eitaa logo
بحـارالفـضائـل
749 دنبال‌کننده
42 عکس
16 ویدیو
1 فایل
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا
مشاهده در ایتا
دانلود
اهل بیت و نظارت بر اعمال ما عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ اَلرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ قَالَ مُبْتَدِئاً مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ: يَا دَاوُدُ ، لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ يَوْمَ اَلْخَمِيسِ ، فَرَأَيْتُ فِيمَا عُرِضَ عَلَيَّ مِنْ عَمَلِكَ صِلَتُكَ لاِبْنِ عَمِّكَ فُلاَنٍ فَسَرَّنِي ذَلِكَ داود بن كثير رقّى گوید : من در خدمت حضرت صادق سلام الله علیه نشسته بودم كه حضرت آغاز سخن كرده، فرمود : اى داود روز پنج‌شنبه اعمال شما بر من عرضه شد و من در آن‌ها عمل تو را كه هديه‌اى به پسر عمويت فلانى بود ديدم و شاد گشتم. الأمالي (للطوسی) ج ۱، ص ۴۱۳
اهل بیت و رمضان الکریم عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنِي عَنْ أَبِي ذَرٍّ أَ هُوَ أَفْضَلُ أَمْ أَنْتُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ فَقَالَ يَا اِبْنَ صُهَيْبٍ كَمْ شُهُورُ اَلسَّنَةِ فَقُلْتُ اِثْنَا عَشَرَ شَهْراً فَقَالَ وَ كَمِ اَلْحُرُمُ مِنْهَا قُلْتُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ قَالَ فَشَهْرُ رَمَضَانَ مِنْهَا قُلْتُ لاَ قَالَ فَشَهْرُ رَمَضَانَ أَفْضَلُ أَمِ اَلْأَشْهُرُ اَلْحُرُمُ فَقُلْتُ بَلْ شَهْرُ رَمَضَانَ قَالَ فَكَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَيْتِ لاَ يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ از عباد بن صهيب نقل كرده،وى گفت:محضر امام صادق علیه السلام عرض كردم: خبر دهيد مرا از ابو ذر آيا او افضل است يا شما اهل بيت‌؟(چون پیامبر در حق ابوذر فرمود آسمان بر راستگو تر از او سایه نینداخته) حضرت فرمودند:اى ابن صهيب ماه هاى سال چند تا است‌؟ عرض كردم: دوازده تا. فرمودند:چند تا از اين ماهها،ماه حرام(دارای فضیلت) مى‌باشد؟ عرض كردم:چهار ماه. فرمودند:آيا ماه رمضان داخل ماه هاى حرام است‌؟ عرض كردم: خير. فرمودند: ماه رمضان افضل است يا ماه هاى حرام‌؟ عرض كردم: ماه رمضان افضل است. فرمودند: همینگونه است مقام ما اهل بيت که با احدى قياس نمى‌شود.( افضلیت آل الله واضح و روشن است و جنسشان با باقی صحابه و اغیار متفاوت است مانند رمضان که جنسش با ماه های حرام متفاوت است) بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۴۰۶
روزه دار مشرک امام حسین سلام الله علیه فرمودند : اُمِرَ النّاسُ بِمَعْرِفَتِنا وَ الرَّدِّ إلَينا وَ التَّسْليمِ لَنا، ثُمَّ قالَ: وَ إنْ صامُوا وَ صَلُّوا وَ شَهِدُوا أنْ لا إله إلّا اللهُ وَ جَعَلُوا فِي إنْفُسِهِمْ أنْ لا يَرُدُّوا إلَيْنا کانُوا بِذلِک مُشْرِکينَ. مردم مأمورند تا ما را بشناسند و به سوي ما بازگردند و تسليم ما باشند. سپس فرمود: و در غير اين صورت اگر به سوي ما باز نگردند و از ما پيروي نکنند، هر چند که روزه بدارند و نماز بخوانند و به يگانگي خداوند اقرار نمايند، در شمار مشرکين خواهند بود. الکافي، جلد 2، صفحه 398
🔸« إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اخْتارَ مِنَ الْأَیامِ الْجُمُعَهَ، وَمِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضانِ، وَمِنَ اللَّیالِی لَیلَهَ الْقَدْرِ، وَاخْتارَنِی عَلی جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ، وَاخْتارَ مِنِّی عَلِیاً وَفَضَّلَهُ عَلی جَمِیعِ الْأَوْصِیاءِ » 🔹خداوند از بین روزها جمعه را برگزید و از بین ماه‌ها ماه رمضان را و از بین شب‌ها شب قدر را. از بین همه پیامبران مرا انتخاب کرد و علی را از من انتخاب نمود و او را بر همه اوصیا فضیلت بخشید. 📚بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۲۵۶
