود بعد از 4 ماه خوبتر شده بود. علی از اول خیلی خالص بود. به تیپ و لباسش نمیخورد که بچه مذهبی باشه ولی اعتقاداتش تو قلبش بود. 🍃 میخواست به کسی بکنه اینکه بفهمه انجام میداد. مثلا نمیگفت من امروز رفتم به فلانی کمک کردم یا پول به فلانی دادم یا مشکل فلانی رو حل کردم ، ریاکار نبود. که میخواست انجام بده انجام میداد.من همیشه میگم چون خدایی کار میکرد خدایی نتیجه گرفت.خیلی واقعا خدایی بود خیلی. 🌸مثلا اگه از یه نفر یه خطایی میدید میکرد ،نمیومد بگه که مثلا فلانی همچین کاری کرد یا فلانی رو بافلان نفر دیدم یعنی واقعا از عیبهای مردم، از چیزایی که میدید چشم پوشی میکرد 🍃وقتی بعد از 4 ماه برگشت، خیلی تغییر کرده بود. نگاهاش، طرز رفتارش با ما، نمیدونم حالا شاید یه خرده ازمون دور شده بود، شاید بیشتر قدر خونه و قدر نعمتی که داشت رو بدونه و واقعا از لحاظ ایمانی خیلی ایمانش قوی تر شده بود. 🌸حالا رو خیلی تاکید میکرد که وقت بخونه، مخصوصا نماز رو. منو بیدار میکرد میگفت پاشو نماز صبحت رو اول وقت بخون . کسی که ملتزم به نمازش و به مسائل مذهبیش نباشه نمیتونه جهادگر خوبی باشه. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🍃🥀 چه زیبا همسرانتان را راهی کردید و زینب وار صبوری کردید بودن یعنی از آرزوها گذشتن و تنهایی را به جان خریدن 🌸 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
براے خوشحاليتــ از بودنتـ دستـ ڪشيده ام💔 از احساسم هرگز...! 😔 ندارمتــ اما دوستــ دارمتــ ...❤️ 😓 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... راوی : لحظاتی کوتاه باشهید مسلم خیزاب هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهر همه شهدا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 🔹اردیبهشت آخرین نفس هایش را کشید تا تو بیایی،تا نفس های مجتبی ای متولد شود که قرار است جاودانه بماند...قرار است "عند ربهم یرزقون" باشد،! 🔹 مجتبی ای متولد شود که قرار است علی اکبر باشد،مجتبی ای که دلی به وسعت دریا دارد،که مایه افتخار است ،که هرگز نمی میرد که شهید می شود!!! 🔹مجتبی ای که 25اردیبهشت متولد می شود آنقدر عاشق است که خدا را هم عاشق خود می کند!آنقدر عاشق که زیر همه خوبی هایش زیر تقدیرش بنویسد شهادت!! 🔹مجتبی ای که در 25اردیبهشت متولد شد آمد تا نفس های گرمش را به بهار هدیه کند...!. 🔹 این دومین بهار است که اردیبهشت انتظار نفس هایت را می کشد،که شمع های کیک تولدت منتظرند تا به پای نفس های تو بمیرند!!! 🔹هر بار که دلتنگت می شوم خیره می مانم در نگاهی که امتدادش به خدا می رسد!!!و هر بار که به تو فکر می کنم و این می شود آغاز باریدن...!!! 🔹آغاز سر خوردن یک قطره اشک و آغاز یادآوری همه خوبی هایت...!!! 🔹تولدت هر سال آغازیست برای دلتنگ تر ماندنم بی تو اما در دلم با تو بودن را جشن میگیرم...!! 🔹و آرام زیر لب خیره در چشمانت زمزمه میکنم که... 