-
-
شخصی از محبان میگوید: در زمان امام
زین العابدین وارد بصره شدم، در ایام
محرّم، روزی به سبب تردد بسیاری که
کرده بودم تشنه شدم، تحصیل آبی
نتوانستم کرد، در این وقت از جناب
سید آن حضرت فرمود: هرگاه اول
محرّم میشود، فرزندم [حضرت حجّت]
لباس سیاه میپوشد و داخل تعزیتخانهها
[مجالس روضه] میشود، ایشانرا
[عزاداران را] ترغیب میکند بر ماتمداری
و گریه کردن آن حضرت [بر سیدالشهدا]
و میفرماید: ای شیعیان در تعزیه جدم
حسین علیه السلام کوتاهی مکنید! که
عنقریب[بزودی] انتقام شما را از قاتلان
حسین خواهم کشید و بی شما قدم در
بهشت نخواهم گذاشت.
📚 بیاض مقتل ۳۶۹ کتابخانهملّی، ص۱۳۲
-
-
فی لوامع الانوار در صفحه هشت حضرت
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند:
ما من شئ الا و له کیل و وزن الا الدموع
یعنی از برای هر چیزی ثوابی و اندازه و
حدی است مگر اشک چشم که از برای
ثواب آن اندازه و حدی نیست چرا که
چشم همین که پر از اشک شد، خداوند
عالم حرام میکند آن را بر آتش جهنم و
هرگاه اشک به صورت گریهکنندگان جاری
شود هرگز بر او ذلت و خاری نمیرسد،
بدانکه قطره اشک در مصیبت سیدالشهدا
فرو مینشاند دریاهای آتش هفت طبقه
جهنم را..
📚 مقتل هدية الذاكرين، آقاقلعهای ص۲۲
بحـارالفـضائـل
امام زین العابدین میفرماید آن شب اولی که مارا در میان خرابه منزل داده بودند، من خسته و ستوه بودم. بد
امام زین العابدین جل مقامه میفرماید:ان عمتی زینب جل جلالها و عم نوالها کانت تودی صلاتها من قیام الفرایض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی شام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف... لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال..
عمه ام زینب جل جلالها و عم نوالها در طول سفر اسارت از کوفه تا شام،پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و در بعضی از منزل گاه ها می دیدم که وی بر اثر ضعف و گرسنگی،نماز خود را نشسته می خواند،چرا که سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم می کرد...
زينب الكبري الشيخ جعفرالنقدي جلد1صفحه62
-
-
لما اخبر النَبی(صلی الله علیه و آله) ابنته
فاطمه بقتل ولدها الحسین و ما یجری
علیه من المحن بکت فاطمه بکاءً شدیداً
و قالت: یا ابه، متی یکون ذلک؟ قال: فی
زمان خال منی و منک و من علی. فاشتدّ
بکائها و قالت: یا ابه فمن یبکی علیه و
من یلتزم باقامة العزاءِ له؟
فقال النبی: یافاطمه، ان النساء امتی
یبکین علی نساء اهل بیتی، و رجالهم
یبکون علی رجال اهل بیتی، و یجددون
العزاء جیلاً بعد جیل فی کل سنة، فاذا
کان یوم القیامةتشفعین انت للنساء و انا
اشفع للرجال و کلْ من بکی منهم علی
مصاب الحسین اخذنا بیده و ادخلناه
الجنة. یا فاطمه، کل عین باکیة یوم
القیامة، الا عین بکت علی مصائب
الحسین فاّنها ضاحکة مستبشرة
بنعیم الجنة.
--------------------
چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر
داد حضرت فاطمه سلام الله علیها را از
شهادت امام حسین علیه السلام و
مصائبی که بر او وارد میشود ، حضرت
فاطمه (سلام الله علیها) سخت گریست
و عرض کرد: ای پدر، این حادثه کی
واقع می شود؟
فرمود: وقتی که نه من باشم و نه تو
و نه علی (علیهم السلام).
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر شدت
گریه بیافزود و بیشتر گریست و عرض
کرد: ای پدر: پس چه کسی برای فرزندم
گریه میکند و مجلس عزا و مصیبت او را
برپا میکند؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
ای فاطمه زنان امت من میگریند بر زن
های اهل بیت من و مردان امت من
میگریند بر مردان اهل بیت من و عزای
فرزند مرا هر سال طایفه ای بعد از طایفه
ای تازه میکنند.
پس چون روز قیامت شود تو شفاعت زنان
را میکنی و من شفیع میشوم مردان را،
و هر کس بر حسین (علیه السلام)
گریسته دست او را میگیریم و در
بهشت در میآوریم.
ای فاطمه همه چشم ها در قیامت گریان
است مگر چشمی که بر حسین (علیه
السلام) گریسته باشد. او خندان و
شادمان به نعیم بهشت خواهد بود.
📚 بحور الغمة، لکنهوی، ص٦٧١
-
-
هر کس در مجلس عزای
امام حسین -علیه السّلام-
[شرکت کند]، خداوند ذوالجلال
ثواب هفتاد حج، هفتاد جهاد،
دوازده هزار ختم قرآن به تعزیه
داران مرحمت فرماید.
----------------
گریه بر هر درد بی درمان دواست
چشم گریان چشمه فیض خداست
توبه آدم قبول از گریه شد
نوح را راه نجات، از گریه شد
📚 مقتل هدية الذاكرين،
آقاقلعهای ص۱۲-حاشیه
مقتل العباس
ثم عاد إلى مصرع أخيه فسمع العباس علیه السلام بوقع أقدام عند رأسه فظن أنه رجل من الأعداء جاء ليقطع رأسه وكانت عينه اليمنى ذهبت بالسهم واليسرى غطاها الدم والتراب فتوجه نحوه قائلاً : يا هذا بالله عليك أمهلني قليلا حتى يأتي أخي الحسين سلام الله علیه فأودعه ويودعني . فقال له الحسين سلام الله علیه : يا أخي أنا أخوک
سپس حضرت اباعبدالله سلام الله علیه به سمت علقمه مقتل برادرش آمد که ناگهان حضرت عباس علیه السلام صدای پا شنید که کسی دارد به او نزدیک میشود و گمان کرد که فردی از دشمنان است و آمده تا سر از بدنش جدا کند و چون چشم راست ایشان تیر خورده بود و چشم چپش با خون و خاک قاطی شده بود توان مشاهده نداشت در این هنگام صدا زد ای کسی که برای قطع سر من آمدی به خدا قسمت میدهم به مقدار کمی مرا مهلت دهی که برادرم حسین سلام الله علیه بیاید و با او وداع کنم که حضرت فرمود : ای برادرم منم برادرت حسین...
مصرع الحسين عليه السلام، شيخ الكاشي، 177