🔸◾️حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به حضرت شهزاده علی اکبر علیه السلام بعد شهادت فرمودند : یاعلی اگر من بعد از تو بخواهم تکلم کنم اول تکلم من اسم تو خواهد بود و اگر ساکت نشینم در حالت سکوت قلب من مشغول تو خواهد بود 🔸◾️ 📚اسرار الشهاده (کاشفی) ص ۵۸
🔻انکار امام زمان علیه السلام برابر با انکار نبوت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹شیخ صدوق رضوان الله علیه در کتاب شریف "کمال الدین" می نویسد: 🔹حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه قال : حدثنا علی ابن إبراهیم بن هاشم ، عن أبیه ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن غیاث بن إبراهیم ، عن الصادق جعفر بن محمد ، عن أبیه ، عن آبائه علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی 🔹امام صادق علیه السلام از پدرش و از پدرانش از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان مرا انکار کند، من را انکار کرده است. 📚کمال الدین.ج2 ص379.ط موسسة الاعلمی للمطبوعات 🔸تصحیح سند روایت توسط علمای شیعه آیت الله وحید خراسانی حفظه الله می نویسد: فی الصحیح عن الصادق جعفر بن محمد ، عن أبیه ، عن آبائه ( علیهم السلام ) قال : قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی 📕منهاج الصالحین.ج1 ص483.ط مدرسة الامام باقرالعلوم علیه السلام
4_5994812233886994379.mp3
3.19M
أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.. به نیت ظهور مولانا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
▪️در رابطه نحوه برگرداندن بدن مطهر حضرت قاسم علیه السلام به خیمه ها، راوی گوید: ثُمَّ احْتَمَلَهُ فَكأنِّي أنْظُرُ إلىٰ رِجْلَيِ الْغُلامِ يَخُطّانِ فِي الْأَرْضِ، و قَدْ وَضَعَ الْحُسينُ صَدْرَهُ عَلىٰ صَدرِهِ امام حسین علیه السلام بدن نوجوانی را حمل کرده و به خیمه هایش می برد. گویی من می دیدم که دو پای آن پسر بر روی زمین کشیده می شد در حالی که امام حسین علیه السلام سینه اش را به سینه او چسبانده بود و او را به طرف خیمه می برد. با خودم گفتم: حالا چه می خواهد بکند!؟ پس آمد و بدن او را کنار بدن علی اکبر و دیگر شهدا علیهم السلام قرار داد. پس وقتی که سوال کردم آن نوجوان کیست؟ گفتند: قاسم بن الحسن علیهماالسلام است. 📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۴٨ 📚نفس المهموم ص٣٢٢
عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ اَللَّهِ لَوْ فَلَقْتَ رُمَّانَةً بِنِصْفَيْنِ، فَقُلْتَ هَذَا حَرَامٌ وَ هَذَا حَلاَلٌ، لَشَهِدْتُ أَنَّ اَلَّذِي قُلْتَ حَلاَلٌ حَلاَلٌ وَ أَنَّ اَلَّذِي قُلْتَ حَرَامٌ حَرَامٌ، فَقَالَ رَحِمَكَ اَللَّهُ رَحِمَكَ اَللَّهُ ابن ابی یعفور گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم بخدا قسم اگر یک انار را به دو قسمت تقسیم کنی و بفرمایید که این قسمت حرام است و آن قسمت حلال است، حقیقتا که شهادت میدهم آنکه فرموده ای حلال، حلال است و آنکه فرمودی حرام، حرام است، پس حضرت دو مرتبه فرمودند : خدا تو را رحمت کند(بابت چنین تسلیمی در مقابل حجت خدا) 📚رجال کشی ج۱ ص۲۴۹
▪️در روایتی نقل شده است: روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. ترسا(آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📚دارالسلام،محدث نوری، ج٢ ص١٧٠
4_5965049776973025918.mp3
4.98M
ساعات آخر است گدا را حلال کن ..