🌿تولدت مبارک ای سبکبال عاشق،،ماه داماد بهشتی من ♥ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢 🔹نزدیک دوماهی بود قبل از شهادت آقا رحمان عزیزم نا خواسته گریه میکردم با خودم میگفتم خدایا این اشکها برای چیه من زندگی خوبی دارم شوهر و فرزندان سالمی دارم افسرده هم نیستم چون با وجود آقا رحمان عزیزم زندگی برایم خیلی شیرین و لذت بخش بود ولی انگار یک الهام در درونم به من میگفت میخواهد برایت یک اتفاق تلخ بیفتد 🔹یک روز که بچه ها در کنار هم نشسته بودند از من پرسیدند مامان اگر بخواهی بین ما و بابا یکی را انتخاب کنی کدام از ما را انتخاب میکنی من هم گفتم شما پاره های تن من هستین انتخاب خیلی سخت هست بدون شما من میمیرم ولی از خدا میخواهم همیشه پدرتان سلامت باشند خودتان که میدانید با تمام وجودم دوسش دارم بعد ها فهمیدم شاید خدا خواست از زبان بچه ها این سوال را از من بپرسد که مرا در سخت ترین امتحان زندگیم قرار دهد 🔹روز آخر که در کنار وجود مبارک ایشان بودیم آقا رحمان از خوابی که شب گذشته دیده بود برایم تعریف کرد و میگفت من و تو در یک باغ بزرگ بودیم وغیره...من هم که تو اون روزا اصلا حال خوبی نداشتم و خیال میکردم می خواهد برایم اتفاقی بیفتد گفتم شاید من میخواهم بمیرم که ایشان فرمودند ولی من قصد مردن ندارم مطمئن باش یا به سوریه میروم یا به لبنان و در آنجا میمیرم ... 🔹آخه ما قبلا با هم قرار گذاشته بودیم سی سال خدمت آقا رحمان که تمام شد به سوریه برود 🔹در همین موقع آقا رحمان خیلی جدی گفتند ازت میخوام اگر برای من اتفاقی افتاد مواظب بچه ها باشی در کنارشان بمانی گفتم این چه حرفیه میزنی خدا نکنه حالا چند سال دیگه وقت داری برا سوریه رفتن ولی دوباره حرفش را تکرار کرد و گفت تو را به خدا قول بده به من ، من هم گفتم باشه مگه بچه های خودم هم نیستن باشه دیگه تکرار نکن حالم رو خراب کردی با این حرفت 🔹چند ساعت بعد داشت آماده میشد که برود سر کار همیشه همه بچه ها رو می‌بوسیدو از همه خداحافظی میگرفت و به من میگفت تا در حیاط باهاش برم ولی شب آخر فقط آن لحظه را به یاد میآورم که لباس های نظامیش را پوشیده بود و در جلوی آینه داشت موهایش را شانه میزد یکی از همکارانش دم در منتظرش بود به آقا رحمان گفتم عشق قشنگم شام نخوردی می خواهی بروی گفت نه این همکارم برادر عزیزی هستن نمیخواهم معطل بمانند و رفت بیرون من خیال کردم رفته حیاط و الان دوباره بر میگرده که متوجه شدیم رفته و همه با تعجب به هم نگاه میکردیم. 🔹 و این را میدانم خداحافظی نگرفت که تا برای همیشه در کنارمان بماند . 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید رحمان پوردهقان و همه شهدا صلوات 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢من تنها خاطره که از شهید دارم وهمیشه یادم میمونه این بود که همیشه از حال وهوای شلمچه برای من صحبت میکرد با چنان شوقی تعریف میکرد که واقعا دوست داشتم برای یک بار هم که شده برم اونجا وبا چشمان خودم اون منطقه رو ببینم 🔹 به من قول داد که باهم بریم وسال ۹۵ قسمت شد وما به شلمچه رفتیم واقعا جای زیبایی بود احمد اقا اونجا کلی گریه کرد وگفت نقطه به نقطه اینجا خون شهیدی ریخته شده و ما به تک تک این قطرات خون شهدا مدیون هستیم . 