🔹امام صادق (علیه السلام) در توصیف امام عصر ارواحنا فداه صلوات الله علیه به ابراهیم کرخی فرمود: او کسی است که شیعیانش را بعد از گرفتاری‌های شدید، بلاهای طولانی و ظلم و ترس نجات خواهد داد. خوش به حال کسی که آن زمان را درک کند! 📚 الغیبة للنعمانی، ص۹۲ 📚 کمال الدین و تمام النعمة للصدوق، صص ۳۶۱ و ۶۱۳
🔹شیخ حرّ عاملی(ره) می‌نویسد: بر جلد کتاب ثواب الأعمال(تالیف شیخ صدوق) به خط برخی از علمای ما نامه امام حسن عسکری (سلام الله علیه) به پدر شیخ صدوق را یافتم که حضرت در ضمن نامه‌ای طولانی فرموده بود: «بر تو باد صبر کردن و انتظار فرج را کشیدن. زیرا پیامبر فرموده: "بهترین اعمال امت من انتظار فرج است". پیوسته شیعیان ما در غم و اندوه خواهند بود تا زمانی که فرزندم ظهور کند؛ همان کسی که پیامبر بشارت ظهور او را داد و فرمود: "زمین را پر از عدل و داد نماید آن چنان که پر از ظلم و ستم شده است" ای شیخ من، ای ابا الحسن!(کُنیه پدر شیخ صدوق ابوالحسن بود) صبر پیشه کن و همه شیعیانم را به صبر دستور بده! همانا زمین از آنِ خداوند است و به هر کس از بندگانش بخواهد می‌دهد و عاقبت نیکو از آنِ پرهیزگاران است» 📚إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۲۰۳ - ۲۰۴ 📚المناقب لإبن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۵
🔸کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة؛ رَوَی صَاحِبُ کِتَابِ الْوَاحِدَةِ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأُطْرُوشِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ وَکِیعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُوَرَّقٍ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُحَدِّثُنِی وَ أَنَا أَسْمَعُ إِذْ دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَأَشْرَقَ وَجْهُهُ نُوراً فَرَحاً بِأَخِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ثُمَّ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَ تَعْرِفُ هَذَا الدَّاخِلَ عَلَیْنَا حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ أَبُو ذَرٍّ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا أَخُوکَ وَ ابْنُ عَمِّکَ وَ زَوْجُ فَاطِمَةَ الْبَتُولِ وَ أَبُو الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَبَا ذَرٍّ هَذَا الْإِمَامُ الْأَزْهَرُ وَ رُمْحُ اللَّهِ الْأَطْوَلُ وَ بَابُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهَ فَلْیَدْخُلِ الْبَابَ 🔹ابوذر غفاری گفت : روزی در منزل امّ سلمه با پیامبرصلی الله علیه و آله نشسته بودم. حضرت برایم صحبت می‌کرد و من گوش می‌دادم ناگهان علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد. چهره پیامبر با دیدن برادر و پسر عمویش از فرط خوشحالی نورانی شد. او را در آغوش گرفت و میان چشمانش را بوسید سپس نگاهی به من انداخت وگفت: ای ابوذر آیا این شخصی را که الان وارد شد آنچنان که بایسته و شایسته است می‌شناسی؟ گفتم: ای رسول خدا او برادر و پسر عموی شما و همسر فاطمه پاک دامن و پدر حسن و حسین سرور جوانان بهشتی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این امام نورانی و نیزه بلند الهی و دروازه بزرگ خداوند است. پس هر کس که خداوند را طلب کند باید از این در داخل شود. 📚بحارالانوار،ج ۴۰،ص ۵۵،ح ۹۰
💠فضائل الحسن علیه‌السلام 🔹قَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عُمَارَةُ بْنُ زَيْدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا، إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ ، قَالَ: أَخْبَرَنِي ثَقِيفٌ اَلْبَكَّاءُ ، قَالَ: رَأَيْتُ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ مُعَاوِيَةَ ، وَ قَدْ دَخَلَ عَلَيْهِ حُجْرُ اِبْنُ عَدِيٍّ ، فَقَالَ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ اَلْمُؤْمِنِينَ . فَقَالَ: مَهْ، مَا كُنْتُ مُذِلَّهُمْ، بَلْ أَنَا مُعِزُّ اَلْمُؤْمِنِينَ، وَ إِنَّمَا أَرَدْتُ اَلْبَقَاءَ عَلَيْهِمْ، ثُمَّ ضَرَبَ بِرِجْلِهِ فِي فُسْطَاطِهِ، فَإِذَا أَنَا فِي ظَهْرِ اَلْكُوفَةِ ، وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى دِمَشْقَ وَ مِصْرَ حَتَّى رَأَيْنَا عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ بِمِصْرَ ، وَ مُعَاوِيَةَ بِدِمَشْقَ ، وَ قَالَ: لَوْ شِئْتُ لَنَزَعْتُهُمَا، وَ لَكِنْ هَاهْ هَاهْ، مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَى مِنْهَاجٍ، وَ عَلِيٌّ عَلَى مِنْهَاجٍ، وَ أَنَا أُخَالِفُهُمَا؟! لاَ يَكُونُ ذَلِكَ مِنِّي 🔸ثقیف گوید : امام مجتبی سلام الله علیه را هنگام بازگشت از نزد معاویه دیدم که حجر بن عدی بر او وارد شد و گفت: سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان. فرمود: نه، من ذلیل کننده آنها نبودم، بلکه عزک دهنده مؤمنان(شیعیان) هستم، بلکه خواستم آنها را حفظ کنم. سپس پای خود را در خیمه به زمین زد، پس ما در پشت کوفه بودیم و گویا که از پشت کوفه تا دمشق زمین باز شد تا جایی که ما عمرو بن العاص را در مصر و معاویه را در دمشق دیدیم. حضرت فرمود : اگر بخواهم میتوانم آنها را هلاک کنم اما خیر،  محمد صلی الله علیه و آله به روش(عادی و بدون اعجاز) پیش رفت و علی سلام الله علیه هم همان روش را دنبال کرد ، و من با آنها مخالفت کنم؟! از من(مخالفت آنان)نخواهد آمد(بلکه وظیفه شناخت و اقبال به حق و امام بر عهده مردم است) 📜دلائل الإمامة، ج ۱، ص ۱۶۶ 📜نوادر المعجزات، ج ۱ ، ص ۲۲۹ 📜مدینة المعاجز، ج ۳، ص ۲۳۳
💠فضائل الحسن علیه السلام 🔻 عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: مَرَّتْ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) بَقَرَةٌ، فَقَالَ: هَذِهِ حُبْلَى بِعِجْلَةٍ أُنْثَى، لَهَا غُرَّةٌ فِي جَبْهَتِهَا، وَ رَأْسُ ذَنَبِهَا أَبْيَضُ. فَانْطَلَقْنَا مَعَ اَلْقَصَّابِ حَتَّى ذَبَحَهَا فَوَجَدْنَا اَلْعِجْلَةَ كَمَا وَصَفَ عَلَى صُورَتِهَا، فَقُلْنَا لَهُ: أَ وَ لَيْسَ اَللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَقُولُ: وَ يَعْلَمُ مٰا فِي اَلْأَرْحٰامِ فَكَيْفَ عَلِمْتَ هَذَا؟ فَقَالَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): إِنَّا نَعْلَمُ اَلْمَكْنُونَ اَلْمَخْزُونَ اَلْمَكْتُومَ، اَلَّذِي لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ غَيْرُ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ ذُرِّيَّتِهِ (عَلَيْهِمْ اَلسَّلاَمُ) . 🔺ابن عباس گوید : از کنار امام مجتبی سلام الله علیه ، گاوی عبور میکرد که فرمود : این گاو آبستن است به گوساله ای ماده و پیشانی سفید که سر دمش سفید است، ابن عباس گوید : رفتیم نزد قصاب تا اینکه گاو را ذبح کرد پس گوساله ای با همان توصیفات یافتیم سپس به امام مجتبی علیه السلام عرض کردیم ایا او خدا نیست که علم به درون ارحام(مسائل پنهانی و مخفی) دارد؟ پس شما چگونه دانستید؟ حضرت فرمود : همانا ما اهل بیت انچه که پنهان و مخفی و پوشیده شده را میدانیم ، چیزهایی که حتی فرشته مقرب یا پیامبری فرستاده شده جز محمد و فرزندانش–علیهم السلام–نمیدانند 📚دلائل الإمامة، ج ۱، ص ۱۷۱ 📚فرج المهموم، ج ۱، ص ۲۲۳ 📚بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۳۲۸ 📚مدينة المعاجز، ج ۳، ص ۲۴۱ 📚نوادر المعجزات، ج ۱، ص ۲۳۵
🥀مقتل امیرالمؤمنین سلام الله علیه ▫️ عن عمران بن ميثم عن أبيه‌[قال‌] : إنّ عليّا خرج‌[إلى صلاة الصبح‌]فكبّر في الصلاة ثمّ قرأ من سورة الأنبياء إحدى عشرة آية ثمّ ضربه ابن ملجم من الصفّ على قرنه فشدّ عليه الناس و أخذوه و انتزعوا السيف من يده و هم قيام في الصلاة و ركع عليّ ثمّ سجد فنظرت إليه ينقل رأسه من الدم إذا سجد من مكان إلى مكان ثمّ قام في الثانية فقلب‌[كذا]فخفّف القراءة ثمّ جلس فتشهّد ثمّ سلّم و أسند ظهره إلى حائط المسجد. ▪️میثم گوید : امیرالمومنین سلام الله علیه برای نماز صبح از خانه خارج شد و در محراب ایستاد و تکبیرة الاحرام گفت سپس از سوره انبیاء یازده آیه تلاوت فرمود که ابن ملجم از بین صف به ایشان حمله ور شد و بر سر مبارک ضربه محکمی وارد ساخت که مردم بر او هجوم بردند و شمشیر را از دستش گرفتند در این بین ، علی سلام الله علیه به رکوع رفت و سپس سجده کرد، میثم گوید : با چشم خودم دیدم که سر را برای سجده مکرر از مکانی به مکان دیگر منتقل میکرد(چون محل سجده قبلی با خون سر مبارک خونی میشد) سپس برای رکعت دوم قیام کرد و سوره کوتاهی قرائت فرمود و سپس نماز را تمام کرد و تشهد و سلام را خواند و بعد از سلام (از شدت جراحت و ضعف) با کمر مبارک به دیوار مسجد تکیه داد... 📜مقتل ابن أبی الدنیا، ج 1، ص 30 ـــــــــــــــــــــــــــــــ 📚و روى الطوسي في الحديث من الجزء الثالث من أماليه أنّه ضرب عليه السلام و هو ساجد في الصلاة. شیخ طوسی در بخش سوم از امالی روایت میکند که ضربه را در سجده نماز بر مولا زد...
زخم روی زخم زدند مثل کربلا... ثُمَّ ضَرَبَهُ عَلَی رَأْسِهِ الْمُکَرَّمِ الشَّرِیفِ فَوَقَعَتِ الضَّرْبَةُ عَلَی الضَّرْبَةِ الَّتِی ضَرَبَهُ عَمْرُو بْنُ عَبْدَ وُدٍّ الْعَامِرِیُّ ابن ملجم بر فرق سر مبارک مولا ضربه ای وارد ساخت و ضربه درست به جایی اصابت کرد که عمرو بن عبدود عامری (در جنگ خندق) در آن زده بود. بحارالانوار، ج ۴۲ ، ص‌ ۲۸۱ کشف الغمة، ج ۱، ص ۴۳۶
🥀مقتل امیرالمؤمنین سلام الله علیه ▪️بعد از انتقال امیرالمومنین سلام الله علیه به منزل ایشان، فورا برای درمان جراحت فرق شکافته مولا، طبیب خبر کردند. پس؛《ثُمَّ جُمِعَ لَهُ أَطِبَّاءُ الْکُوفَهِ فَلَمْ یَکُنْ مِنْهُمْ أَعْلَمُ بِجُرْحِهِ مِنْ أَثِیرِ بْنِ‏ عَمْرِو بْنِ هَانِی السَّلُولِیِّ وَ کَانَ مُطَبِّباً صَاحِبَ الْکُرْسِیِّ یُعَالِجُ الْجِرَاحَاتِ! فَلَمَّا نَظَرَ أَثِیرٌ إِلَى جُرْحِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) دَعَا بِرِیَهِ شَاهٍ حَارَّهٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهَا عِرْقاً ثُمَّ نَفَخَهُ‏ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهُ وَ إِذَا عَلَیْهِ بَیَاضُ الدِّمَاغِ!》 همه پزشکان کوفه را برای او گرد آوردند. و هیچ کس از آنان از اثیر بن عمرو بن هانی سکونی نسبت به جراحت او داناتر نبود. او طبیبِ مداواگری بود که جراحت ها را درمان می کرد! وقتی اثیر به زخم را نگاه کرد، ریه گرم گوسفندی را طلبید و از آن رگی بیرون کشید و در آن دمید و آن را در شکاف زخم گذاشت، سپس بیرون آورد، دید سفیدی مغز در آن نمایان است. در این هنگام رو به مولا و عرض کرد : 《یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع)! اعْهَدْ عَهْدَکَ! فَإِنَّ عَدُوَّ اللَّهِ قَدْ وَصَلَتْ ضَرْبَتُهُ إِلَى أُمِّ رَأْسِکَ‏!》 ای امیر مؤمنان! وصیّت خود را بکن! ضربت دشمن خدا به مغز سرت رسیده است... 📜بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۲۳۴