🔹 نسبت به شهدا اردات خاصی داشت وهمیشه به زیارت شهدا می رفت وخودش هم ارزوی شهادت داشت وبلاخره به ارزوش رسید از ایشان دو فرزند یکی پسر به نام امیر رضا و دخترمون فاطیما خانوم که سه سال داشت به یادگار گذاشت و رفت و به شهادت رسید . 🔹انتشار به مناسب سالگرد شهادت شادی روح شهید والامقام صلوات 🔹 شهید مدافع وطن احمد محمدی مورخه 1395/5/21 هنگام تأمین امنیت شهروندان و مبارزه با سارقین طلافروشی براثر اصابت گلوله سارقین به شهادت رسید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وداع عاشقانه همسر پلیس شهید 🔹چه زیبا و عاشقانه صحبت میکنند زنی که منتظرهست تا همسرش از یک کار پر مشغله روزانه برگردد اما با پیکر بی جانش در حال گفتگو هست😭😭😭 🔹وداع خصوصی شهید امیر حسین زاد احمدی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢سفر به بهشت 🔹خواهرشوهرم تازه بچه‌دار شده بود. ما هم کادو گرفتیم و به خانه‌شان رفتیم. در راه برگشت بودیم که همسرم، من و پسر کوچکم را سوار اتوبوس کرد. 🔹قبل آن نگاه مظلومانه‌ای به ما کرد، گویا می‌دانست شهید می‌شود. وقتی رسیدیم دختر کوچکم تماس گرفت و با پدرش خیلی صحبت کرد. این آخرین صحبت‌های دخترم با پدرش قبل از سفر به بهشت بود. بهشت یا همان باغ بسیار بزرگی که همسرم همیشه قبل از شهادت می‌گفت آن را در خواب می‎بینم و شما را هم یک روزی می‌برم. 🔹دخترم موقع شهادت پدرش خیلی بی‌قراری و گریه می‌کرد و اصلاً آرام نمی‌شد؛ مزار پدرش تنها جایی بود که او را آرام می‌کرد. 🌷انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید رضا تقی زاده شادی روحش صلوات🌷 🔻شهید مدافع وطن رضا تقی زاده شیده در مورخ 1373/8/30 براثر درگیری با اشرار مسلح و منافقین در محدوده شهرک کاروان تهران و اصابت دو گلوله به پای چپ و سینه به مقام عظمای شهادت نائل گردیدند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢بهترین یادداشت 🔹دو ماه بعد شهادت شهید قسمت شد بریم دیدار حضرت آقا ،نماز به امامت حضرت آقا قابل وصف نیست ،بعد نماز نشستند و با تک تک ما صحبت کردن. 🔹حس عجیبی بود تا حالا همچین حسی را تجربه نکرده بودم بعد اینکه آقا با من صحبت کردند من عکس شهیدمو به ایشون دادم تا یک خطی کنار عکس یادداشت کنند . 🔹شهید هادی کاردیده در مورخه ۱۳۹۶/۰۹/۱۷در درگیری با اشرار مسلح به فیض رفیع شهادت نائل گردید . ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢سخت ترین شب زندگی 🔹حدودا ساعت 7شب بود که امین جان تماس گرفت باهم صحبت کردیم حالش یکم گرفته بود گفتم امین چیزی شده از کسی ناراحتی گفت: نه گفتم از من ناراحتی گفت:نه من از تو و زندگیمون راضی ام مراقب خودت و بچه هامون باش من میرم ماموریت هر زمان که کارم تمام شد تماس میگیرم ... 🔻دلشوره عجیبی سراغم آمده بود صد آیه قرآن خواندم تا صبح ذکر گفتم ولی انگار سرنوشت من و فرزندانم از قبل رقم خورده بود تا اینکه ساعت 6صبح خبر شهادت همسرم شنیدم .... شهید امین افشاری پور تاریخ شهادت : 1397/09/20 درگیری با اشرار مسلح -ریگان بم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin